نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

شناسنامه مسلم بن عقیل علیه السلام
جناب مسلم بن عقیل بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم برادرزاده حضرت علی علیه السلام است. مسلم همسر رقیه دختر حضرت علی علیه السلام است که مادرش کلبیه بود. وی  به سال 60 ه.ق شهید گشت و از اجله بنی‌هاشم و کسی است که سید الشهداء او را به لقب ثقه ملقب فرموده. وی صاحب رأی و علم و شجاعت بوده و در مکه اقامت داشت.

چون مردم کوفه اطاعت خود را نسبت به امام حسین علیه السلام اعلام داشتند. حسین بن علی او را روانه کوفه ساخت که به نام آن حضرت از اهالی کوفه بیعت بگیرد. اما یزید، عبیدالله بن زیاد را به حکومت کوفه فرستاد و عبیدالله مردم را از بیعت حسین علیه السلام منع و آنان را متفرق کرد و مسلم را به شهادت رساند.

 

نامه های کوفیان
زمانی که دوازده هزار نامه با بيش از بيست و دو هزار امضا از طرف کوفيان به دست امام حسين عليه ‏السلام رسيد، آن حضرت تصميم گرفت به نامه ‏های ايشان پاسخ دهد. از اين رو، نماينده ‏ای از طرف خود برای بررسی اوضاع و سنجش روحيه مردم به کوفه فرستاد. به اين منظور، نامه ‏ای برای ايشان نوشت و مسلم بن عقيل، عموزاده و شوهرخواهر خويش را به عنوان سفير و نماينده به کوفه فرستاد.


مأموريت خطير مسلم در سفر به کوفه، تحقيق درباره اين بود که آيا عموم بزرگان و خردمندان شهر، آماده پشتيبانی از امام حسين عليه ‏السلام و عمل به نامه ‏هايی که نوشته‏ اند هستند يا نه؟ مسلم شبانه وارد کوفه شده، به منزل يکی از شيعيان مخلص رفت. خبر ورود مسلم در شهر طنين ‏انداز گرديد و شيعيان نزد او رفت و آمد و با امام عليه ‏السلام بيعت می ‏کردند. در تاريخ آمده که دوازده، هجده و يا به نقل از ابن کثير، چهل هزار نفر با مسلم بيعت نمودند.


نامه مسلم در کوفه به امام حسین علیه السلام
مسلم پس از چهل روز بررسی اوضاع کوفه، نامه‏ ای به اين مضمون به امام حسين عليه‏ السلام نوشت: «آنچه می ‏گويم حقيقت است. اکثريت قريب به اتفاق مردم کوفه آماده پشتيبانی شما هستند؛ فورا به کوفه حرکت کنيد».  امام  که از احساسات عميق کوفيان با خبر شده بود، تصميم گرفت به سوی اين شهر حرکت کند.


ورود ابن زیاد به کوفه
ابن زياد به همراه پانصد نفر از مردم بصره، در لباس مبدّل و با سر و صورت پوشيده وارد کوفه شد. مردم که شنيده بودند امام عليه ‏السلام به سوی آنان حرکت کرده، با ديدن عبيداللّه‏ گمان کردند آن حضرت وارد کوفه شده است. لذا در اطراف مرکبش جمع شده، با احساسات گرم و فراوان به او خير مقدم گفتند. پسر زياد هم پاسخی نمی ‏داد و همچنان به سوی دارالاماره پيش می ‏رفت تا به آنجا رسيد. نعمان بن بشير(حاکم کوفه) که گمان می ‏کرد او امام حسين عليه ‏السلام است، دستور داد درهای قصر را ببندند و خود از بالای قصر صدا زد: از اينجا دور شو.

من حکومت را به تو نمی ‏دهم و قصد جنگ نيز با تو ندارم. ابن زياد جواب داد: در را باز کن. در اين لحظه مردی که پشت سر او بود صدايش را شنيد و به مردم گفت: او حسين عليه‏ السلام نيست، پسر مرجانه است. نعمان در را گشود و عبيداللّه‏ به راحتی وارد دارالاماره کوفه شد و مردم نيز پراکنده گشتند.

 

هانی بن عروه
مسلم می ‏دانست دير يا زود عبيداللّه‏ کوچه به کوچه و خانه به خانه به دنبال او خواهد گشت و درصدد دستگيری و قتل او بر خواهد آمد. لذا تصميم گرفت جای خود را عوض کند و به خانه کسی برود که نيروی بيشتری در کوفه دارد، تا بتواند از نفوذ و قدرت او برای ادامه کار و مبارزه با حکومت ستمگر استفاده کند. به همين منظور خانه هانی بن عروه را برگزيد و هانی نيز به رسم جوان‏مردی، به او پناه داد. هانی بن عروه، از بزرگان کوفه و اعيان شيعه بوده، از اصحاب پيامبر (ص) به شمار می ‏آيد.


دستگیری هانی
پس از آنکه ابن زياد از مخفی‏گاه مسلم به دست غلام خود باخبر شد، درصدد برآمد با زر و زور و تزوير، ميزبان او، هانی را دستگير کرده، زمينه را برای دستگيری مسلم و ديگر بزرگان فراهم سازد. هانی که ميزبان مسلم بود، می ‏دانست عبيداللّه‏ قصد دستگيری او را دارد. لذا بيماری را بهانه کرده، از رفتن به مجلس او خودداری می ‏کرد. ابن زياد چند نفر را طلبيد و نزد هانی فرستاد.

 

آنان سرانجام هانی را نزد ابن زياد بردند. ابن زياد با ديدن هانی به او گفت که با پای خويش به سوی مرگ آمده است و درباره مسلم از او پرسيد. هانی منکر پناه دادن به مسلم شد. در اين هنگام عبيداللّه‏ معقل، غلام خود را صدا زد و هانی با ديدن او، دانست که انکار سودی ندارد. عبيداللّه‏ با تازيانه بر سر و صورت هانی زد و صورت و محاسنش را از خونش رنگين نمود، سپس دستور داد او را زندانی کنند.


طوعه زنی جوانمرد
مسلم، غريب و تنها در کوچه‏ های کوفه می ‏گشت. نمی ‏دانست کجا برود. افزون بر تنهايی، هر لحظه بيم آن می ‏رفت او را دستگير کرده، به شهادت برسانند. به ناگاه در کوچه ‏ای، زنی را ديد که بر درِ خانه ايستاده است. تشنگی بر مسلم غلبه کرد. نزد آن زن رفته، آبی طلبيد. زن که طوعه نام داشت، کاسه آبی برای مسلم آورد. مسلم بعد از آشاميدن آب همانجا نشست. طوعه ظرف آب را به خانه برد و بعد از لحظاتی بازگشت و ديد که مرد از آنجا نرفته است. به او گفت: ای بنده خدا! برخيز و به خانه خود، نزد همسر و فرزندانت برو و دوباره تکرار کرد و بار سوم، نشستنِ مسلم را بر در خانه‏ اش حلال ندانست.

مسلم از جای خويش برخاست و چنين گفت: من در اين شهر کسی را ندارم که ياری ‏ام کند. طوعه پرسيد: مگر تو کيستی؟ و پاسخ شنيد: من مسلم بن عقيل هستم. طوعه که از دوستداران خاندان پيامبر (ص) بود، در خانه را به روی مسلم گشود و از او پذيرايی کرد.


سخنان عبيداللّه‏ برای دستگيری مسلم
با آنکه مسلم تنها شده بود، ولی باز عبيداللّه‏ از ترس او و يارانش از قصر بيرون نمی ‏آمد. لذا به افراد خويش دستور داد همه جای مسجد را بگردند تا مبادا مسلم در آنجا مخفی شده باشد. آنان نيز همه مسجد را زير و رو کردند و مطمئن شدند که مسلم و يارانش آنجا نيستند. سپس عبيداللّه‏ وارد مسجد شد، بزرگان کوفه را احضار کرد و گفت: «هر کس که مسلم در خانه او پيدا شود و او خبر ندهد، جان و مالش بر ديگران حلال است و هر کس او را نزد ما بياورد، به اندازه ديه ‏اش پول خواهد گرفت».

تهديد و تطميع عبيداللّه‏ کارساز شد و بلال، فرزند طوعه، به دليل ترس و به طمع رسيدن به جايزه، صبح زود وارد قصر شده، مخفی‏گاه مسلم را لو داد. عبيداللّه‏ با شنيدن اين خبر، به محمد بن اشعث دستور داد به همراه هفتاد نفر مسلم را دستگير کنند.

 

 

 

امان دادن به مسلم و دستگيری او
مسلم در درگيری با سربازان عبيداللّه‏، حدود 45 نفر از آنان را از پای درآورد تا آنکه ضربه شمشيری صورتش را دريد. با اينکه مسلم زخمی بود، باز هم کسی يارای مقابله با او را نداشت. آنان بر پشت بام‏ها رفته و سنگ و چوب بر سر مسلم ريختند و دسته‏ های نی را آتش زده بر روی او انداختند. ولی مسلم دست از جدال برنمی ‏داشت و بر آنها يورش می ‏برد.

 

وقتی ابن اشعث به آسانی نمی ‏تواند مسلم را دستگير کند، دست به نيرنگ زد و گفت: ای مسلم! چرا خود را به کشتن می ‏دهی؟ ما به تو امان می ‏دهيم و ابن ‏زياد تو را نخواهد کشت. مسلم جواب داد: چه اعتمادی به امان شما عهدشکنان است؟ ابن اشعث بار ديگر امان دادنش را تکرار کرد و اين بار مسلم به دليل زخم‏هايی که برداشته و ضعفی که در اثر آنها بر او چيره شده بود، تن به امان داد. مرکبی آورده مسلم را دست بسته بر آن سوار کردند و نزد عبيداللّه‏ بردند.

شهادت حضرت مسلم
کشتن مسلم را به «بکربن حمران احمری‏» سپردند، کسی که در درگيريها از ناحيه سر و شانه با شمشير مسلم‏ بن عقيل مجروح شده بود. مامور شد که مسلم را به بام «دارالاماره‏» ببرد و گردنش را بزند و پيکرش را بر زمين اندازد.
مسلم را به بالای دارالاماره می ‏بردند، در حالی که نام خدا بر زبانش بود، تکبير می ‏گفت، خدا را تسبيح می ‏کرد و بر پيامبر خدا و فرشتگان الهی درود می ‏فرستاد و می ‏گفت: خدايا! تو خود ميان ما و اين فريبکاران نيرنگ‏ باز که دست از ياری ما کشيدند، حکم کن!


جمعيتی فراوان، بيرون کاخ، در انتظار فرجام اين برنامه بودند. مسلم را رو به بازار کفاشان نشاندند. با ضربت‏ شمشير، سر از بدنش جدا کردند، و... پيکر خونين اين شهيد آزاده و شجاع را از آن بالا به پايين انداختند و مردم نيز هلهله و سروصدای زيادی به پا کردند.

منبع:tarikhaneh.com



:: بازدید از این مطلب : 68
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 30 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

روز عرفه، همتاى شب قدر

مقاله حاضر نگاهى است اجمالى به ويژگى‌هاى روز عرفه و فلسفه پيدايش آن. در اين مقاله با استناد به آيات و روايات به اهميت اين روز نيز اشاراتى شده که باهم آن را مى‌خوانيم؛
قرآن کريم براى ارتباط بيشتر بندگان با مبدا هستى از شيوه‌هاى مختلفى بهره مى‌گيرد. از جمله اين شيوه‌ها تعيين زمان‌ها و مکان‌هاى خاصى براى نزديک شدن بيشتر به درگاه حضرت حق مى‌باشد. در سوره ابراهيم(ع) آيه 5 از زمان‌هاى ويژه عبادت خدا با عبارت “ايام‌الله” ياد مى‌کند؛ “ايام‌الله را به آنان يادآورى نما.” ايام‌الله تمام روزهايى است که داراى عظمتى در تاريخ زندگى بشر است. مقصود از ايام‌الله زمان‌هايى است که امر خدا و آيات وحدانيت و سلطنت او ظاهر شده و يا ظاهر مى‌شود. ممکن است ايام ظهور رحمت و نعمت الهى جز اين ايام بوده باشد.(1)
و نيز هر روز که يکى از فرمان‌هاى خدا در آن،چنان درخشيده که بقيه امور را تحت‌الشعاع خود قرار داده از ايام‌الله است هر روز که فصل تازه‌اى در زندگى انسان‌ها گشوده و درس عبرتى به آنها داده و ظهور و قيام پيامبرى در آن بوده و يا طاغوت و فرعون گردنکشى در آن به قعر دره نيستى فرستاده شده خلاصه هر روز که حق و عدالتى برپا شده و ظلم و بدعتى خاموش گشته، همه آنها از ايام‌الله است.
چنانکه در ادامه آيه مى‌فرمايد: در همه ايام‌الله آيات و نشانه‌هايى است براى هر انسان شکيبا و پراستقامت و شکرگزار(2.) روز عرفه نيز مى‌تواند روز پيروزى انسان بر طاغوت نفس و نقطه درخشانى درتاريخ زندگى هر فردى باشد. روز عرفه روز تحول درونى و انقلاب معنوى با آن همه مزايا و ويژگى‌هاى ارزشمند براى هر مسلمان بيدار و آگاه است.روز عرفه از مصاديق بارز “ايام‌الله” است که در آن روز زمينه‌ها و مقدمات بيشترى براى رهيابى انسان به سوى کمال و سعادت وجود دارد. آمرزش گناهان، قبولى طاعات، آشنايى بيشتر با معارف اسلامي، تفکر و تامل در گذشته و آينده، برآورده شدن حاجات و توجه ويژه خداوند متعال به بندگان از جمله آنهاست.
آنچه از روايات و دعاهاى اهل‌بيت(ع) در اين روز به دست مى‌آيد نشانگر آن است که پروردگار هستى اين روز را براى مناجات خود انتخاب کرده و نعمت‌هاى مادى و معنوى خود را در يوم‌الله عرفه بر بندگانش ارزانى داشته است. امام صادق(ع) در يکى از روايات مى‌فرمايد: هرکس در اين روز قبل از رفتن به مراسم دعاى عرفه در زير آسمان دو رکعت نماز بخواند و در پيشگاه خداوند متعال به تمامى گناهان و خطاهاى خود اعتراف نموده و حقيقتا از درگاه پروردگارش پوزش ‌طلبد، خداوند متعال آنچه را که براى اهل عرفات مقدر نموده به او نيز عطا مى‌کند و تمام گناهان وى را مى‌آمرزد.(3)

از عرفه تا عرفات

در روز عرفه اولين حرکت حاجيان در سرزمين وحى بعد از احرام با توقف در صحراى عرفات آغاز مى‌شود.
آنان وظيفه دارند که از اذان ظهر روز نهم ماه ذى‌الحجه تا وقت نماز مغرب در آن بيابان توقف کرده و به ذکر و دعا و تفکر و نيايش بپردازند.
عرفات به مساحت 18 کيلومترمربع در شرق مکه و در ميان راه طائف و مکه قرار دارد. اين بيابان به وسيله کوه‌هايى که به شکل نيم‌دايره در اطرافش قرار دارد مشخص شده است.(4)
خداوند متعال در اين مورد مى‌فرمايد: “هرگاه مى‌خواهيد از بيابان عرفات کوچ کنيد خداوند را در مشعرالحرام ياد کنيد، او را به ياد آريد همان طور که شما را هدايت کرد گرچه شما قبل از آن از گمراهان بوديد.”(بقره / 198)
درباره نامگذارى اين صحرا به عرفات نکاتى گفته شده که برخى عبارتند از: آدم و حوا همديگر را در اين ناحيه شناختند، اعمال حج به آدم يا ابراهيم(ع) در صحراى عرفه شناسانده شد و حاجيان همديگر را در اين ناحيه بيشتر مى‌شناسند.
ابن‌عباس در مورد نامگذارى روز عرفه مى‌گويد: وقتى حضرت ابراهيم(ع) در خواب ديد که پسرش اسماعيل را در راه خدا قربانى مى‌کند تمام آن روز در انديشه بود که آيا اين خواب از جانب خداست يا نه؟
تا اينکه دوباره در شب دوم خواب را ديد چون صبح شد مطمئن گرديد که اين دستور از سوى خداست و آن روز عرفه بود.

نيايش در عرفه

از ويژگى‌هاى روز عرفه دعا و نيايش به درگاه ربوبى است. پيشوايان معصوم(ع) با استفاده از موقعيت معنوى روز عرفه، مردم را به راز و نياز و تقويت پيوند با سرچشمه کمالات ترغيب و تشويق مى‌کردند چرا که اساس شخصيت حقيقى انسان و ارزش او به اندازه ارتباطش با خداوند متعال تعيين مى‌شود. قرآن مى‌فرمايد: “اى پيامبر بگو، پروردگارم براى شما ارزشى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد.”(فرقان / 77)
امام حسين(ع) با استفاده از فضاى معنوى روز عرفه در صحراى عرفات و در دامنه کوه جبل‌الرحمه مناجات زيباى خود را زمزمه کرده و آواى ملکوتى‌اش نه تنها در ميان حاجيان خانه خدا در صحراى عرفات طنين‌انداز بود بلکه آن نيايش‌هاى عاشقانه در طول تاريخ، دل‌هاى مشتاق را تحت تاثير قرار داده است. آن حضرت در فرازى از دعا مى‌فرمايد: پروردگارا، تفکر من در آثار و نشانه‌هاى تو موجب دورى ديدار مى‌گردد پس مرا به خدمتى وادار که با تو پيوندم دهد، چگونه بر وجود تو به چيزى استدلال شود که در وجودش به تو نياز دارد؟
آيا غير تو را ظهورى است که براى تو نيست و غير تو آن قدر آشکار است تا تو را آشکارتر کند؟ معبودا! کى بوده‌اى که نيازمند دليلى باشى تا برتو دلالت کند و کى دور بوده‌اى تا آزار ما را به تو بر ساند؟!
کى رفته‌اى زدل که تمنا کنم ترا
کى گشته‌اى نهفته که پيدا کنم ترا
با صدهزار جلوه برون آمدى که من
با صد هزار ديده تماشا کنم ترا
غايب نگشته‌اى که شوم طالب حضور
پنهان نبوده‌اى که هويدا کنم ترا
روز عرفه فرصتى استثنايى در هر سال است که بايد از لحظات آن در تقويت رابطه با خداوند استفاده نمود.

روز رحمت و مغفرت

امام چهارم(ع) در روز عرفه، مردى را مشاهده کرد که تکدى مى‌کند و درخواست خود را با مردم در ميان مى‌گذارد. حضرت به او فرمود: واى بر تو! در چنين روزى از غير خدا طلب حاجت مى‌کني؟ روز عرفه چنان عظمت دارد که اميد است حتى جنين‌هاى در شکم مادر از برکت آن به سعادت برسند.(5)
دعاى 47 صحيفه سجاديه بعد از شکر و سپاس به پيشگاه بارى تعالى و درود و سلام بر پيامبر و آل او به ضرورت وجود رهبر پرداخته و در مورد عظمت اين روز مقدس، عرضه مى‌دارد؛ “پروردگارا!! امروز، روز عرفه است، روزى که به آن شرافت، کرامت و عظمت بخشيد‌ه‌اى و در آن روز، رحمت خودت را بر اهل عالم منتشر ساخته‌اى و با عفو و گذشت خود در اين روز بر بندگان منت نهاده‌اى و عطيه و بخشش خود را در اين روز نيکو گردانيده‌اى و به خاطر روز عرفه بر بندگانت تفضيل و لطف فرموده‌اي!”
انس با خدا، اعتماد به نفس، ايجاد تعادل و آرامش، افزايش قدرت تحمل در مقابل مشکلات، رهايى از وابستگى‌هاى مادى و دنيوي، پايين‌آمدن از مرکب غرور و خودخواهي، مشخص شدن ارزش انسان و آموزشهاى اخلاقى و اجتماعى از دستاوردهاى ارزشمند دعاها بويژه مناجات‌هاى روز عرفه مى‌باشد.
روز عرفه چنان اهميت دارد که با شب قدر برابرى مى‌کند. امام صادق(ع) فرمود: اگر شخصى گناهکار نتواند در شب‌هاى با برکت ماه رمضان بويژه شب‌هاى قدر، خود را معرض نسيم رحمت الهى قرار دهد و آمرزيده شود، او تا سال آينده بخشوده نمى‌شود مگر اينکه عرفه را درک کند و از امتيازات آن روز بهره‌ گيرد.(6)
اساسا برخى از گناهان جز در روز عرفه و در منطقه عرفات در جاى ديگر قابل بخشش نيست؟
در روز عرفه شناخت حقيقى خداوند‌متعال بيشتر امکان‌پذير است چرا که آن روز معرفت و آگاهى در فضاى به وجود آمده بويژه آنکه در آستانه عيدقربان و تقرب‌ الى‌الله است بهتر انجام مى‌شود.
رسول خدا(ص) فرمود: در روز عرفه خداوند متعال به بندگان عارفى که در پيشگاه الهى صف کشيده و نداى عاشقانه و عارفانه‌شان صحراى عرفات را پر کرده است مباهات مى‌کند و به فرشتگانش مى‌فرمايد: اى ملائکه من! به بندگانم بنگريد که از راه‌هاى دور و نزديک، مشکلات بسيارى را متحمل شده و به اينجا آمده‌اند. شما را گواه مى‌گيرم که من خواسته‌ آنان را برآوردم و گناهکارانشان را به خاطر نيکوکارانشان بخشيدم.(7)

بهترين عمل در روز عرفه

بهترين عملى که مى‌توان در روز عرفه انجام داد و به بهر‌ه‌هاى فراوان معنوى دست يافت، حضور در کنار مرقد مطهر حضرت امام حسين(ع) است. “بشير دهان” روزى به حضور حضرت صادق(ع) آمده و عرضه داشت: مولاى من! من گاهى نمى توانم در روز عرفه در عرفات حضور يابم، به اين جهت تلاش مى‌کنم تا خود را در روز عرفه به کربلا برسانم و امام حسين را زيارت کنم. پيشواى ششم فرمود: آفرين بر تو اى بشير! اگر شخصى در روز عرفه با شناخت و معرفت کامل به مقام امام حسين(ع) به زيارت کربلا برود پاداش هزار حج و هزار عمره قبول شده و هزار غزوه که در کنار پيامبر يا امام عادل به جهاد پرداخته باشد برايش منظور مى‌شود. وقتى بشير از اين همه ثواب تعجب کرد امام صادق(ع) فرمود: اى بشير‌! مطمئن باش هرگاه يکى از اهل ايمان در روز عرفه به کنار قبر امام حسين بيايد و با آب فرات غسل کند و آنگاه که به زيارت حضرت سيدالشهدا(ع) بپردازد به تعداد هر قدمى که به سوى حرم امام حسين بر مى‌دارد برايش ثواب يک حج کامل مى‌نويسند.


:: بازدید از این مطلب : 77
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 30 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

سالروز شهادت امام محمد باقر ( علیه السلام )
هفتم ماه ذی الحجه مصادف است با سالروز شهادت پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت حضرت امام محمد باقر (( علیه السلام )) ، شهادت این بزرگوار را به تمامی ارادتمندان خاندان اهل بیت عصمت و طهارت تسلیت می گوییم .


امام باقر علیه السلام :
«إِنَّما یُداقُّ اللّهُ الْعِبادَ فِى الْحِسابِ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَلى قَدْرِ ما آتاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِى الدُّنْیا.»:
خداوند در روز قیامت در حساب بندگانش، به اندازه عقلى که در دنیا به آنها داده است، دقّت و باریک بینى مى کند.


 خلاصه ای از زندگی  پر برکت حضرت امام محمد باقر ( ع )
 نام مبارک امام پنجم محمد بود . لقب آن حضرت باقر يا باقرالعلوم است ،بدين جهت که : دريای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت . القاب ديگری مانند شاکر و صابر و هادی نيز برای آن حضرت ذکر کرده اند که هريک باز گوينده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است .
کنيه امام " ابوجعفر " بود . مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی ( ع ) است . بنابراين نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن ( ع ) و از سوی پدر به امام حسين ( ع ) می رسيد . پدرش حضرت سيدالساجدين ، امام زين العابدين ، علی بن الحسين ( ع ) است .


تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57هجری در مدينه اتفاق افتاد . در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سيد الشهداء کودکی بود که به چهارمين بهار زندگيش نزديک می شد .


دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95هجری که سال درگذشت امام زين العابدين ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114ه . يعنی مدت 19سال و چند ماه ادامه داشته است .

 

در دوره امامت امام محمد باقر ( ع ) و فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) مسائلی مانند انقراض امويان و بر سر کار آمدن عباسيان و پيدا شدن مشاجرات سياسی و ظهور سرداران و مدعيانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و ديگران مطرح است ، ترجمه کتابهای فلسفی و مجادلات کلامی در اين دوره پيش می آيد ، و عده ای از مشايخ صوفيه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پيدا می شوند . قاضيها و متکلمانی به دلخواه مقامات رسمی و صاحب قدرتان پديد می آيند و فقه و قضاء و عقايد و کلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسير می نمايد ، و تعليمات قرآنی - به ويژه مسأله امامت و ولايت را ، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا ، افکار بسياری از حق طلبان را به حقانيت آل علی ( ع ) متوجه کرده بود ، و پرده از چهره زشت ستمکاران اموی و دين به دنيا فروشان برگرفته بود ، به انحراف می کشاندند و احاديث نبوی را در بوته فراموشی قرار می دادند . برخی نيز احاديثی به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و يا مشغول جعل بودند و يا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون می نمودند .


اينها عواملی بود بسيار خطرناک که بايد حافظان و نگهبانان دين در برابر آنها بايستند . بدين جهت امام محمد باقر ( ع ) و پس از وی امام جعفر صادق ( ع ) از موقعيت مساعد روزگار سياسی ، برای نشر تعليمات اصيل اسلامی و معارف حقه بهره جستند ، و دانشگاه تشيع و علوم اسلامی را پايه ريزی نمودند.

 

زيرا اين امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقيقی تعليمات پيامبر ( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند ، و می بايست به تربيت شاگردانی عالم و عامل و يارانی شايسته و فداکار دست يازند ، و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و تدوين و تدريس کنند . به همين جهت محضر امام باقر ( ع ) مرکز علماء و دانشمندان و راويان حديث و خطيبان و شاعران بنام بود . در مکتب تربيتی امام باقر ( ع ) علم و فضيلت به مردم آموخته می شد .
امام باقر ( ع ) دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود . سيرت و صورتش ستوده بود . پيوسته لباس تميز و نو می پوشيد . در کمال وقار و شکوه حرکت می فرمود .


از آن حضرت می پرسيدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش می پوشيد ، تو چرا لباس فاخر بر تن می کنی ؟ پاسخ می داد : مقتضای تقوای جدم و فرمانداری آن روز ، که محرومان و فقرا و تهيدستان زياد بودند ، چنان بود . من اگر آن لباس بپوشم در اين انقلاب افکار ، نمی توانم تعظيم شعائر دين کنم .


امام پنجم ( ع ) بسيار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود .
با همه اصحاب مصافحه می کرد و ديگران را نيز بدين کار تشويق می فرمود . در ضمن سخنانش می فرمود : مصافحه کردن کدورتهای درونی را از بين می برد و گناهان دو طرف - همچون برگ درختان در فصل خزان - می ريزد . امام باقر ( ع ) در صدقات و بخشش و آداب اسلامی مانند دستگيری از نيازمندان و تشييع جنازه مؤمنين و عيادت از بيماران و رعايت ادب و آداب و سنن دينی ، کمال مواظبت را داشت .


می خواست سنتهای جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بين مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به مردم تعليم نمايد . در روزهای گرم برای رسيدگی به مزارع و نخلستانها بيرون می رفت ، و با کارگران و کشاورزان بيل می زد و زمين را برای کشت آماده می ساخت . آنچه از محصول کشاورزی - که با عرق جبين و کد يمين - به دست می آورد در راه خدا انفاق می فرمود .


بامداد که برای ادای نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) می رفت ، پس از گزاردن فريضه ، مردم گرداگردش جمع می شدند و از انوار دانش و فضيلت او بهره مند می گشتند .
مدت بيست سال معاويه در شام و کارگزارانش در مرزهای ديگر اسلامی در واژگون جلوه دادن حقايق اسلامی - با زور و زر و تزوير و اجير کردن عالمان خود فروخته - کوشش بسيار کردند .

 

ناچار حضرت سجاد ( ع ) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر ( ع ) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهای بی سابقه آل ابوسفيان ، که مردم به حقانيت اهل بيت عصمت ( ع ) توجه کردند ، در اصلاح عقايد مردم به ويژه در مسأله امامت و رهبری ، که تنها شايسته امام معصوم است ، سعی بليغ کردند و معارف حقه اسلامی را - در جهات مختلف - به مردم تعليم دادند تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جايی رسيد که فرزند گرامی آن امام ، حضرت امام جعفر صادق ( ع ) دانشگاهی با چهار هزار شاگرد پايه گذاری نمود ، و احاديث و تعليمات اسلامی را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد . امام سجاد ( ع ) با زبان دعا و مناجات و يادآوری از مظالم اموی و امر به معروف و نهی از منکر و امام باقر ( ع ) با تشکيل حلقه های درس ، زمينه اين امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دينی را برای مردم روشن فرمود . رسول اکرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بين و با روشن بينی وحی الهی وظايفی را که فرزندان و اهل بيت گرامی اش در آينده انجام خواهند داد و نقشی را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت ، ضمن احاديثی که از آن حضرت روايت شده ، تعيين فرموده است .

 

چنان که در اين حديث آمده است :
روزی جابر بن عبدالله انصاری که در آخر عمر دو چشم جهان بينش تاريک شده بود به محضر حضرت سجاد ( ع ) شرفياب شد . صدای کودکی را شنيد ، پرسيد کيستی ؟ گفت من محمد بن علی بن الحسينم ، جابر گفت : نزديک بيا ، سپس دست او را گرفت و بوسيد و عرض کرد : روزی خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم . فرمود : شايد زنده بمانی و محمد بن علی بن الحسين که يکی از اولاد من است ملاقات کنی . سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حکمت دهد . علم و دين را نشر بده . امام پنجم هم به امر جدش قيام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دينی و تعليم حقايق قرآنی و احاديث نبوی ( ص ) پرداخت .


نام نامی آن حضرت با دهها و صدها حديث و روايت و کلمات قصار و اندرزهايی همراه است ، که به ويژه در 19سال امامت برای ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شايسته خود بيان فرموده است . بنا به رواياتی که نقل شده است ، در هيچ مکتب و محضری دانشمندان خاضعتر و خاشعتر از محضر محمد بن علی ( ع ) نبوده اند .


در زمان اميرالمؤمنين علی ( ع ) گوئيا ، مقام علم و ارزش دانش هنوز - چنان که بايد - بر مردم روشن نبود ، گويا مسلمانان هنوز قدم از تنگنای حيات مادی بيرون ننهاده و از زلال دانش علوی جامی ننوشيده بودند ، و در کنار دريای بيکران وجود علی ( ع ) تشنه لب بودند و جز عده ای معدود قدر چونان گوهری را نمی دانستند . بی جهت نبود که مولای متقيان بارها می فرمود : سلونی قبل از تفقدونی "پيش از آنکه من را از دست بدهيد از من بپرسيد . " و بارها می گفت : من به راههای آسمان از راههای زمين آشناترم .

 

ولی کو آن گوهرشناسی که قدر گوهر وجود علی را بداند ؟ اما به تدريج ، به ويژه در زمان امام محمد باقر ( ع ) مردم کم کم لذت علوم اهل بيت و معارف اسلامی را درک می کردند ، و مانند تشنه لبی که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و يا قدر آن را ندانسته باشد ، زلال گوارای دانش امام باقر ( ع ) را دريافتند و تسليم مقام علمی امام ( ع ) شدند ، و به قول يکی از مورخان : " مسلمانان در اين هنگام از ميدان جنگ و لشکر کشی متوجه فتح دروازه های علم و فرهنگ شدند " . امام باقر ( ع ) نيز چون زمينه قيام بالسيف ( قيام مسلحانه ) در آن زمان - به علت خفقان فراوان و کمبود حماسه آفرينان - فراهم نبود ، از اين رو ، نشر معارف اسلام و فعاليت علمی را و هم مبارزه عقيدتی و معنوی با سازمان حکومت اموی را ، از اين طريق مناسب تر می ديد ، و چون حقوق اسلام هنوز يک دوره کامل و مفصل تدريس نشده بود ، به فعاليتهای ثمر بخش علمی در اين زمينه پرداخت . اما بدين خاطر که نفس شخصيت امام و سير تعليمات او - در ابعاد و مرزهای مختلف - بر ضرر حکومت بود ، مورد اذيت و ايذاء دستگاه قرار می گرفت .


دستگاه خلافت آنجا که پای مصالح حکومتی پيش می آمد و احساس می کردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمی گيرد و خط صحيح را در شناخت " امام معصوم ( ع ) " و امامت که دنباله خط " رسالت " و بالاخره " حکومت الله " است تعليم می دهد ، تکان می خوردند و دست به ايذاء و آزار و شکنجه امام ( ع ) می زدند و گاه به زجر و حبس و تبعيد ...


برای شناخت اين امر ، به بيان اين واقعه که در تاريخ ياد شده است می پردازيم :
" در يکی از سالها که هشام بن عبدالملک ، خليفه اموی ، به حج می آيد ، جعفر بن محمد ، امام صادق ، در خدمت پدر خود ، امام محمد باقر ، نيز به حج می رفتند .

 

روزی در مکه ، حضرت صادق ، در مجمع عمومی سخنرانی می کند و در آن سخنرانی تأکيد بر سر مسأله پيشوايی و امامت و اينکه پيشوايان بر حق و خليفه های خدا در زمين ايشانند نه ديگران ، و اينکه سعادت اجتماعی و رستگاری در پيروی از ايشان است و بيعت با ايشان و ... نه ديگران . اين سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته می شود ، آن هم در مکه در موسم حج ، طنينی بزرگ می يابد و به گوش هشام می رسد. هشام در مکه جرأت نمی کند و به مصلحت خود نمی بيند که متعرض آنان شود . اما چون به دمشق می رسد ، مأمور به مدينه می فرستد و از فرماندار مدينه می خواهد که امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه کند، و چنين می شود .


در محفلی که هشام برای توهین به امام ترتیب داده بود بر سر مقام رهبری و خلافت اسلامی با امام باقر ( ع ) سخن می گويد . امام باقر درباره رهبری رهبران بر حق و چگونگی اداره اجتماع اسلامی و اينکه رهبر يک اجتماع اسلامی بايد چگونه باشد ، سخن می گويد.

 

اينها همه هشام را - که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام - بيش از پيش ناراحت می کند . بعضی نوشته اند که : امام باقر را در دمشق به زندان افکند . و چون به او خبر می دهند که زندانيان دمشق مريد و معتقد به امام ( ع ) شده اند ، امام را رها می کند و به شتاب روانه مدينه می نمايد . و پيکی سريع ، پيش از حرکت امام از دمشق ، می فرستد تا در آباديها و شهرهای سر راه همه جا عليه آنان ( امام باقر و امام صادق - ع - ) تبليغ کنند تا بدين گونه ، مردم با آنان تماس نگيرند و تحت تأثير گفتار و رفتارشان واقع نشوند . با اين وصف امام ( ع ) در اين سفر ، از تماس با مردم - حتی مسيحيان - و روشن کردن آنان غفلت نمی ورزد.


حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين ( ع ) زندگی کرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير امامت ، نشر و تبليغ فرهنگ اسلامی ، تعليم شاگردان ، رهبری اصحاب و مردم ، اجرا کردن سنتهای جد بزرگوارش در ميان خلق ، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحيح رهبری و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعی و امام معصوم ، که تنها خليفه راستين خدا و رسول ( ص ) در زمين است ، پرداخت و لحظه ای از اين وظيفه غفلت نفرمود .


سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114  هجری در سن 57 سالگی در مدينه با توطئه هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست . پيکر مقدسش را در قبرستان بقيع - کنار پدر بزرگوارش - به خاک سپردند.



:: بازدید از این مطلب : 70
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 28 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

درباره هفته دفاع مقدس

 

دفاع مقدس در کلام رهبری

هفته دفاع مقدس نمودار مجموعه‌ای از برجسته‌ترین افتخارات ملت ایران در دفاع از مرزهای میهن اسلامی و جانفشانی دلاورانه در پای پرچم برافراشته اسلام و قرآن است. در این مجموعه تابناک، درخشنده‌ترین و نفیس‌ترین نگین گرانبها یاد و خاطره شهیدان است. آنها جوانان و جوانمردان رشید و پاک سرشتی بودند که با آگاهی و درک والای خود موقعیت حساس کشور را تشخیص دادند و وظیفه‌ی بزرگ جهاد در راه خدا را مشتاقانه پذیرا شدند. هر ملتی که چنین دلاوران آگاه و شجاعی را در دامان خود پرورده باشد حق دارد به آنان ببالد و آنان را الگوی تربیت جوانان خود در همه دوران‌ها بداند.

دفاع مقدس و غرور ملی

هشت سال دفاع جانانه ملت در برابر تجاوز وحشیانه دشمن منشأ غرور ملی پایان‌ناپذیری برای مردم سلحشور ایران گردید و باعث شد که توطئه مشترک شرق و غرب برای به زانو درآوردن ملت بزرگ ایران به فرصتی برای اثبات توانمندی‌های اسلام و انقلاب و کشور تبدیل شود. رشادت‌های جوانان برومند، انقلاب و نظام را بیمه کرد و نشان داد که با داشتن پشتوانه مردمی و در پرتو حاکمیت اسلام و وحدت نیروها می‌توان هر دشمن خیره سری را ناکام ساخت.

دفاع مقدس و ولایت پذیری

این روزها هنگامی که یادی از دفاع مقدس می‌شود، دنیایی از شرف و حماسه ملتی نجیب و آزاده در اذهان تداعی می‌شود که عطر معنویت و صفای خاصی به ما ارزانی می‌دارد. ملتی که با پرورش رزمندگانی حماسه‌آفرین مفهوم روشن «تعبد در برابر ولایت» را به نمایش گذاشتند و با انگیزه «ادای تکلیف» در پی «مرجع و رهبر» خود سر از پا نشناخته، به جبهه‌های حق علیه باطل شتافتند و طلوع عشقی بی‌بدیل را ترسیم کردند و به پیروزی بزرگی که حفاظت از وجب به وجب سرزمین اسلامی و صیانت از مکتب و عقیده بود دست یازیدند.

پیام دفاع مقدس

هفته دفاع مقدس یادآور خون‌های مقدسی است که در پای شجره طوبای انقلاب اسلامی ریخته شد. فرزندان جبهه و شهادت اطاعت را عبادت می‌بینند. وارثان دفاع مقدس عزت جهاد را با ذلت در خانه نشستن عوض نمی‌کنند. ایستادگی آنها نشستگان تاریخ را به قیام وا می‌دارد و این پیام بزرگ دفاع مقدس است.

سال‌های عشق و عطش

خدایا، آن سال‌ها رفتند؛ سال‌های زلال مهربانی؛ سال‌های سجود و صعود؛ سال‌های اوج شهادت و شجاعت مادران شهید؛ سال‌های سنگرهای سوز و گداز؛ سال‌های خوش «دوکوهه»؛ سال‌های بی‌قراری و انتظار. دریغا که سال‌های عشق و عطش گذشت!

دفاع مقدس و انگیزه ما

مردم ایران با برخورداری از رهبری توانا و آگاه، هوشمندانه و با انگیزه‌های دینی و ملی در مقابل دشمن متجاوز به پاخاست و صحنه‌های زیبایی از وفاق ملی را به نمایش گذاشت. انگیزه حضور مردم ما دینی، عقیدتی و ملی بود. دفاع ما نبردی صددرصد شرافتمندانه بود و به همین دلیل حاضر نشدیم مقررات انسانی و اسلامی را در این جنگ زیر پا بگذاریم.

جبهه، مدرسه‌ی عشق

چهره‌ای شاد و نورانی داشت. خوب که نگاهش می‌کردی می‌توانستی آثار خستگی را در صورتش ببینی. ولی چشمانش تو را بیشتر مجذوب خود می‌کرد. لباس خاکی، ساده و تمیزی بر تن داشت. هفده ساله نشان می‌داد. لاغر و باریک اندام بود و در چهره‌اش مظلومیتی غریب موج می‌زد. اصلاً به او نمی‌آمد که مرد جنگ و جبهه باشد؛ اما نگاهش می‌گفت: «جبهه بزرگ و کوچک نمی‌شناسد، عشق می‌شناسد».
به او می‌گویم: «چرا به مدرسه نرفتی؟». با اخم نگاهم می‌کند و جواب می‌دهد: «جبهه خود مدرسه است؛ آن هم مدرسه عشق و ایثار؛ مدرسه‌ای که انسان کامل پرورش می‌دهد». بعد لبخندی می‌زند. لبخندش سراسر معنا بود. سال‌ها بعد مادرش عکسش را نشانم داد و گفت: در کربلای پنج کربلایی شد...

دلتنگ روزهای خدایی

دلم برای جبهه تنگ شده؛ روزهایی که خدا نزدیک بود؛ آن روزها که صدای توپ و تفنگ در هم پیچیده بود و نوای یا زهرا و یا حسین شهر را پر کرده بود. دلم برای غروب‌های شلمچه، موج‌های خروشان اروند، دوکوهه و حسینیه حاج همت تنگ شده. دلم هوای نماز مسجد جامع خرمشهر کرده. کاش دوباره در زمین صبحگاهی می‌نشستیم پای دعای «عهد» بچه‌ها. دلم هوای ایستگاه صلواتی با آن چای همیشه جوش خورده‌اش کرده. دلم برای همه چیز جبهه و جنگ تنگ شده. از شهر و حصارهای بلندش خسته‌ام. خدایا دلم تنگ روزهای خدایی است...

پشت هیاهوی شهر

پشت هیاهوی شهر، پشت این حجم سیاه بی‌اعتنایی، پشت این تراکم خودبینی و خودخواهی، پشت این تزویرها و تظاهرها، سنگرهایی بود پر از سجاده‌های سبز و فرصت‌های آبی با فرشهایی از آسمان؛ هوایی آکنده از اخلاق و صمیمیت؛ خلوت‌هایی که پوشیده از آفتاب بود و سرشار از خدا و عشق؛ لبریز از آینه بود و آرامش؛ وقت‌هایی که می‌شد زانو به زانوی عشق نشست و با خدا صحبت کرد. ماه‌ها و سال‌هایی که دور از خود می‌توانستی با سر انگشتان دعا حیات را لمس کنی، با تمام دلت در فضای شفاف گل‌ها بنشینی، شیرینی پرواز را بنوشی و حضور خدا را ادراک کنی. آه آن روزها و آن سال‌های خوب کجاست؟! شب‌هایی که همگی شب قدر بود...

زنان و دفاع مقدس

زنان ایرانی با انقلاب اسلامی و جنگ حیاتی دوباره یافتند. زنان ایرانی همان مادران، همسران و خواهران کسانی بودند که در صف مقدم جبهه از عقیده و ناموس و سرزمین خویش دفاع می‌کردند. زنان شجاع ایران اسلامی حماسه‌آفرینان عرصه‌های پشتیبانی و امداد جبهه‌های جنگ و جهاد بودند که نقش خویش را در نهایت تعهد، ایثار و تلاش ایفا کردند و در این میدان سخت و طاقت‌فرسا نیز موفق و سربلند به در آمدند و افتخاری بر افتخارات خویش افزودند که به جز زنان صدر اسلام نمی‌توان نمونه‌ای برای آن نشان داد. حضور در خط مقدم جبهه و جنگ، پرستاری و مداوای مجروحان جنگی، تهیه وسایل رفاهی برای مردان جنگ، و حضور فرهنگی در شهرها از مهم‌ترین فعالیت‌های زنان در طول دفاع مقدس بوده است. زنان حماسه‌های بزرگ آفریدند و دیدگان تاریخ را در بهتی عجیب فرو بردند.

دفاع مقدس و هنر

همواره دفاع ملت‌ها از سرزمین‌های خویش الهام‌بخش هنرمندان متعهد و مسئول بوده است. با نگاهی کوتاه به عرصه‌های مختلف هنری ـ ادبیات، سینما، نقاشی، موسیقی و غیره ـ می‌توان دریافت که بهترین و برترین آثار متعلق به جنگ‌های دفاعی و مقدس است. بر این اساس دفاع مقدس ما نیز منبع سرشار و پایان‌ناپذیری برای خلق آثار هنری برتر و متعهد است. اگر بخواهیم صحنه‌های به یاد ماندنی جنگ و دفاع مقدس برای تمام نسل‌ها و عصرها ماندگار بماند باید آن رشادت‌ها، شهادت‌ها و جانبازی‌ها را در قالب‌های مختلف هنری درآوریم. نسل‌های بعد باید بدانند که برای حفظ این سرزمین چه عزیزانی جان و مال خویش را در طبق اخلاص نهاده‌اند و این مهم میسّر نمی‌شود مگر اینکه درباره جنگ فیلم‌های برتر، شعرهای پرمحتوا، داستان‌های پرشور و نقاشی‌های پرجاذبه ساخته و پرداخته شود.

دفاع مقدس و استقلال نظامی

ایران قبل از انقلاب اسلامی کشوری بود که در تمام مسائل نظامی وابسته به آمریکا و غرب بود. حضور مستشاران نظامی آمریکا در تمام سطوح نیروهای مسلح آشکار بود. اما با وقوع انقلاب اسلامی و اخراج مستشاران نظامی و شروع جنگ تحمیلی، نیروهای نظامی، خود ارکان ارتش و صنایع نظامی را در اختیار گرفتند. نیازهای مختلف جنگ و تحریم شدید تسلیحاتی باعث شد در صنایع نظامی نوآوری‌های مختلفی بروز کند. این روند بعد از جنگ نیز ادامه یافت. ساخت موشک‌ها و تانک‌های پیشرفته و ناوهای کوچک و بزرگ از دستاوردهای مهم صنایع نظامی در طول دوران دفاع مقدس می‌باشد.

خاطره‌ای از آن روزه

تازه جنگ شروع شده بود. خبرهای سخت و دردناکی از جبهه‌های جنوب و غرب می‌رسید. بی‌دردان مرفه فرار را بر قرار ترجیح می‌دادند و بار سفر به سوی بهشت خیالی غرب می‌بستند. پابرهنه‌گانِ همیشه استوار با کم‌ترین سلاح و تجهیزاتی در مقابل دشمنِ تا بن دندان مسلح ایستادگی می‌کردند. آن روز وقتی از مدرسه به خانه آمدم دیدم مادر لباس‌های سبز پدر را آماده می‌کند. خواهر کوچکم سعی می‌کرد پوتین‌های پدر را تمیز کند. بوی عطر پدر فضای خانه را خوشبو کرده بود. پدر در لباس رزم چه استوار و راست قامت می‌نمود. او می‌رفت، مادر آهسته گریه می‌کرد، خواهرم از پدر سوغاتی می‌خواست و من به تماشای قدم‌های استوار او ایستاده بودم. او رفت و از جبهه برایمان سوغات شهادت آورد.

جوانان و دفاع مقدس

بسیاری از نیروهای حاضر در جبهه‌ها جوانان بودند. جوانان در قالب نیروهای بسیج حضوری چشم‌گیر در دفاع مقدس داشته‌اند. این جوانان از سر کلاس درس و دانشگاه یا کارخانه و مزرعه و اداره برای دفاع از آرمان و سرزمین خود به جبهه‌ها آمده بودند. جوانان ایران اسلامی با خلق رشادت‌های فراوان نشان دادند که بهترین جوانان جهانند. الگوی این جوانان، جوانان کربلا بود. ملتی که چنین جوانانی دارد به جاست که بر خود ببالد و به داشتن چنین جوانانی افتخار کند.

در سوگ شهادت شهیدان

رفتند عاشقان خدا از دیار ما 
از حد خود گذشت غم بی‌شمار ما 
دل‌هایمان به همره این کاروان برفت 
در ره بماند دیده امیدوار ما 
یک عده یافتند مقصد و مقصود خویش
واحسرتا به سر نرسید انتظار ما 
عمری پی وصال دویدیم و عاقبت
اندر فراق سوخت دل داغدار ما 
یاران زقید و بند علایق رها شدند
ماندیم و خاطرات کهن در کنار ما 
افسوس روزگار شهادت به سر رسید 
سوز و گداز و آه و فغان شد نثار ما 
دیگر تمام قافله‌ها کوچ کرده‌اند
برجای مانده است تن زخمدار ما 
صمد قاسمپور
منبع: ماهنا مه گلبرگ


:: بازدید از این مطلب : 237
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 25 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

غدیر خم نام ناحیه‌ای میان مکه و مدینه است که حضرت محمد -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- در حجة الوداع حضرت علی را «ولی» پس از خود اعلام کرد. هجده ذی‌الحجه، سال‌روز این واقعه میانشیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد.


حجة الوداع[ویرایش]



پیامبر گرامی-صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- در سال دهم هجرت برای انجام فریضه و تعلیم مراسم حج ‌به مکه عزیمت کرد. این بار انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز مصادف شد و از این جهت آن را «حجة الوداع‌» نامیدند. افرادی که به شوق همسفری و یا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند تا صد و بیست هزار تخمین زده شده‌اند.
مراسم حج‌به پایان رسید و پیامبر اکرم -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- راه مدینه را، در حالی که گروهی انبوه او را بدرقه می‌کردند و جز کسانی که در مکه به او پیوسته بودند همگی در رکاب او بودند، در پیش گرفت. چون کاروان به پهنه بی‌آبی به نام «غدیر خم‌» رسید که در سه میلی جحفه ‌(محلی در چند میلی‌«رابغ‌» بر سر راه مدینه واقع و یکی ازمیقاتهای حجاج) قرار دارد، پیک وحی فرود آمد و به پیامبر فرمان توقف داد. پیامبر نیز دستور داد که همه از حرکت‌ باز ایستند و بازماندگان فرا رسند.
کاروانیان از توقف ناگهانی و به ظاهر بی‌موقع پیامبر در این منطقه بی‌آب، آن هم در نیمروزی گرم که حرارت آفتاب بسیار سوزنده و زمین تفتیده بود، در شگفت ماندند. مردم با خود می‌گفتند: فرمان بزرگی از جانب خدا رسیده است و در اهمیت فرمان همین بس که به پیامبر ماموریت داده است که در این وضع نامساعد همه را از حرکت‌ باز دارد و فرمان خدا را ابلاغ کند.

پیام الهی[ویرایش]



فرمان خدا به رسول گرامی طی آیه زیر نازل شد:
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ.
«ای پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است‌به مردم برسان واگر نرسانی رسالت ‌خدای را بجا نیاورده‌ای؛وخداوند تو را از گزند مردم حفظ می‌کند». [۱]

نکاتی در مضمون آیه[ویرایش]



اولا: فرمانی که پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- برای ابلاغ آن مامور شده بود آنچنان خطیر و عظیم بود که هرگاه پیامبر (بر فرض محال) در رساندن آن ترسی به خود راه می‌داد و آن را ابلاغ نمی‌کرد رسالت الهی خود را انجام نداده بود، بلکه با انجام این ماموریت رسالت وی تکمیل می‌شد.
به عبارت دیگر، هرگز مقصود از ما انزل الیک مجموع آیات قرآن و دستورهای اسلامی نیست. زیرا ناگفته پیداست که هرگاه پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- مجموع دستورهای الهی را ابلاغ نکند رسالت‌ خود را انجام نداده است و یک چنین امر بدیهی نیاز به نزول آیه ندارد. بلکه مقصود از آن، ابلاغ امرخاصی است که ابلاغ آن مکمل رسالت ‌شمرده می‌شود و تا ابلاغ نشود وظیفه‌ خطیر رسالت رنگ کمال به خود نمی‌گیرد. بنابراین، باید مورد ماموریت ‌یکی از اصول مهم اسلامی باشد که با دیگر اصول و فروع اسلامی پیوستگی داشته پس از یگانگی خدا و رسالت پیامبر مهمترین مسئله شمرده شود.
ثانیا: از نظر محاسبات اجتماعی، پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- احتمال می‌داد که در طریق انجام این ماموریت ممکن است از جانب مردم آسیبی به او برسد و خداوند برای تقویت اراده او می‌فرماید: و الله یعصمک من الناس.

نظرات مفسران در آیه[ویرایش]



محدثان شیعه و همچنین سی تن از محدثان بزرگ اهل تسنن (مرحوم علامه امینی نام و خصوصیات این سی تن را در اثر نفیس خود « الغدیر » به طور مبسوط بیان کرده است که در میان آنان نام افرادی مانند طبری ، ابو نعیم اصفهانی ، ابن عساکر ، ابواسحاق حموینی ، جلال الدین سیوطی به چشم می‌خورد و از میان صحابه پیامبر از ابن عباس و ابوسعید خدری وبراء بن عازب نام برده شده است.) [۲] بر آنند که آیه در غدیر خم نازل شده است و طی آن خدا به پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- ماموریت داده که حضرت علی -علیه‌السلام- را به عنوان «مولای مؤمنان‌» معرفی کند.
ولایت و جانشینی امام پس از پیامبر از موضوعات خطیر و پر اهمیتی بود که جا داشت ابلاغ آن مکمل رسالت ‌باشد و خودداری از بیان آن، مایه نقص در امر رسالت ‌شمرده شود.

شرح غدیر[ویرایش]



آفتاب داغ نیمروز هجدهم ماه ذی الحجه بر سرزمین غدیر خم به شدت می‌تابید و گروه انبوهی که تاریخ تعداد آنها را از هفتاد هزار تا صد و بیست هزار ضبط کرده است در آن محل به فرمان پیامبر خدا فرود آمده بودند و در انتظار حادثه تاریخی آن روز به سر می‌بردند، در حالی که از شدت گرما رداها را به دو نیم کرده، نیمی بر سر و نیم دیگر را زیر پا انداخته بودند.
در آن لحظات حساس، طنین اذان ظهر سراسر بیابان را فرا گرفت و ندای تکبیر مؤذن بلند شد. مردم خود را برای ادای نماز ظهر آماده کردند و پیامبر نماز ظهر را با آن اجتماع پرشکوه، که سرزمین غدیر نظیر آن را هرگز به خاطر نداشت، بجا آورد و سپس به میان جمیعت آمد و بر منبر بلندی که از جهاز شتران ترتیب یافته بود قرار گرفت و با صدای بلند خطبه‌ای به شرح زیر ایراد کرد:
ستایش از آن خداست. از او یاری می‌خواهیم و به او ایمان داریم و بر او توکل می‌کنیم و از شر نفسهای خویش و بدی کردارهایمان به خدایی پناه می‌بریم که جز او برای گمراهان هادی و راهنمایی نیست؛ خدایی که هرکس را هدایت کرد برای او گمراه کننده‌ای نیست. گواهی می‌دهیم که خدایی جز او نیست و محمد بنده خدا و فرستاده اوست.
هان ای مردم، نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم. و من مسئولم و شما نیز مسئول هستید. درباره من چه فکر می‌کنید؟
یاران پیامبر گفتند: گواهی می‌دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ کردی و نسبت‌ به ما خیرخواهی و نصیحت کردی و در این راه بسیار کوشیدی خداوند به تو پاداش نیک بدهد.
پیامبر اکرم -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- ، وقتی مجددا آرامش بر جمعیت‌حکمفرما شد، فرمود:
آیا شما گواهی نمی‌دهید که جز خدا، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست؟ بهشت و دوزخ و مرگ حق است و روز رستاخیز بدون شک فرا خواهد رسید و خداوند کسانی را که در خاک پنهان شده‌اند زنده خواهد کرد؟
یاران پیامبر گفتند: آری، آری، گواهی می‌دهیم.
پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- ادامه داد:
من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار می‌گذارم؛ چگونه با آنها معامله خواهید کرد؟ ناشناسی پرسید: مقصود از این دو چیز گرانبها چیست؟
پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- فرمود:
ثقل اکبر کتاب خداست که یک طرف آن در دست‌خدا و طرف دیگرش در دست‌ شماست. به کتاب او چنگ بزنید تا گمراه نشوید. و ثقل اصغر عترت و اهل بیت من است. خدایم به من خبر داده که دو یادگار من تا روز رستاخیز از هم جدا نمی‌شوند.
هان ای مردم، برکتاب خدا و عترت من پیشی نگیرید و از آن دو عقب نمانید تا نابود نشوید.
در این موقع پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- دست ‌حضرت علی -علیه‌السلام- را گرفت و بالا برد، تا جایی که سفیدی زیر بغل او بر همه مردم نمایان شد و همه حضرت علی -علیه‌السلام- را در کنار پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- دیدند و او را به خوبی شناختند و دریافتند که مقصود از این اجتماع مسئله‌ای است که مربوط به حضرت علی -علیه‌السلام- است و همگی با ولع خاصی آماده شدند که به سخنان پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- گوش فرا دهند.
پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- فرمود:
هان ای مردم، سزاوارترین فرد بر مؤمنان از خود آنان کیست؟
یاران پیامبر پاسخ دادند: خداوند و پیامبر او بهتر می‌دانند.
پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- ادامه داد:
خداوند مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان اولی و سزاوارترم. هان ای مردم، «هر کس که من مولا و رهبر او هستم، علی هم مولا و رهبر اوست‌».
رسول اکرم -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- این جمله آخر را سه بار تکرار کرد و سپس ادامه داد:
پروردگارا، دوست‌ بدار کسی را که علی را دوست‌ بدارد و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن بدارد. خدایا، یاران علی را یاری کن و دشمنان او را خوار و ذلیل گردان. پروردگارا، علی را محور حق قرار ده.
سپس افزود:
لازم است ‌حاضران به غایبان خبر دهند و دیگران را از این امر مطلع کنند.
هنوز اجتماع با شکوه به حال خود باقی بود که فرشته وحی فرود آمد و به پیامبر گرامی -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- بشارت داد که « اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا»: خداوند امروز دین خود را تکمیل کرد و نعمت ‌ خویش را بر مؤمنان به تمامه ارزانی داشت. [۳]
در این لحظه، صدای تکبیر پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- بلند شد و فرمود:
خدا را سپاسگزارم که دین خود را کامل کرد و نعمت‌خود را به پایان رسانید و از رسالت من و ولایت علی پس از من خشنود شد.
پیامبر از جایگاه خود فرود آمد و یاران او، دسته دسته، به حضرت علی -علیه‌السلام- تبریک می‌گفتند و او را مولای خود و مولای هر مرد و زن مؤمنی می‌خواندند. در این موقع حسان بن ثابت ، شاعر رسول خدا، برخاست و این واقعه بزرگ تاریخی را در قالب شعری با شکوه ریخت و به آن رنگ جاودانی بخشید.
آنچه نگارش یافت‌خلاصه این واقعه بزرگ تاریخی بود که در مدارک دانشمندان اهل تسنن وارد شده است. در کتابهای شیعه این واقعه به طور گسترده تر بیان شده است. مرحومطبرسی در کتاب احتجاج [۴] خطبه مشروحی از پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- نقل می‌کند.

عید غدیر در تاریخ[ویرایش]



از مراجعه به تاریخ به خوبی استفاده می‌شود که روز هجدهم ذی الحجه الحرام در میان مسلمانان به نام روز عید غدیر معروف بوده است، تا آنجا که ابن خلکان درباره مستعلی بن المستنصر می‌گوید:در سال ‌۴۸۷ هجری در روز عید غدیر که روز هجدهم ذی الحجة الحرام است مردم با او بیعت کردند. [۵] [۶] 
و العبیدی درباره المستنصر بالله می‌نویسد: وی در سال‌۴۸۷ هجری، دوازده شب به آخر ماه ذی الحجه باقی مانده بود که درگذشت. این شب همان شب هجدهم ذی الحجه، شب عید غدیر است. [۷] [۸]
نه تنها ابن خلکان این شب را شب عید غدیر می‌نامد، بلکه مسعودی [۹] و ثعالبی [۱۰] نیز این شب را از شبهای معروف در میان امت اسلامی شمرده‌اند.
ریشه این عید اسلامی به خود روز غدیر باز می‌گردد، زیرا در آن روز پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- به مهاجرین و انصار ، بلکه به همسران خود، دستور داد که بر علی -علیه‌السلام- وارد شوند و به او در مورد چنین فضیلت ‌ بزرگی تبریک بگویند.
زید بن ارقم می‌گوید: نخستین کسانی از مهاجرین که با علی دست دادند ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر بودند و مراسم تبریک و بیعت تا مغرب ادامه داشت.
در اهمیت این رویداد تاریخی همین اندازه کافی است که صد و ده نفر صحابی حدیث غدیر را نقل کرده‌اند. البته این مطلب به معنی آن نیست که از آن گروه زیاد تنها همین تعداد حادثه را نقل کرده‌اند، بلکه تنها در کتاب‌های دانشمندان اهل تسنن نام صد و ده تن به چشم می‌خورد. درست است که پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- سخنان خود را در اجتماع صد هزار نفری القاء کرد، ولی گروه زیادی از آنان از نقاط دوردست ‌ حجاز بودند و از آنان حدیثی نقل نشده است. گروهی از آنان نیز که این واقعه را نقل کرده‌اند تاریخ موفق به درج آن نشده است و اگر هم درج کرده به دست ما نرسیده است.
در قرن دوم هجری، که عصر«تابعان‌» است، هشتاد و نه تن از آنان، به نقل این حدیث پرداخته‌اند.
راویان حدیث در قرن‌های بعد همگی از علما و دانشمندان اهل تسنن هستند و سیصد و شصت تن از آنان این حدیث را در کتا‌ب‌های خود آورده‌اند و گروه زیادی به صحت و استواری آناعتراف کرده‌اند.
در قرن سوم نود و دو دانشمند، در قرن چهارم چهل و سه، در قرن پنجم بیست و چهار، در قرن ششم بیست، در قرن هفتم بیست و یک، در قرن هشتم هجده، در قرن نهم شانزده، در قرن دهم چهارده، در قرن یازدهم دوازده، در قرن دوازدهم سیزده، در قرن سیزدهم دوازده و در قرن چهاردهم بیست دانشمند این حدیث را نقل کرده‌اند.
گروهی نیز تنها به نقل حدیث اکتفا نکرده‌اند بلکه در باره اسناد و مفاد آن مستقلا کتاب‌هایی نوشته‌اند.
طبری ، مورخ بزرگ اسلامی، کتابی به نام « الولایه فی طریق حدیث الغدیر » نوشته، این حدیث را از متجاوز از هفتاد طریق از پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- نقل کرده است.
ابن عقده کوفی در رساله «ولایت‌» این حدیث را از صد و پنج تن نقل کرده است.
ابوبکر محمد بن عمر بغدادی ، معروف به جعانی، این حدیث را از بیست و پنج طریق نقل کرده است.
تعداد کسانی که مستقلا پیرامون خصوصیات این واقعه تاریخی کتاب نوشته‌اند بیست و شش نفر است.
دانشمندان شیعه درباره این واقعه بزرگ کتاب‌های ارزنده‌ای نوشته‌اند که جامع‌تر از همه کتاب تاریخی «الغدیر» است که به دست توانای نویسنده‌ نامی اسلامی علامه مجاهد مرحومآیة الله امینی نگارش یافته است و در تحریر این بخش از زندگانی امام علی -علیه‌السلام- از این کتاب شریف استفاده فراوانی به عمل آمد.



:: بازدید از این مطلب : 129
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان



انسان موحد که به حکم وقوف درعرفات و مشعر، به مقام والای معرفت الله و خداشناسی کامل رسیده و تمام تمایلات نفسانی در نظرش خاک و سنگ آمده و غرق در دریای محبت خالق بی همتا و مهربان شده، طبیعی است که از کشتن و سربریدن هر موجودی که سر راه بر او گرفته و مانع رسیدن به قرب الهی ست، دریغ و مضایقه نخواهد داشت.اگر چه آن موجود فرزند عزیزو یا جان خود و خواهشهای درونش باشد. 


اسامی دیگر عید قربان[ویرایش]



نام دیگر عید قربان،عیداضحی و عیدخون است. روزاثبات عشق و تسلیم در برابر امر الهی، روز آزمایش و امتحان حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت اسماعیل علیه السلام که از آن سربلند بیرون آمدند. [۱] «فَلَمّا اَسْلَما وَتَلّهُ لِلجَبینِ وَنادَیناهُ اَنْ یا اِبراهیم، قد صدّقت الرّؤیا انّا کذلک نجزِی المحسنین؛ [۲]...هان ای ابراهیم به خوبی انجام وظیفه کردی و ما نیکوکاران را این چنین پاداش خواهیم داد» 

تاریخچه ی قربانی[ویرایش]



چون شب هشتم ذی الحجه (یوم الترویه) فرا رسید، حضرت ابراهیم بعد از انجام وظائف عبادی، سر بر بالین استراحت نهاد و در خواب به او ندا شد:«ای خلیل گر تشنه ی وصال مائی برخیز و با کارد تیز فرزند دلبند خود را قربانی کن!»ابراهیم از هیبت این خطاب بیدار شده و با خود گفت آیا این امر رحمانی است یا وسوسه شیطان ی؟ شب عرفه نیز همان خواب را دید ودر شب نحر(عید قربان) نیز همین خواب را دید و یقین او زیاد شد و صبح روز عید قربان ابراهیم خلیل با همسرش هاجر وداع کرده و با اسماعیل از خانه به سوی منی روی نهادند. وقتی به منی رسیدند، جریان خواب خود را به فرزندش بازگو کرد و اسماعیل در واکنش به این سخن پدر چنین گفت: ای پدر بزرگوار من اگر هزار جان داشتم، همه را به فرمان الهی قربان می‌کردم و تسلیم امر الهی می‌شدم. 
ابراهیم چون در منی به جمره اول رسید، شیطان آمد که او را تعرض کند، هفت سنگ به سوی او انداخت و در جمره دوم و سوم هم هفت سنگ پرتاب کرد. این رمی جمرات ثلث از جمله مناسک حج شد. پس هنگامی که پدر و پسر حکم خدا را گردن نهادند، ابراهیم پیشانی پسر را بر زمین نهاد و تیغ تیز بر حلق او گذارد اما ذره‌ای از پوست و گوشت و رگ او بریده نشد و سرانجام از طرف حق سبحانه و تعالی ندا آمد که عمل ابراهیم مقبول درگاه ما شد و آنرا پسندیدیم. [۳] 

مکان انجام قربانی[ویرایش]



منی محلی است که حجاج صبح عید قربان جهت انجام اعمال آن به آنجاوارد می‌شوند. 

← اعمال منی 
۱) رمی جمره 
۲) قربانی 
۳) حلق و تقصیر [۴] 
قربانی، پس از رمی جمره عقبه انجام می گیرد. معنی قربان و قربانی، هرعملی که انسان به وسیله آن بخواهد خود را به رحمت الهی نزدیک کند. خداونددر قرآن مجید راجع به قربانی چنین می‌فرماید:«والبدن جعلناها لکم من شعائر الله» 
«بدن و بدنه» به منزله شتران قربانی است. [۵] یعنی این قربانیان را قرار دادیم، چون جزو شعائر الهی است؛ یعنی این قربانی ها از شعارهای دینی می‌باشد. 

اعمال شب عید قربان[ویرایش]



ازامام صادق علیه السلام روایت شده که از پدرانش چنین نقل فرمودند: [۶] «امام علی علیه السلام دوست داشت چهار شب از سال، خود را فارغ نماید؛ شب اول رجب، شب نیمه شعبان، شب عید فطر و شب عید قربان» ممکن است منظور از فراغت، فراغت برای عبادت در آن با زنده نگهداشتن آن باشد. بلکه به قرینه احادیث مشابه ظاهراً منظور همین است. زنده نگهداشتن آن عبارت از فارغ ساختن نفس، قلب و اعضای بدن در خدمت به خداوند متعال است، به این صورت که دل او در یاد خدا بوده، بدنش مشغول فرمانبرداری و عبادت خدا بوده و در طول شب هیچ چیزی حتی مناجات، او را از خداوند غافل ننماید؛ مگر اینکه مشغول شدن به این مناجات نیز برای خدا و به خاطر او باشد، که این مطلب اولین درجه مراقبت می‌باشد. در شب و روز عید زیارت امام حسین علیه‌السلام مستحب است. 

اعمال روزعید قربان[ویرایش]



روزعید قربان بسیارروز شریفی است. با شروع روزعید باید بر تمامی کارهایی که باعث رضایت و جلب عطوفت پروردگار است، مواظبت نمود. از کارهای مهم در این روز، قربانی است. این عمل همان گونه که در روایات آمده واجب است؛ گرچه مراد از وجوب در اینجا استحبابی است که بر آن تاکید شده است. اعمال آن چند چیز است؛ غسل، خواندن نماز عید و در این روزافطار بعد از نماز از گوشت قربانی مستحب است و قربانی که سنت مؤکد می‌باشد. [۷] 

← شرایط ذبح 
واجب است بر کسی که حج تمتع به جا می‌آورد، ذبح یک هدی یعنی یک شتر یا یک گاو و یا یک گوسفند؛البته قربانی شتر افضل است و پس از آن گاو بهتر است. قربانی سایر حیوانات غیر از سه حیوان مذکور کافی نیست. [۸] 

← احکام ذبیحه 
حجاج در روز عید قربان اولین چیزی که می‌خورند، باید(مستحب موکد است)از گوشت قربانی باشد. و احتیاط مستحب آن است که ذبیحه را سه قسمت کند. قسمتی را هدیه و یک قسمت را صدقه و قدری را هم بخورد و صدقه را به مؤمنین بدهد و خوردن قدری از قربانی مطلوب است.



:: بازدید از این مطلب : 119
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 14 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان


:: بازدید از این مطلب : 128
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 11 شهريور 1394 | نظرات ()