نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

زندگی‌نامه امام موسی كاظم علیه السلام:

نام:موسى‏ بن جعفر.

كنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.

القاب: كاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.

نكته:امام موسی كاظم علیه السلام در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.

منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.

تاریخ ولادت امام موسی كاظم:هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذكر كردند.

محل تولد امام موسی كاظم: ابواء (منطقه‏اى در میان مكه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب علیهم السلام.

نام مادر امام موسی كاظم:حمیده مصفّاة. نام‏هاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احكام و مسائل بود كه امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احكام دینى به ایشان ارجاع مى‏داد. و درباره‏اش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چركى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن كرامتى كه از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»

مدت امامت امام موسی كاظماز زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید.

تاریخ و علت شهادت امام موسی كاظم: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به‏ وسیله زهرى كه در زندان سندى بن شاهك به دستور هارون ‏الرشید به آن حضرت خورانیده شد.

محل دفن: مكانی به نام مقابر  قریش در بغداد (در سرزمین عراق) كه هم اكنون به «كاظمین» معروف است.

همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه.

فرزندان امام موسی كاظم: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یكى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت كه 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.

الف)   پسران‏  امام موسی كاظم

1. امام على بن موسى الرضا(ع).

2. ابراهیم.

3. عباس.

4. قاسم.

5. اسماعیل.

6. جعفر.

7. هارون.

8. حسن.

9. احمد.    10. محمد.

11. حمزه.

12. عبداللّه.

13. اسحاق.

14. عبیداللّه.

15. زید.

16. حسین.

17. فضل.

18. سلیمان.

 

ب) دختران   امام موسی كاظم

1. فاطمه كبرى.

2. فاطمه صغرى.

3. رقیّه.

4. حكیمه.

5. ام ابیها.

6. رقیّه صغرى.

7. كلثوم.

8. ام جعفر.

9. لبابه.

10. زینب.    11. خدیجه.

12. علیّه.

13. آمنه.

14. حسنه.

15. بریهه.

16. عائشه.

17. ام سلمه.

18. میمونه.

19. ام كلثوم.

یكى از دختران امام موسی كاظم (ع) به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه علیهاالسلام كه براى دیدار برادرش امام رضا علیه السلام عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیمارى، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اكنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعى است.

اصحاب ویاران امام موسی كاظم :

تعداد یاران، اصحاب و راویان امام موسى كاظم علیه السلام بسیار است. در این جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذكر مى‏گردد:

1. على بن یقطین.

2. ابوصلت بن صالح هروى .

3. اسماعیل بن مهران.

4. حمّاد بن عیسى.

5. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى.

6. عبداللّه بن جندب بجلى.

7. عبداللّه بن مغیره بجلى.

8. عبداللّه بن یحیى كاهلى.

9. مفضّل بن عمر كوفى.

10. هشام بن حكم.

11. یونس بن عبدالرحمن.

12. یونس بن یعقوب.

زمامداران معاصر:

1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.).

2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.).

3. منصور عباسى (136 - 158 ق.).

4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.).

5. هادى عباسى (169 - 170 ق.).

6. هارون الرشید (170 - 193 ق.).

 

امام موسى كاظم علیه السلام در عصر خلافت منصور عباسى به مقام امامت نایل آمد. از آن زمان تا سال 183 هجرى، سال وفات آن حضرت، چندین بار توسط خلفاى عباسى دستگیر و زندانى گردید. 

امام موسی كاظم تنها در دوران خلافت هارون الرشید به مدت چهار سال زندانى و در همان زندان به شهادت رسید.

رویدادهاى مهم زمان امام موسی کاظم (ع):

1. شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، پدر ارجمند امام موسى كاظم علیه السلام، به دست منصور دوانیقى، در سال 148 هجرى.

2. پیدایش انشعاباتى در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق علیه‌السلام و معارضه آنان با امام موسى كاظم علیه السلام در مسئله امامت.

3. ادعاى امامت و جانشینى امام جعفر صادق علیه السلام، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسى كاظم علیه السلام و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.

4. اعراض بیشتر اصحاب امام صادق علیه السلام از عبدالله اَفْطَحْ، و گرایش آنان به امام‏ موسى كاظم علیه‌السلام.

5. مرگ منصور دوانیقى، در سال 158 هجرى، و به خلافت رسیدن ابوعبدالله مهدى عباسى، فرزند منصور.

6. احضار امام موسى كاظم علیه السلام به بغداد و زندانى نمودن ایشان در آن شهر، به دستور مهدى عباسى.

7. زندانى شدن امام موسى كاظم علیه السلام در بغداد، در دوران حكومت هادى عباسى.

8. مبارزات منفىِ امام موسى كاظم علیه السلام با دستگاه حكومتىِ هارون‏الرشید، در مناسبت‏هاى گوناگون.

9. بدگویی و سعایت على بن اسماعیل، برادرزاده امام موسى كاظم علیه السلام از آن حضرت، نزد هارون الرشید با توطئه‏چینى یحیى برمكى، وزیر اعظم هارون.

10. دستگیرى امام كاظم علیه السلام در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسى بن جعفر در بصره، به دستور هارون‏الرشید، در سال 179 هجرى.

11. انتقال امام علیه السلام از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.

12. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیى برمكى.

13. مراعات كردن حال امام علیه السلام در زندان، توسط فضل بن یحیى و عكس‏العمل شدید هارون به این قضیه.

14. مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیى، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام علیه السلام در زندان

15. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن یحیى به زندان سندى بن شاهك.

16. مسموم كردن امام علیه السلام با خرماى زهر آلود، توسط سندى بن شاهك در زندان.

17. شهادت امام كاظم علیه السلام به خاطر مسمومیت در زندان سندى بن شاهك، در 25 رجب سال 183 هجرى.

18. انتقال پیكر مطهر امام موسى كاظم علیه السلام به جِسر (پل) بغداد و فراخوانىِ مردم براى دیدن آن توسط مأموران هارون‏الرشید.

19. انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقى از تحقیر پیكر امام موسى كاظم علیه السلام، توسط مأموران حكومتى، و دستور او به تجهیز و تكفین مناسب شأن پیكر آن حضرت و به خاك سپارى در مقابر قریش بغداد.

 

 



:: بازدید از این مطلب : 97
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 11 ارديبهشت 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

شهادت استاد مرتضي مطهری-روزمعلم

شهيد مرتضی مطهری که مغز متفکر و يکي از معماران نظام جمهوری اسلامی ايران بود در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان گشود. مرتضی مطهری پس از تحصيل مقدمات, راهي حوزه علميه قم شد و از محضر بزرگاني چون آيت الله بروجردي, علامه طباطبايي و حضرت امام خميني بهره برد .

شهيد مرتضی مطهری در همه اين سالها ضمن تحصيل علوم مختلف به تزکيه و تهذيب نفس پرداخت چنانکه به روشن بيني و هوش و ذکاوت و دقت علمي کم نظيري دست يافت.

با شروع نهضت اسلامي ايران از سالهاي 42 و 1341 شهيد مرتضی مطهری نيز فعالانه وارد صفوف نهضت شد و اوج فعاليت هايش در 15 خرداد 1342 بود که توسط ساواک دستگير و زنداني شد و پس از آزادي نيز تمام هم و غم خود را مصروف تشکل نيروهاي مبارز و مسلمان و حفظ نهضت از آسيب ها و انحرافات کرد. در اين سالها, استاد مرتضی مطهری به تبيين فرهنگ اسلامي در جامعه پرداخت و در پايگاه هاي مختلف مخصوصا حسينيه ارشاد , مسجد جاويد ، مسجد الجواد و ... به آگاهي بخشيدن به نسل جوان و ديگر اقشار جامعه ايران پرداخت تا اينکه در سال 1351 توسط ساواک دستگير و ممنوع المنبر شدند .

تاریخ روز معلم = 12 اردیبهشت ماه

با اين همه استاد شهيد مرتضی مطهری فعاليت هاي خود را ادامه داد و رابط اصلي امام امت (ره) در کشور با مردم و گروه هاي مختلف و هدايت کننده خط فکري نهضت به شمار مي رفتند و در آستانه انقلاب نقش بسيار مهمي را در شوراي انقلاب و ... در پيروزي انقلاب ايفا نمودند.تا اینکه سرانجام اين مبارز خستگي ناپذير و دانشمند و فقيه عالي مقام مرتضی مطهری ساعت 10:40‌دقیقه بعد‌از‌ظهر 12 اردیبهشت 1358 پس از خروج از خانه دکتر سحابی در خیابان فخرآباد (تهران) از فاصله نزدیک از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت و چند دقیقه بعد در بیمارستان «طرفه» واقع در همان نزدیکی به شهادت رسید.

ساعتی بعد فردی ناشناس تلفنی به روزنامه‌های تهران خبرداد که استاد مطهری توسط گروه فرقان ترور شد. مهندس کتیرایی،  وزیر وقت مسکن که او هم در خانه دکتر سحابی بود به روزنامه‌ها گفته بود: با استاد مرتضی مطهری از خانه دکتر سحابی بیرون آمده بودیم، استاد 15ـ 10 قدم از ما دور شده بود که هدف گلوله قرار گرفت و ضارب با اتومبیل فرار کرد. وی افزوده بود: استاد مطهری چون احساس خطر نمی‌کرد بدون محافظ رفت‌وآمد می‌کرد.

شهيد مطهري داراي خصوصيات منحصر به فردي بود که مهمترين آنها جامعيت ايشان بود به طوريکه در همه صحنه هاي عملي و نظري حضور فعال داشتند. از ايشان آثار گرانقدري در زمينه هاي مختلف به جاي مانده که همواره تبيين کننده اسلام ناب محمدي (ص) و داراي دقت , ظرافت , روشن بيني و جامعيت کم نظيري بوده و هست .

سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش



:: بازدید از این مطلب : 84
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 11 ارديبهشت 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

گمنامان آشنا

روز معلم، روز بزرگداشت عشق و ایثار است. تجلیل از کسانی که علم را جرعه جرعه در جان ها جاری می کردند. خود لحظه لحظه می سوختند و با دانش خویش، جامعه را می ساختند و فردایی باشکوه را نوید می دادند. امروز، روز بزرگداشت کسانی است که الف قدّشان، در راه تعلیم خوبی ها خمیده شد. روز پاسداشت عزیزانی است که در سنگر علم و دانش، سربازانی با اخلاص و دانشمند تربیت کردند. امروز، روز یاد کردن از گمنامان آشناست؛ آنان که دفترهای خاطرات از عطر یادشان آکنده است.

الفبای عشق

معلم عزیز! آن زمان که پای درست می نشستم و تو الفبای عشق را به من می آموختی، دلم از گوهر کلمات خالی بود و من با انبوهی از حرف ها به خانه بر می گشتم و شبانگاهان، با یاد تو به خواب می رفتم. سال ها از آن لحظات شیرین می گذرد، ولی هنوز یاد و نامت دردلم زنده است و تو را می ستایم که همچون انبیا، به تعلیم و تربیت عشق می ورزی. آن زمان برایم از دانایی می گفتی، محبت را می آموختی و زندگی را هجا می کردی، و من در سایه سار وجودت پیش می رفتم و قدم امروز به احترام نامت قیام می کنم، در زلال کلماتت رها می شوم و حدیث زندگی را با تو مرور می کنم. از قدم برمی داشتم. تو بودی که دست مرا گرفتی تا در پرتگاه ها و لغزش گاه های زندگی نیفتم. 

نیکی ماندگار

بر اساس آموزه های دینی، آموختن دانش به دیگران، آثار معنوی ماندگاری برای آموزگار در پی خواهد داشت. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آدمی در روز رستاخیز می آید و با خود کارهای نیکی چون ابرهای انبوه یا کوه های سر به فلک کشیده دارد. پس می گوید: پروردگارا! اینها را که من انجام نداده ام، پس از کجایند؟ خداوند می فرماید: این دانش توست که به مردم آموختی و پس از تو بدان عمل کردند».پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این روایت، آموزش را به عنوان نیکی ماندگاری برای معلمان معرفی می کند.

همگام با پیشرفت های علمی

دانایی، اندیشیدن و نوآوری، از ویژگی های معلمی است که همگام با علوم روز پیش می رود. معلم موفق کسی است که به اطلاعات پیشین خود بسنده نکرده، با فراگیری همیشگی دانش، در شکوفایی علمی دانش آموزان خود نقش مهمی ایفا کند. امام حسن علیه السلام می فرماید: «به مردم بیاموز و دانش دیگران را فراگیر تا دانش خود را استوار سازی و آنچه را ندانسته ای، بدانی».

بهترین چیزها

تعلیم و تربیت انسان ها، پاداش فراوانی به همراه دارد و کسانی که خالصانه به امر تعلیم مشغولند، از چنین پاداشی بی نصیب نخواهند بود. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «بهترین چیزهایی که انسان پس از خود به یادگار می نهد، سه چیز است: فرزند شایسته ای که برایش دعا می کند، صدقه جاریه ای که پاداشش به وی می رسد و دانشی که پس از وی بدان عمل می شود».

آمرزش خواهی ماهیان

یکی از آثار معنوی آموزگاری، برخوردار شدن از محبت بیکران پروردگار و بخشوده شدن خطاهاست. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «جنبندگان زمین، ماهیان دریا، هر جا نداری در هوا و همه اهل آسمان و زمین، برای آموزگار نیکی، آمرزش می خواهند».همچنین آن حضرت در جای دیگری سه بار می فرماید: «خدایا! آموزگاران را ببخشای» و سپس افزود: «و عمرشان را طولانی کن و کسب و کارشان را رونق بخش».

 

 



:: بازدید از این مطلب : 84
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 7 ارديبهشت 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

بعثت پیامبر، بارقه ى نور علم و نبوت بر ظلمت جهالت
به نام خدا
“اقراء” بخوان ، به نام پروردگارت ، پروردگارى که تو و همه انسان ها را خلق کرد، بخوان و او را به بزرگى یاد کن ، کسى که به تو خواندن را آموخت. این جملات زمانى بر محمد (ص ) خوانده شد که او از خواندن و نوشتن چیزى نمى دانست.

بخوانم ؟ چگونه بخوانم در حالى که ; با صدایى لرزان و پر التهاب پرسید !خواندن نمی دانم

آیا رسالتى که محمد (ص ) مىبایست بار سنگینش را بر دوش مىکشید و پیش از او پیامبرانى همچون عیسى (س ) و موسى (س ) بشارتش را داده بودند پایه هایش بر خواندن استوار مىشد و آن چه را که به او تکلیف شده بود ابتدایش علم و آگاهى و اندیشه و دانش بود؟ موجى از ترس و دلهره بر دل محمد (ص ) افتاد و او را در تردید و گمان فرو برد.

جبرییل که با طنین خود، نغمه ى”بخوان ” را بر محمد (ص ) زمزمه کرد،بر اندام او آگاهانه لرزه اى افکند و بر پیشانیش عرق سردى را افشاند و او را وادار کرد که خود را بر لفافه اى بپیچد.

اى محمد (ص ) بدان که ; بانگ امین خدا بر محمد امین ، او را به خود آورد که هیچ چیز و هیچ کس به جز پروردگارت نمىتواند تو را پناهنده باشد و به تو آرامش بدهد، برخیز و مردم را بشارت بده و خداى خود را به پاکى یاد کن .

محمد (ص ) از جانب پرورگار و براى انذار و هدایت مردم ماموریتى بس دشوار یافته بود و مىبایست که بر این ماموریت استقامت کند، همانطور که به او امر شده و دستور داده شد.

بدین سان محمد (ص )برانگیخته شد تا علم و آگاهى بر سریرظلمت و تاریکى بنشاند و در مسیر هدایت انسان از هیچ چیز فرو نگذارد.

به گواه تاریخ این روز بزرگ در بیست و هفتم ماه رجب و سیزده سال قبل از هجرت و زمانى که پیامبر چهل سال بیش نداشت ، صورت گرفت .

محمد (ص )در دورانى به رسالت مبعوث شد که جهل و نادانى بر اجتماع انسان ها سایه افکنده بود و نه تنها عربستان بلکه بسیارى از سرزمین هاى دیگر در گمراهى بسر می بردند.

آیین و سنت هاى ناپسند و غیراخلاقى رواج یافته و ثروت اندوزى و تفاخر به حد اعلاى خود رسیده بود.

مردم در جامعه از امنیت اجتماعى برخوردار نبودند و از آزادى و استقلال نیز خبرى نبود.

نظام سیاسى و اجتماعى تنها در قبیله ها پایه ریزى مىشد و بزرگ قبیله تنها کسى بود که قانون اجتماعى را تنظیم مىکرد.

آن که زر و زورش بیشتر بود حرفش خریدار داشت و آن که این ها را نداشت برده ى بىچون و چراى زورمداران بود.

نظام برده دارى و تبعیض هاى اجتماعى و نیز تقسیم بندى انسان هایکى از قوانین محکم در نظام سیاسى بشمار مىرفت .

از دانش تنها شعر و شاعرى مفهوم داشت و کلمات تنها براى استهزا و تفاخر بکار گرفته مىشدند.

علم و اندیشه در دیرها و معبدها محبوس بود و تنها اعراب بیابان گرد و برخى از قبیله ها به فصاحت کلام مشهور بودند.

در تجارت و سوداگرى ، ربا رایج بود و این شیوه در داد و ستد بر سود عادلانه ، غلبه داشت .

خوشگذرانى، مىگسارى، باده نوشى و بىارادگى در جامعه رواج داشت ، زنان و دختران از هیچ جایگاه اجتماعى برخوردار نبودند و تنها براى تطمیع مردان مورد استقبال قرار مىگرفتند.

در چنین زمانى بود که رسالت پیامبر به او ابلاغ شد و بعثت او آغاز شد و نبى اکرم (ص ) با دانشى که در کتاب الهى جمع شده بود به تبلیغ رسالتى که بر عهده اش گذاشته شده بود، پرداخت .

رسول خدا (ص ) اصلىترین وظیفه رسالت و نبوتش را تکمیل کردن کارهاى خوب و اخلاقى ذکر فرموندند و خطاب به مردم گفتند : من مبعوث نشدم مگر براى کامل کردن اخلاق .

دانش مبتنى بر وحى، سیماى آرام و چهره ى متین ،تواضع و خشوع براى مومنان و خشم و شدت براى کافران ، رافت و مهربانى با بیچارگان و درماندگان و یتیمان و تقدم در سلام ، ایجاد حقوق برابر براى همه و تثبیت فرهنگ آزادى در جامعه ، توجه به حقوق همسایه و تکریم بردگان و نیز انجام صله رحم از خصلت هاى ویژه پیامبر اکرم بود که بعد از رسالتش موجب جذب مردم به آیین اسلام مى شد.

توصیه پیامبر به مردم ، فراگرفتن دانش و سواد و تفکر و اندیشه بود بطورى که مىفرمودند : از گهواره تا گور دانش بیاموز و هرگاه تصمیم به انجام کارى گرفتى، در سرانجام و عاقب آن کار نیک بیاندیش.

مبعث حضرت محمد (ص)
حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب (ص) ، آخرین پیامبر الهی است ، که برای هدایت بشر و راهنمایی دایمی انسان ها ، از سوی پروردگار سبحان برانگیخته شد . نام مبارکش : محمد . در تورات و برخی از کتاب های آسمانی ” احمد ” نامیده شده است .

هم چنین مادرش آمنه بنت وهب ، پیش از نامگذاری وی توسط عبدالمطلب به محمد ، وی را ” احمد ” نامیده بود .  کنیه اش : ابوالقاسم و ابو ابراهیم . القاب شریفش : رسول الله ، نبی الله ، مصطفی ، محمود ، امین ، امی ، خاتم و ?  حضرت محمد (ص) ، به روایت شیعه در ۱۷ ربیع الاول و به روایت اهل سنت در ۱۲ ربیع الاول عام الفیل در مکه معظمه دیده به جهان گشود . 

پدرش عبدالله بن عبدالمطلب ، دو ماه پیش از تولد وی ، از دنیا رفته بود . مادرش آمنه بنت وهب بن عبد مناف ، از بانوان صالحه ، جلیل القدر و عاقله بود و در طهارت و تقوا در میان بانوان قریش ، کم نظیر و سرآمد همگان بود . وی نیز ، پس از دو سال و چهار ماه و به روایتی ، پس از شش سال از تولد تنها فرزند دلبندش حضرت محمد (ص) ، بدرود حیات گفت .  کفالت حضرت محمد (ص) بر عهده جدش عبدالمطلب بود و پس از وفات عبدالمطلب ، بر عهده فرزندش ابوطالب ، قرار گرفت . به هر روی ، آن حضرت در ۲۷ رجب سال چهلم عام الفیل ( مطابق با سال ۶۱۰ میلادی ) ، در چهل سالگی به رسالت مبعوث شد .

آن حضرت در حالی که در غار حرا ، در حوالی مکه معظمه ، به عبادت و نیایش می پرداخت ، جبرئیل امین بر وی نازل شد و بر وی آیاتی از قرآن مجید را به عنوان طلیعه و آغاز کتاب هدایت و سعادت ، بخواند و وی را به کسوت نبوت مفتخر ساخت .

نخستین آیاتی که بر آن حضرت فرود آمد ، آیه های سوره ۹۶ قرآن مجید ، یعنی سوره علق بود  و در آن آمده است : بسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحیمِ . اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ . خَلَقَ الْاِنسانَ مِنْ عَلَقَ . اِقْرَا وَ رَبُّکَ الْاَکْرَمُ . اَلَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ? به روایتی ، جبرئیل امین با هفتاد هزار فرشته و میکائیل با هفتاد هزار فرشته فرود آمدند و برای آن حضرت ، کرسی عزت و کرامت آوردند و تاج نبوت و رسالت را بر سر آن بزرگوار گذاشتند و لوای حمد را به دستش داده و گفتند بر فراز این کرسی برو و خدایت را سپاس گو .

به روایت دیگر ، آن کرسی از یاقوت سرخ و پایه ای از آن از زبرجد و پایه ای از مروارید بود و چون فرشتگان به سوی آسمان صعود کردند ، آن حضرت از کوه حرا ، پایین آمد و انوار جلال ، او را فراگرفته بود ، به طوری که کسی توان نظر کردن به چهره مبارکش را نداشت و بر هر درخت ، گیاه و سنگی که می گذشت ، وی را سجده می کردند و با زبان فصیح می گفتند : السلام علیک یا نبی الله ، السلام علیک یا رسول الله . همین که وارد خانه شد ، از نور چهره مبارکش خانه خدیجه کبری (س) منور شد و آن بانوی پرهیزکار پرسید : ای محمد ! این چه نوری است که در تو مشاهده می کنم ؟ حضرت فرمود : این نور پیامبری است ، بگو : لا اله الله ، محمد رسول الله .

خدیجه گفت : من سال هاست ، که پیامبری تو را می دانم و هم اکنون نیز شهادت می دهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و تو رسول و پیامبر خدایی . بدین گونه ، خدیجه نخستین کسی بود که به همسرش حضرت محمد (ص) ایمان آورد . از میان مردان نیز امام علی بن ابی طالب (ع) ، به محض دیدن چهره نورانی پیامبر (ص) به وی ایمان آورد و شهادتین را بر زبان جاری کرد . از آن پس ، پیامبر (ص) در کنار خانه خدا نماز می گذارد و خدیجه (س) و علی (ع) بر او اقتدا می کردند و نماز می خواندند . (۸) این سه نفر ، با جان و مال و هستی خویش اسلام را پرورانده و فراگیر نمودند .

زبان وحى
زبان،آسان‏ترین وسیله انتقال مفاهیم ذهنى در انسان به شمار مى‏رود وساده‏ترین ابزارى است که آدمى مى‏تواند در حیات اجتماعى،معانى متصوره ‏خویش را مورد تبادل و تفاهم قرار دهد.مساله خطیر تفهیم و تفهم که لازمه زندگى‏اجتماعى است تنها از همین راه است که سهل و ساده انجام مى‏گیرد. لذا خداوندپس از نعمت آفرینش،آن را از بزرگترین نعمت‏ها یاد کرده است الرحمان. علم‏القرآن.خلق الانسان.علمه البیان ،پروردگارى که گستره رحمت او موجب گردید تا قرآن را به انسان بیاموزد،بزرگترین نعمتى را که پس از نعمت آفرینش به او ارزانى‏داشت،نعمت‏بیان بود.
شرایع الهى که براى انسان‏ها آمده و با آنان سخن گفته،از همین شیوه معمولى ومتعارف بهره جسته است.” و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم و هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر آن که با زبان مردم خویش سخن گوید،تا[بتواند پیام الهى‏را]براى آنان روشن سازد”.از این رو زبان شریعت همان زبان مردم است و چون روى‏سخن با مردم است،باید با زبانى قابل فهم ارائه گردد.

قرآن در میان قوم عرب نازل گردید و با زبان عربى رسا و آشکار بر آنان عرضه‏شده است.

? انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون ? ، ما ، قرآن را به زبان عربى و روشن فرستادیم تابتوانید آن را درک کنید”.

? انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون?( ماآن را قرآنى عربى قرار دادیم تا بتوانید[پیام]آن را دریافت دارید.”

به علاوه خداوند زبان قرآن را زبان عربى آشکار معرفى کرده است: ?و هذا لسان عربی مبین? ?مبین‏?به‏معناى آشکار است.

? نزل به الروح الامین.على قلبک لتکون من المنذرین بلسان عربی‏مبین? ، “روح الامین[ جبرئیل] آن را بر دلت نازل کرد تا[در نافرمانى‏ها] از هشدار دهندگان باشى[و آن را] با زبان عربى آشکار [آورد]”.

?و لقد یسرنا القرآن للذکرفهل من مدکر?، “و قرآن را براى پند آموزى سهل و آسان کرده‏ایم،پس آیا پند گیرنده‏اى‏هست؟”.

?فانما یسرناه بلسانک لعلهم یتذکرون? ، “در حقیقت[قرآن]را بر زبان تو سهل وآسان گردانیدیم،امید که پند گیرند”. ?قرآنا عربیا غیر ذی عوج لعلهم یتقون? “قرآنى‏عربى بى‏هیچ پیچیدگى[رسا و روشن]،باشد که آنان راه تقوا پویند”.

لذا باید گفت:زبان وحى-یا زبان قرآن-همان زبان عرف عام است که موردخطاب قرار گرفته‏اند که سهل و آسان و بدون پیچیدگى در بیان بر آنان عرضه شده.

البته هر یک بر وفق استعداد خود از آن بهره‏مند مى‏شوند. ?انزل من السماء ماء فسالت‏او دیة‏بقدرها?(از آسمان، باران [رحمت] را فرو فرستاد و بستر رودها هر یک، به ‏اندازه گنجایش خود روان شدند?.

خداوند این آیه را به عنوان‏?مثل‏?آورده است.

باران رحمت کنایه از قرآن و شریعت،و بستر رودها کنایه از استعدادهاى متفاوت انسان‏ها است تا هر یک بر حسب ظرفیت و اندازه پذیرایى خود از آن بهره گیرد. لذادر پایان مى‏گوید: ?کذلک یضرب الله الامثال، این گونه است که خداوند مثل‏هامى‏آورد?،یعنى با ضرب المثل(مثل زدن)واقعیت‏حال را روشن مى‏سازد،زیراگفته‏اند?المثال یوضح المقال،مثال آوردن گفتار را روشن مى‏سازد?.

آرى قرآن،ظاهرى دارد و باطنى ،که ظاهر آن براى همه آشکار است ولى عمق‏باطن آن به اندیشه و تدبر بیشترى نیاز دارد.در جاى جاى قرآن دستور تعمق و تدبردر آیات آن داده شده : ?افلا یتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها? آیا در قرآن ‏نمى‏اندیشند، یا[مگر] بر دل‏هاى شان قفل‏هایى نهاده شده است؟!.

همچنین ‏محکمى دارد و متشابهى .محکم آن دلالتى رسا و متشابه آن پیچیده است و دانش ‏و بینش بیشترى لازم دارد تا غبار تشابه زدوده شود.ولى با این وصف هرگز راه‏رسیدن به حقایق نهفته و آشکار قرآن بر کسى بسته نیست و به ابزار فهم و وسایل‏ رهیابى که در اختیار دارد بستگى دارد. این که در حدیث آمده:?العبارة للعوام‏و الاشارة للخواص‏? به همین حقیقت اشارت دارد،یعنى مفهوم ظاهرى آن براى‏همگان است که نگرشى سطحى دارند. ولى عمق باطنى آن براى اهل تخصص‏است که با ابزار دانش و بینش،و اندیشیدن در نکته‏ها و ظرافت‏هاى قرآن،حقایق آن را به دست مى‏آورند.

آن چه گفته شد،بر وفق مقتضاى حکمت الهى است تا سخنى را که براى مردم‏گفته،بر ایشان قابل فهم باشد.به علاوه صفحه بلند تاریخ خود گواه است که مردم هرزمان،زبان پیام الهى را که بر دست پیامبرانشان بر آنان عرضه مى‏شده فهمیده‏اند، وهیچ‏گاه در تاریخ ثبت نشده که پیروان پیامبرى گفته باشند:زبان پیامى که آورده‏اى‏براى ما مفهوم نیست!

ولى اخیراً شبهه‏اى مطرح شده که زبان وحى قابل فهم نیست،جز مفهوم ظاهرى آن(در حد ترجمه)که راه رسیدن به حقیقت آن براى بشریت‏بسته و درک آن میسور نمى‏باشد.

مى‏گویند:وحى چون پیام الهى و سخن از ماوراى جهان طبیعت است،نمى‏تواند نمایانگر مفهوم حقیقى آن باشد.زیرا واژه‏هاى به کار رفته در لسان‏شریعت،براى مفاهیمى وضع شده است که با جهان حس و عالم شهود سنخیت(همگونى)دارد و با آن چه در پس پرده غیب وجود دارد سنخیتى ندارد و این‏ناهم گونى میان این دو گونه مفاهیم،دلالت الفاظ و عبارات به کار رفته در زبان وحى‏را از کار مى‏اندازد.مى‏گویند:پر پیدا است که کار برد این گونه واژه‏ها بر پایه استعاره وتشبیه امور نامحسوس به اشیا محسوس نهاده شده است و هرگز نمى‏تواند لفظ مستعار نمایانگر کامل مفهوم مستعار له باشد.برخى زبان وحى را زبان رمز دانسته اند که‏کشف آن براى هر کس میسور نیست.برخى فراتر رفته زبان وحى را تمثیلى و تخیلى‏محض گرفته‏اند که اصلاً از واقعیتى حکایت ندارد،جز ترسیم مجرد ذهنى همانندکتاب‏?کلیله و دمنه‏?که مطالب اخلاقى و تربیتى را در قالب تصویر ذهنى درآورده است.در نتیجه نمى‏توان از ظاهر تعابیر کتب آسمانى،به حقیقتى ثابت پى‏برد،و با این شیوه خواسته‏اند تا برخى ناهنجارى‏ها(خلاف واقعیت‏ها که احیاناً دراین کتب به چشم مى‏خورد)توجیه کنند و برخى اشکالات وارد بر کتب عهدین را مرتفع سازند.دنباله روها گمان برده‏اند که مى‏توان همین شیوه را درباره قرآن نیزبه کار برد!در جاى خود مشروحا در این باره سخن خواهیم گفت.در این جا بحث‏مختصرى مى‏آوریم:

زبان وحى به ویژه قرآن کریم،بر حسب موضوع سخن،مختلف است که مى‏توان‏آن را اجمالاً به چهار بخش تقسیم کرد:

۱- احکام و تکالیف:که مرتبط به رفتار انسان‏ها و تنظیم حیات اجتماعى است.

قرآن در این بخش کاملاً صریح و رسا سخن گفته است،زیرا دستورالعمل‏هایى است که‏باید انسان‏ها(مخاطبین اصلى کلام) به خوبى درک کنند تا بتوانند به درستى انجام‏دهند،مانند: یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون هر که زبان عربى بداند،به خوبى مى‏فهمد که روى سخن در این آیه،با همه مردم است تا تنها خدایى را پرستش کنند که آفریدگار جهانیان است،چه حال و چه‏گذشتگان.باشد تا حالت تقوى(پروا)در آنان پدید آید.زیرا هر که خدا را پروا داشته‏باشد،در زندگى پروا دارد و به درستى رفتار مى‏کند.

فهم محتوایى این قبیل آیات،همانند آیه ?احل الله البیع و حرم الربا?  و غیره،براى عرب زبانان و عربى دانان کاملاً سهل و ساده است و هرگز با دشوارى مواجه‏نمى‏شوند،مگر براى شناخت کم و کیف انجام این گونه دستورات که با مراجعه به‏توضیحاتى که در سنت آمده است روشن مى‏گردد.

۲- امثال و حکم: که به منظور پند و اندرز و بیدار شدن ضمیر انسان‏ها در قرآن‏آمده است.این بر دو گونه است:گاه از واقعیت‏هاى حیات بهره گرفته و به انسان‏هاهشدار مى‏دهد تا از گذشته عبرت بگیرند. زیبایى‏ها و زشتى‏هاى گذشته تاریخ‏انسان را،در جلوى چشم وى قرار مى‏دهد تا از آن پند گیرد. خوبى‏ها را دنبال کند واز بدى‏ها دورى جوید و گذشته ناگوار خود را تکرار ننماید.سر گذشت ‏بنى‏اسرائیل ‏و اقوام مشابه که در قرآن بسیار از آن یاد شده و نکوهش گردیده به همین منظوراست.واقعیت‏هایى است که جوامع بشرى باید از آن پند گیرند و دگر بار گذشته‏خود را تکرار ننمایند.

درباره اهل کتاب که گذشته رسواى خود را تکرار مى‏کردند،مى‏فرماید: ?یسالک‏اهل الکتاب ان تنزل علیهم کتابا من السماء،فقد سالوا موسى اکبر من ذلک فقالوا ارنا الله‏جهرة‏?،اهل کتاب از تو مى‏خواهند تا نوشته‏اى از آسمان بر آنان فرود آورى،البته ازموسى درخواستى بزرگ‏تر نمودند و گفتند:خدا را آشکارا به ما بنماى!?.

درباره اعراب مشرک مى‏گوید: ?و قال الذین لا یعلمون لو لا یکلمنا الله او تاتینا آیة،کذلک قال الذین من قبلهم مثل قولهم تشابهت قلوبهم‏?،افراد نادان گفتند:چرا خدا با ماسخن نمى‏گوید؟یا براى ما نشانه‏اى نمى‏آید؟کسانى که پیش از اینان بودند[نیز]مانند همین گفته[بى جا]ایشان را مى‏گفتند،[زیرا]دل‏ها[و اندیشه‏ها]شان به هم‏مى‏ماند?.

درباره ویرانه‏هاى باقى مانده از قوم لوط که در معرض دید مشرکان بوده هشدارمى‏دهد: ?وانکم لتمرون علیهم مصبحین و باللیل افلا تعقلون ،صبحگاهان و شامگاهان‏بر[آثار ویران شده]آنان مى‏گذرید،آیا[عبرت نمى‏گیرید و]نمى‏اندیشید؟!?.

و درباره مقایسه مشرکان با آل فرعون که گم راهى را براى خویش انتخاب نمودندفرموده: ذلک بما قدمت ایدیکم و ان الله لیس بظلام للعبید. کداب آل فرعون و الذین من‏قبلهم کفروا بآیات الله فاخذهم الله بذنوبهم ان الله قوی شدید العقاب. ذلک بان الله لم یک‏مغیرا نعمة انعمها على قوم حتى یغیروا ما بانفسهم و ان الله سمیع علیم. کداب آل فرعون‏و الذین من قبلهم کذبوا بآیات ربهم فاهلکناهم بذنوبهم‏?،این[اشاره به کیفر الهى]دست آوردهاى پیشین شماست،و[گرنه]خدا بر بندگان[خود]ستمکار نیست.

همانند رفتار پیروان فرعون و پیشینیان آنان،به آیات خدا کفر ورزیدند،پس خدا به[سزاى]گناهانشان گرفتارشان کرد.خدا نیرومند و سخت کیفر است.این[کیفر]بدان جهت است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمى‏دهد،مگرآن که آنان آن چه را در دل دارند تغییر دهند[یعنى تغییر حالت و تغییر جهت دهند]و خدا شنواى دانا است. [رفتارى]چون رفتار فرعونیان و پیشینیان آنان که آیات ‏پروردگارشان را تکذیب کردند،پس ما آنان را به[سزاى]گناهانشان هلاک کردیم‏?.

گونه دیگر?ضرب المثل،مثل زدن‏?است و عبارت است از ترسیم حالت ووضعیتى خاص که گوینده،آن را به تصویر مى‏کشد و پیام خود را در قالب آن بیان‏مى‏دارد.قرآن در توانایى ترسیم هنرى و گویا نمودن ضرب المثل‏ها تا سر حد اعجازپیش رفته است. ضرب المثل،گرچه جنبه تخیلى دارد،ولى خود یک نوع پیام‏رسانى است که در قالب هنر،این رسالت را ایفا مى‏کند.در واقع ابزارى است که پیام‏رسان از آن استفاده مى‏کند. قرآن به نحو احسن از این ابزار توانا بهره گرفته و درترسیم حالات اشخاص یا گروه‏ها با بهترین وجهى هنر تصویر را به کار برده است 

قرآن در آیه‏هاى ۱۶ تا ۲۰ سوره بقره،به دو گونه حالت منافقین را به تصویرکشیده است.دو حالت درونى و برونى نگران کننده که منافق را فرا گرفته،با کیفیتى شیوا و رسا ترسیم شده است.

در سوره ابراهیم،بیهوده بودن کارهاى کافران را با ضرب المثل،حالت تجسمى‏بخشیده؛ مثل الذین کفروا بربهم،اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف لا یقدرون‏مما کسبوا على شی‏ء ذلک هو الضلال البعید،مثل کسانى که به پروردگارشان کافر شدند،کردارهایشان به خاکسترى مى‏ماند که بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد.ازآن چه به دست آورده‏اند هیچ[بهره‏اى] نمى‏توانند برد.این است همان گمراهى دورو دراز?.جالب آن که از همان نخست،اعمال آنان را به خاکستر تشبیه کرده است که‏حالت فنایى آتش سوخته را مى‏رساند!در سوره بقره،کمک رسانى به بینوایان را که‏توام با منت گذارى و آزردن خاطر آنان انجام گیرد،به بخشش‏هاى ریاکارانه(خود نمایى)تشبیه نموده،آن گاه در قالب هنرى ترسیم،بیهوده بودن آن را تجسم‏بخشیده است: ?فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لا یقدرون على‏شی‏ء مما کسبوا و الله لا یهدی القوم الکافرین‏?،پس مثل او هم چون مثل سنگ خارایى‏است که بر روى آن،غبار خاکى[نشسته]است،و رگبارى به آن رسیده و آن[سنگ]را شفاف و صاف بر جاى گذارده است. آنان[ ریاکاران]نیز از آن چه به دست‏آورده‏اند بهره‏اى نمى‏برند،و خداوند،کافران را هدایت نمى‏کند?.

این گونه ضرب المثل‏هاى ترسیمى در قرآن فراوان است و لقد ضربنا للناس فی‏هذا القرآن من کل مثل لعلهم یتذکرون.در جاى دیگر مى‏گوید: و لقد صرفنا للناس فی‏هذا القرآن من کل مثل،یعنى مثل‏هاى گوناگونى آورده‏ایم،باشد تا ضمیر خفته‏انسان‏ها را بیدار سازیم.

این دو بخش از آیات قرآنى(بخش بیان احکام و تکالیف و بخش حکم ومواعظ)کاملاً براى مردم آن روز-که مخاطبین قرآن بودند-و نیز براى همگان تاابدیت روشن و آشکار است و آیه” بلسان عربی مبین به زبان عربى رسا و آشکار”براى همیشه جریان دارد.

این دو بخش از گفتار قرآن،اکثریت قاطع آیات قرآن را فرا مى‏گیرد وهیچ گونه ابهام‏و دشوارى در فهم آن براى هیچ کس وجود ندارد.تنها آشنایى با لغت عرب یاترجمه قرآن به زبان خواننده،براى بهره‏مند شدن از آن،کافى است.

مى‏ماند دو بخش دیگر(بخش سخن از جهان غیب و بخش معارف)که بیش‏تراز ابزار استعاره و تشبیه و کنایه استفاده شده است. ولى شیوه‏هاى به کار رفته همان‏شیوه‏هاى متعارف و شناخته شده نزد عرب بوده است که ظاهرى آشکار و باطنى‏ژرف دارند،و هر کس به اندازه ظرفیت‏خود از آن بهره‏مند مى‏گردد.در زیرنمونه‏هایى از آن را مى‏آوریم:

۳- سخن از سراى غیب: قرآن و هر کتاب آسمانى چون از جهان غیب پیام‏آورده‏اند،ناگزیر از آن جهان شمه‏اى بازگو کرده‏اند.البته این واژه‏ها و الفاظى که براى‏توصیف جهان غیب به کار رفته،براى مفاهیمى وضع شده‏اند که متناسب با عالم‏حس و شهود است و نمى‏توانند کاملا بازگو کننده مفاهیمى باشند که در سراى‏غیب جریان دارد.به علاوه ،ابزار درک ساکنین این جهان،چه ظاهرى (حواس پنجگانه) و چه باطنى(عقل و اندیشه)براى درک و دریافت مفاهیم عالم شهود و متناسب باآن ساخته شده و از درک کامل مفاهیمى از سنخ دیگر ناتوانند.از این رو است که درگزاره‏هاى کتب آسمانى درباره مفاهیم غیبى،از استعاره و تشبیه و به کار بردن مجاز وکنایه استفاده شده تا به گونه‏اى تقریبى و از باب تشبیه نامحسوس به محسوس‏گزارش کنند.این شیوه متعارفى است که در این گونه تشبیه‏ها،به تقریب بسنده‏مى‏شود و بیان یا درک تحقیقى-با این وصف-امکان پذیر نیست.

به‏?اجنحه ،بالها?تعبیر شده است،زیرا بال وسیله پرواز است و کار برد آن درنیروهایى که امکانات کار را فراهم مى‏کنند،متعارف مى‏باشد.بال و بازو هر دو دراین مفهوم کار برد دارند و مفهوم حقیقى هیچ یک مقصود نیست.

هم چنین است موقعى که از حور و قصور و اشجار و انهار یا شعله‏هاى آتش‏دوزخ سخن به میان مى‏آید.نمى‏توان عیناً همین مفاهیمى را که در این سرا جریان‏دارد داشته باشد،بلکه متناسب با سراى دیگر خواهد بود و اگر حقیقت آن براى ماآشکار نیست، این از کوتاهى فهم ما است،نه از قصور بیان قرآن.البته در این باره‏سخن بیشترى باید گفت تا برخى سوء تفاهم‏ها مرتفع گردد که با توفیق الهى در جاى خود مى‏آوریم .

۴- معارف و اصول شناخت:قرآن در رابطه با معارف و اصول شناخت مسائلى‏مطرح کرده که فراتر از بینش بشریت تا آن روز بوده و تا کنون نیز اگر رهنمود وحى‏نبود،معلوم نبود که بینش بشرى بدان راه مى‏یافت و شاید براى همیشه چنین باشد.

کنه ذات احدیت هرگز قابل شناخت نیست و جز از راه صفات جمال و جلال وجامعیت صفات کمال،که همگى توقیفى است و عقل با کمک وحى بدان راه یافته ممکننیست ،به طورى که تا ۹۹ اسم براى پروردگار شناخته شده است .عمده صفات جمال درآخر سوره حشر آمده است: ?هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهادة هو الرحمان‏الرحیم.هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبارالمتکبر.سبحان الله عما یشرکون.هو الله الخالق البارى‏ء المصور له الاسماء الحسنى،یسبح له‏ما فی السماوات و الارض و هو العزیز الحکیم‏?،او خداوندى است که جز او خدایى‏نیست.به آن چه پنهان و آشکار است آگاه مى‏باشد. رحمت او شامل ،و عنایت‏خاص او کامل است…او فرمان روا و صاحب اختیارى است که درگاه او تا سر حد قداست پاکیزه است. سلامت و امنیت را بر جهانیان بر افراشته است.عزت و قدرت‏و جبروت و کبریایى او بر جهان سایه افکنده است.از آن چه مشرکان مى‏پندارند به‏دور است.او است‏خداى آفریننده و سازنده و صورت بخش همه موجودات. تمامى نشانه‏هاى نیکى و نیک خواهى در او فراهم است.آن چه در آسمان‏ها و زمین‏است[جمله]تسبیح او مى‏گویند[او را ستایش مى‏کنند]او[بر هر چه اراده کند]پیروز و حکمت اندیش است‏?.

راز آفرینش را در آفرینش انسان مى‏توان یافت. انسان آفریده‏اى است‏خدا گونه‏که مظهر تام صفات جمال و جلال الهى است “انی جاعل فی الارض خلیفة”.و دایع‏الهى بدو سپرده شده است:” انا عرضنا الامانة على السماوات و الارض و الجبال فابین‏ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان “.انسان را تنها شایسته یافتیم تا ودایع خودرا بدو بسپاریم.لذا تعلیم‏?اسماء?(پى بردن به حقایق هستى)بدو اختصاص یافت و” علم آدم الاسماء کلها “،و خداوند او را گرامى داشت و “لقد کرمنا بنی آدم”.و چون‏او را منتسب به خود دانست او را مسجود ملایک قرار داد” فاذا سویته و نفخت فیه من‏روحی فقعوا له ساجدین “ .بدین سبب تمامى نیروهاى جهان هستى،چه در بالا و چه‏در پایین،در اختیار کامل او قرار گرفت و” سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض‏جمیعا منه “از این رو تمامى اشیا براى انسان آفریده شده است‏یعنى در انسان‏نیرویى آفریده شده تا تمامى نیروها را در اختیار گیرد تا وجود خویش را تجلى گاه‏حضرت حق قرار دهد،و تمامى صفات جمال و جلال کبریایى حق در وجود اوجلوه‏گر شود.?خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی،همه چیز را براى تو-خطاب به انسان کامل-آفریدیم،و تو را براى خود? ،زیرا آفریده‏اى که بتواند چنان‏جلوه گاه حضرت حق قرار گیرد،جز انسان این شایستگى را نداشت،لذا درآفرینش او به خود تبریک گفت: ?فتبارک الله احسن الخالقین‏?

انسان این چنین در قرآن توصیف شده که در جاى دیگر چنین توصیفى از انسان‏ارائه نشده است،و مسیر حرکت انسان در بستر تاریخ،خود نشانگر صحت و شاهدصدق همین حقیقت است که قرآن توصیف نموده است. 



:: بازدید از این مطلب : 90
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : یک شنبه 5 ارديبهشت 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

ولادت و حسب و نسب

بنا بوشته مورخين ولادت على عليه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سى‏ام عام الفيل بطرز عجيب و بيسابقه‏اى در درون كعبه يعنى خانه خدا بوقوع پيوست،محقق دانشمند حجة الاسلام نير گويد:

اى آنكه حريم كعبه كاشانه تست‏ 
بطحا صدف گوهر يكدانه تست‏ 
گر مولد تو بكعبه آمد چه عجب‏ 
اى نجل خليل خانه خود خانه تست 

پدر آنحضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنا بر اين على عليه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است (

اما ولادت اين كودك مانند ولادت ساير كودكان بسادگى و بطور عادى نبود بلكه با تحولات عجيب و معنوى توأم بوده است مادر اين طفل خدا پرست بوده و با دين حنيف ابراهيم زندگى ميكرد و پيوسته بدرگاه خدا مناجات كرده و تقاضا مينمود كه وضع اين حمل را بر او آسان گرداند زيرا تا باين كودك حامل بود خود را مستغرق در نور الهى ميديد و گوئى از ملكوت اعلى بوى الهام شده بود كه اين طفل با ساير مواليد فرق بسيار دارد.

شيخ صدوق و فتال نيشابورى از يزيد بن قعنب روايت كرده‏اند كه گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در كنار خانه خدا نشسته بوديم كه فاطمه بنت اسد مادر امير المؤمنين در حاليكه نه ماه باو آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدايا من بتو و بدانچه از رسولان و كتابها از جانب تو آمده‏اند ايمان دارم و سخن جدم ابراهيم خليل را تصديق ميكنم و اوست كه اين بيت عتيق را بنا نهاده است بحق آنكه اين خانه را ساخته و بحق مولودى كه در شكم من است ولادت او را بر من آسان گردان ، يزيد بن قعنب گويد ما بچشم خودديديم كه خانه كعبه از پشت(مستجار) شكافت و فاطمه بدرون خانه رفت و از چشم ما پنهان گرديد و ديوار بهم بر آمد چون خواستيم قفل درب خانه را باز كنيم گشوده نشد لذا دانستيم كه اين كار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بيرون آمد و در حاليكه امير المؤمنين عليه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زيرا آسيه خدا را به پنهانى پرستيد در آنجا كه پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مريم دختر عمران نخل خشك را بدست خود جنبانيد تا از خرماى تازه چيد و خورد(و هنگاميكه در بيت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسيد كه از اينجا بيرون شو اينجا عبادتگاه است و زايشگاه نيست) و من داخل خانه خدا شدم و از ميوه‏هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بيرون آيم هاتفى ندا كرد اى فاطمه نام او را على بگذار كه او على است و خداوند على الاعلى فرمايد من نام او را از نام خود گرفتم و بادب خود تأديبش كردم و او را بغامض علم خود آگاه گردانيدم و اوست كه بتها را از خانه من ميشكند و اوست كه در بام خانه‏ام اذان گويد و مرا تقديس و تمجيد نمايد خوشا بر كسيكه او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر كسى كه او را دشمن دارد و نافرمانيش كند. 

و چنين افتخار منحصر بفردى كه براى على عليه السلام در اثر ولادت در اندرون كعبه حاصل شده است بر احدى از عموم افراد بشر چه در گذشته و چه در آينده بدست نيامده است و اين سخن حقيقتى است كه اهل سنت نيز بدان اقرار و اعتراف دارند چنانكه ابن صباغ مالكى در فصول المهمه گويد:

و لم يولد فى البيت الحرام قبله احد سواه و هى فضيلة خصه الله تعالى بها اجلالا له و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتكرمته. 

يعنى پيش از آنحضرت احدى در خانه كعبه ولادت نيافت مگر خود او واين فضيلتى است كه خداى تعالى به على عليه السلام اختصاص داده تا مردم مرتبه بلند او را بشناسند و از او تجليل و تكريم نمايند.

در جلد نهم بحار در مورد وجه تسميه آنحضرت بعلى چنين نوشته شده است كه چون ابوطالب طفل را از مادرش گرفت بسينه خود چسباند و دست فاطمه را گرفته و بسوى ابطح آمد و به پيشگاه خداوند تعالى چنين مناجات نمود.

يا رب هذا الغسق الدجى‏ 
و القمر المبتلج المضى‏ء 
بين لنا من حكمك المقضى‏ 
ماذا ترى فى اسم ذا الصبى 

هاتفى ندا كرد:

خصصتما بالولد الزكى‏ 
و الطاهر المنتجب الرضى‏ 
فاسمه من شامخ على‏ 
على اشتق من العلى 

علماى بزرگ اهل سنت نيز در كتب خود بهمين مطلب اشاره كرده‏اند و محمد بن يوسف گنجى شافعى با تغيير چند لفظ و كلمه در كفاية الطالب چنين مينويسد كه در پاسخ تقاضاى ابوطالب ندائى برخاست و اين دو بيت را گفت.

يا اهل بيت المصطفى النبى‏ 
خصصتم بالولد الزكى‏ 
ان اسمه من شامخ العلى‏ 
على اشتق من العلى 

و در بعضى روايات آمده است كه فاطمه بنت اسد پس از وضع حمل(پيش از اينكه بوسيله نداى غيبى نام او على گذاشته شود) نام كودك را حيدر نهاد و هنگاميكه او را قنداق كرده بدست شوهر خود ميداد گفت خذه فانه حيدرة و بهمين جهت آنحضرت در غزوه خيبر بمرحب پهلوان معروف يهود فرمود: 
انا الذى سمتنى امى حيدرة

ضرغام اجام و ليث قسورة 

و چون نام آنحضرت على گذاشته شد نام حيدر جزو ساير القاب بر او اطلاق گرديد و از القاب مشهورش حيدر و اسد الله و مرتضى و امير المؤمنين و اخو رسول الله بوده و كنيه آنجناب ابو الحسن و ابوتراب است.

همچنين خدا پرستى و اسلام آوردن فاطمه و ابوطالب نيز از روايات گذشته معلوم ميشود كه آنها در جاهليت موحد بوده و براى تعيين نام فرزند خود بدرگاه خدا استغاثه نموده‏اند،فاطمه بنت اسد براى رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بمنزله مادر بوده و از اولين گروهى است كه به آنحضرت ايمان آورد و بمدينه مهاجرت نمود و هنگام وفاتش نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم پيراهن خود را براى كفن او اختصاص داد و بجنازه‏اش نماز خواند و خود در قبر او قرار گرفت تا وى از فشار قبر آسوده گردد و او را تلقين فرمود و دعا نمود. 

و ابوطالب هم موحد بوده و پس از بعثت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بدو ايمان آورده و چون شيخ و رئيس قريش بود لذا ايمان خود را مصلحة مخفى مينمود،در امالى صدوق است مردى بابن عباس گفت اى عمو زاده رسولخدا مرا آگاه گردان كه آيا ابوطالب مسلمان بود؟گفت چگونه مسلمان نبود در حاليكه ميگفت:

و قد علموا ان ابننا لا مكذب‏ 
لدينا و لا يعبأ بقول الا باطل

يعنى مشركين مكه دانستند كه فرزند ما(محمد صلى الله عليه و آله و سلم) نزد ما مورد تكذيب نيست و بسخنان بيهوده اعتناء نميكند مثل ابوطالب مثل اصحاب كهف است كه ايمان خود را در دل مخفى نگهميداشتند و ظاهرا مشرك بودند و خداوند دو ثواب بآنها داد،حضرت صادق عليه السلام هم فرمود مثل‏ابوطالب مثل اصحاب كهف است كه در دل ايمان داشتند و ظاهرا مشرك بودند و خداوند دو پاداش (يكى براى ايمان و يكى براى تقيه) بآنها داد. 

اشعار زيادى از ابوطالب در مدح پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مانده است كه اسلام وى از مضمون آنها كاملا روشن و هويداست چنانكه به آنحضرت خطاب نموده و گويد:

و دعوتنى و علمت انك ناصحى‏ 
و لقد صدقت و كنت قبل امينا 
و ذكرت دينا لا محالة انه‏ 
من خير اديان البرية دينا 

بحضرت صادق عرض كردند كه(اهل سنت) گمان كنند كه ابوطالب كافر بوده است فرمود دروغ گويند چگونه كافر بود در حاليكه ميگفت:

ألم تعلموا انا وجدنا محمدا 
نبيا كموسى خط فى اول الكتب 

شيخ سليمان بلخى صاحب كتاب ينابيع المودة درباره ابوطالب گويد:

و حامى النبى و معينه و محبه اشد حبا و كفيله و مربيه و المقر بنبوته و المعترف برسالته و المنشد فى مناقبه ابياتا كثيرة و شيخ قريش ابوطالب. 

يعنى ابوطالب كه رئيس و بزرگ قريش بود حامى و كمك پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بود و او را بسيار دوست داشت و كفيل معيشت و مربى آنحضرت بود و بنبوتش اقرار و برسالتش اعتراف داشت و در مناقب او اشعار زيادى سروده است.(درباره اثبات ايمان ابوطالب مطالب زيادى در كتب دينى‏نوشته شده و كتابهاى مستقلى نيز مانند كتاب ابوطالب مؤمن قريش برشته تأليف در آمده است) .

بارى ولادت على عليه السلام در اندرون كعبه مفاخر بنى هاشم را جلوه تازه‏اى بخشيد و شعراى عرب و عجم در اينمورد اشعار زيادى سروده‏اند كه در خاتمه اين فصل بچند بيت از سيد حميرى ذيلا اشاره ميگردد.

ولدته فى حرم الاله امه‏ 
و البيت حيث فنائه و المسجد 
بيضاء طاهرة الثياب كريمة 
طابت و طاب وليدها و المولد 
فى ليلة غابت نحوس نجومها 
و بدت مع القمر المنير الاسعد 
ما لف فى خرق القوابل مثله‏ 
الا ابن امنة النبى محمد 

مادرش او را در حرم خدا زائيد در حاليكه بيت و مسجد الحرام آستانه او بود.

آن مادر نورانى كه لباسهاى پاكيزه ببر داشت و خود پاكيزه بود و مولود او و محل ولادت نيز پاكيزه بود.

در شبى كه ستاره‏هاى منحوسش ناپيدا بوده و سعيدترين ستاره بهمراه ماه پديد آمده بود .

قابله‏هاى(دنيا) هيچ مولودى را مانند او لباس نپوشاينده‏اند(يعنى هرگز مولودى مانند او بدنيا نيامده) بجز پسر آمنه محمد پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم.



:: بازدید از این مطلب : 78
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : چهار شنبه 1 ارديبهشت 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

 امام نهم شيعيان حضرت جواد (ع ) در ۱۰ رجب سال ۱۹۵ هجری در مدینه به دنیا آمد.

نام نامي اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب ديگری مانند : رضی و متقی نيز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر مي باشد . مادر گرامي اش سبيکه يا خيزران است که اين دو نام در تاريخ زندگی آن حضرت ثبت است .

امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال يافت . مأمون خليفه عباسی که همچون ساير خلفای بنی عباس از پيشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضايل آنها در بين مردم هراس داشت ، سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد . " از اينجا بود که مأمون نخستين کاری که کرد ، دختر خويش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دايمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد .

رنجهای دايمی که امام جواد (ع ) از ناحيه اين مأمور خانگی برده است ، در تاريخ معروف است " . از روشهايی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار مي بست ، تشکيل مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی مي خواستند از اين راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نيز چنين روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمي دانست که مقام ولايت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زيادی سالهای عمر ندارد .

باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غير اسلامی در ميدان رشد و نمو يافته بودند و دانشمندان بزرگی در اين دوران ، زندگی مي کردند و علوم و فنون ساير ملتها پيشرفت نموده و کتابهای زيادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گرديد و با سرمايه خدايی امامت که از سرچشمه ولايت مطلقه و الهام ربانی مايه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعليم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسياری پاسخ گفت .

برای نمونه ، يکی از مناظره های ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زير نقل مي کنيم : " عياشی در تفسير خود از ذرقان که همنشين و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل مي کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی برگشت و بسيار گرفته و پريشان حال به نظر رسيد . گفتم : چه شده است که امروز اين چنين ناراحتی ؟ گفت : در حضور خليفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جريانی پيش آمد که مايه شرمساری و خواری ما گرديد . گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خليفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود . خليفه طريقه اجرای حد و قصاص را پرسيد . عده ای از فقها حاضر بودند ، خليفه دستور داد بقيه فقيهان را نيز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست .

خليفه از ما پرسيد : حد اسلامی چگونه بايد جاری شود ؟ من گفتم : از مچ دست بايد قطع گردد . خليفه گفت : به چه دليل ؟ گفتم : به دليل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کريم در آيه تيمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ايديکم . بسياری از فقيهان حاضر در جلسه گفته مرا تصديق کردند . يک دسته از علماء گفتند : بايد دست را از مرفق بريد . خليفه پرسيد : به چه دليل ؟ گفتند : به دليل آيه وضو که در قرآن کريم آمده است : ... و ايديکم الی المرافق . و اين آيه نشان مي دهد که دست دزد را بايد از مرفق بريد . دسته ديگر گفتند : دست را از شانه بايد بريد چون دست شامل تمام اين اجزاء مي شود . و چون بحث و اختلاف پيش آمد ، خليفه روی به حضرت ابوجعفر محمد بن علی کرد و گفت : يا اباجعفر ، شما در اين مسأله چه مي گوييد ؟ آن حضرت فرمود : علمای شما در اين باره سخن گفتند . من را از بيان مطلب معذور بدار .

خليفه گفت : به خدا سوگند که شما هم بايد نظر خود را بيان کنيد . حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند مي دهی پاسخ آن را مي گويم . اين مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بيان کردند خطاست . حد صحيح اسلامی آن است که بايد انگشتان دست را غير از انگشت ابهام قطع کرد . خليفه پرسيد : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زيرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود بايد بر هفت عضو از بدن انجام شود : پيشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه يا مرفق يا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی باقی نمي ماند ، و در قرآن کريم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نبايد آنها را ببرد . معتصم از اين حکم الهی و منطقی بسيار مسرور شد ، و آن را تصديق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند . ذرقان مي گويد : ابن ابی دؤاد سخت پريشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خليفه رد شده است .

سه روز پس از اين جريان نزد معتصم رفت و گفت : يا اميرالمؤمنين ، آمده ام تو را نصيحتی کنم و اين نصحيت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری مي گويم . معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکيل مي دهی تا يک مسأله يا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری و لشکری حاضر هستند ، حتی خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهايی که در حضور تو مي شود هستند ، و چون مي بينند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه مي کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل مي گردد ، و پايه های قدرت و شوکت تو متزلزل مي گردد .

اين بدگويی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد اين مشعل نورانی و اين سرچشمه دانش و فضيلت را خاموش سازد . اين روش را - قبل از معتصم - مأمون نيز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار مي برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکيل مجالس مناظره زد و از جمله از يحيی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهايی کند ، شايد بتواند از اين راه به موقعيت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه اين مناظرات سربلند درآمد .

روزی از آنجا که " يحيی بن اکثم " به اشاره مأمون مي خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نيز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسيار کرد و آنگاه از يحيی خواست آنچه مي خواهد بپرسد . يحيی که پيرمردی سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه مي فرمايی مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت مي خواهد بپرس . يحيی بن اکثم پرسيد : اگر کسی در حال احرام قتل صيد کرد چه بايد بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آيا قاتل صيد محل بوده يا محرم ؟ عالم بوده يا جاهل ؟ به عمد صيد کرده يا خطا ؟ محرم آزاد بوده يا بنده ؟ صغير بوده يا کبير ؟ اول قتل او بوده يا صياد بوده و کارش صيد بوده ؟ آيا حيوانی را که کشته است صيد تمام بوده يا بچه صيد ؟ آيا در اين قتل پشيمان شده يا نه ؟ آيا اين عمل در شب بوده يا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده يا احرام حج ؟ يحيی دچار حيرت عجيبی شد .
نمي دانست چگونه جواب گويد . سر به زير انداخت و عرق خجالت بر سر و رويش نشست . درباريان به يکديگر نگاه مي کردند . مأمون نيز که سخت آشفته حال شده بود در ميان سکوتی که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی عباس و اطرافيان کرد و گفت : - ديديد و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختيد ؟ سپس بحث را تغيير داد تا از حيرت حاضران بکاهد . باری ، موقعيت امام جواد (ع ) پس از اين مناظرات بيشتر استوار شد . امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعليم حقايق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر يک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند : ابن ابی عمير بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبيب اوس طائی - شاعر شيعی مشهور - ابوالحسن علی بن مهزيار اهوازی و فضل بن شاذان نيشابوری که در قرن سوم هجری مي زيسته اند .

اينان نيز ( همچنانکه امام بزرگوارشان هميشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقيب و گرفتاری بودند . فضل بن شاذان را از نيشابور بيرون کردند . عبدالله بن طاهر چنين کرد و سپس کتب او را تفتيش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحيد و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت مي خواهم عقيده سياسی او را نيز بدانم . ابوتمام شاعر نيز از اين امر بي بهره نبود ، اميرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترين شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاريخ ادبيات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند .

اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی ، مي نوشت و آنان از شعر لذت مي بردند و آن را مي پسنديدند ، همين که آگاه مي شدند که از ابوتمام است يعنی شاعر شيعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور مي دادند که آن نوشته را پاره کنند . ابن ابی عمير - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نيز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسيار ديد ، او را سالها زندانی کردند ، تازيانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دين بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدين سان دستگاه جبار عباسی با هواخواهان علم و فضيلت رفتار مي کرد و چه ظالمانه !

شهادت حضرت جواد (ع )
اين نوگل باغ ولايت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بويش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و رواياتی که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است .

دوران عمر آن امام بزرگوار25 سال  و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدينه به بغداد بيايد . امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند .

علت اين امر - همچنان که اشاره کرديم - اين انديشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علويان منتقل شود . از اين جهت ، درصدد تحريک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان مي نهد .

اين دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحريک و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد . آنگاه اين دو فرد جنايتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سياه روی دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعريف و توصيف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار کرد . امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چيزی نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدی بر آن حضرت عارض گشت . ام الفضل سيه کار با ديدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشيمان و گريان شد ، اما پشيمانی سودی نداشت . حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گريه مي کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گريه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بيفتی که نتوانی از آن نجات بيابی . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای ديگری هم نقل شده است .

زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه ديگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربيه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدين شرح :

1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی ) 2 - ابواحمد موسی مبرقع 3 - ابواحمد حسين 4 - ابوموسی عمران 5 - فاطمه 6 - خديجه 7 - ام کلثوم 8 - حکيمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلوميت داشت . بدخواهان نگذاشتند اين مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذيقعده سال 220ه . به سرای جاويدان شتافت . قبر مطهرش در کاظميه يا کاظمين است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زيارتگاه شيعيان و دوستداران است .



:: بازدید از این مطلب : 56
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : یک شنبه 29 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

بيست و نه فروردين، مصادف با روز ارتش جمهوري اسلامي ايران و بزرگداشت حماسه آفريني هاي دلاور مردان نيروي زميني ارتش است. همزمان با به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي، ارتش رژيم شاهنشاهي كه پيكره اصلي آن را جوانان برومند خانواده هاي مسلمان و اغلب مستضعف ايراني تشكيل مي داد، به نداي آسماني رهبر انقلاب لبيك گفت و در نتيجه همصدا و همراه با امت در براندازي رژيم ستمشاهي وستيز بي امان با دشمنان داخلي و خارجي انقلاب برخاست و به عنوان نخستين بازوي توانمند نظامي انقلاب در جهت تحقق اهداف جمهوري اسلامي ايران تلاشهاي خستگي ناپذير و مستمري را با فداكاري و ايثار و در ابعاد مختلف آغاز كرد. 

به همين مناسبت امام امت روز بيست و نه فروردين را به نام روز ارتش نامگذاري كرد. امام خميني (ره) روز پيوستن ارتش به مردم را با عبارت حكيمانه 'لحظه شادي بندگان خدا و ياس ستمگران' نقطه عطف درخشان و افتخار آميز قلمداد فرمود. با نگاهي گذرا به تاريخ خونبار انقلاب اسلامي در مي يابيم كه از لحظه نخست پيروزي انقلاب، ارتش و ارتشيان، عشق و علاقه و ميل باطني خود را به حركت ستم سوز و توفنده انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام راحل ابزار داشتند و در اثبات اين معنا فداكاريها، تلاشها و ايثارگريهاي بسياري به خرج دادند. گسستن از رژيم فاسد و منفور پهلوي و پيوستن به اقيانوس ملت، بيعت با امام امت، درهم شكستن توطئه هاي گوناگون دشمن بويژه مقابله با ضد انقلاب، حضور گسترده، مستمر و چشمگير چندين ساله در عرصه هاي حماسه و شرف، حراست و دفاع از مرزهاي زميني، هوايي، دريايي و كيان نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران خود شاهدي صادق بر اين مدعاست. 

امسال مراسم بزرگداشت روز ارتش با حضور يگان‌‏هاي نمونه ارتش و ساير نيروهاي مسلح در كليه شهرستان‌‏ها در ميادين اصلي شهر و در تهران در جوار بارگاه ملكوتي و مطهر حضرت امام خميني (ره) برگزار خواهد شد. معاون روابط عمومي ارتش گلباران مرقد مطهر حضرت امام (ره) و گلزار بهشت زهرا(س) و نثار گل و تجديد ميثاق فرماندهان و كاركنان ارتش با آرمان‌‏هاي امام راحل (ره) در مورخ 25/1/84 برگزاري دعاي پر فيض كميل در كليه پادگان‌‏ها و مراكز آموزشي و مساجد مستقر در مجتمع‌‏هاي مسكوني ارتش حضور گسترده فرماندهان و كاركنان ارتش در آيين عبادي سياسي نماز جمعه سراسر كشور ديدار وابستگان نظامي كشورهاي خارجي با امير سرلشكر محمد سليمي؛ فرمانده كل ارتش برپايي نمايشگاه‌‏هايي از دستاوردهاي تحقيقاتي و خودكفايي ارتش و برپايي نمايشگاه عكس و كتاب را از ديگر برنامه‌‏هاي روز ارتش ذكر نمود.معاون روابط عمومي ارتش در پايان خاطر نشان كرد: تيز پروازان هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران با انواع هواپيماهاي جنگنده شكاري پشتيباني و ترابري توان و شجاعت و رشادت لاجوردي پوشان نيروي هوايي را در مورخه دوشنبه 29 فروردين ماه در جوار بارگاه ملكوتي حضرت امام را به نمايش در خواهند آورد.



:: بازدید از این مطلب : 59
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

معنای اعتکاف

اعتکاف به معنای ماندن در جایی یا همراه بودن با چیزی است. در شرع مقدس اسلام، اعتکاف به عمل خاصی گفته می‏شود که در آن انسان به انگیزه نزدیکی جستن به خداوند متعال، دست کم سه روز در مساجد معینی مانند مسجدالحرام و مسجد النبی و مسجد جامع هر شهر اقامت کند. به کسی که این عمل نیکو و عبادت خالصانه را انجام دهد، مُعْتَکِف می‏گویند.

آمیزه‏ای از چند عبادت

اعتکاف را می‏توان آمیزه‏ای از چند عبادت یا فضیلت به حساب آورد. روزه یکی از شرایط اعتکاف است و نماز یکی از آداب آن و حضور در مسجد به هنگام اعتکاف، خود عبادتی دیگر است. اعتکاف انگاره‏ای از حج است؛ به ویژه محرمات اعتکاف که طبق نظر برخی از فقها، همان محرمات هنگام احرام در حج است. بنابراین، این سنت نیکوی محمدی می‏تواند نقش مهمی در بر آورده ساختن نیازهای روحی و تکامل معنوی انسان داشته باشد.

پیشینه تاریخی اعتکاف

اعتکاف از عبادت‏های مخصوص به دین اسلام نیست و در ادیان گذشته هم مرسوم بوده است. در حقیقت‏اسلام‏استمرار دهنده این عمل نیک است. اطلاعات شایان توجهی درباره حدود و شرایط این عبادت درامت‏های گذشته در اختیار نداریم. با این حال شواهدی بر وجود اعتکاف در آن زمان‏ها موجود است. آشکارترین آنها گواهی قرآن کریم است که در سوره بقره، آیه 125 می‏فرماید: «به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم تا کعبه را برای طواف کنندگان، معتکفان و نمازگزاران پاک کنند».
بسیاری از مفسران معتقدند منظور از اعتکاف در این آیه، ماندن در مسجدالحرام است.

اعتکاف، فرصت مناسب

خلوت و تنهایی اعتکاف برای یک مسلمان، فرصت خوبی است، تا به فرا خور توان خود، برای مدتی از مردم وجامعه جدا شود و به درون خود روی آورد. این خلوت کردن با خود و اندیشه در نقطه‏های ضعف و قوت خود،ره‏آورد بسیار خوبی برای انسان است.
معتکف در فضای روحانی مسجد و خلوت خود، فرصت می‏یابد با معبود خویش اُنس بیشتری یابد و زمینه‏مناسبی برای کاوش در انگیزه‏ها و توانایی‏های روحی و معنوی خود پیدا کند و بال و پری برای اوج گرفتن به‏سوی معنویات به دست آورد.

اهتمام پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر اعتکاف

رسول گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با وجود مسئولیت‏های بزرگ اجتماعی، نسبت به آیین روحانی اعتکاف بی‏توجه نبود.وچنان که سیره نویسان نوشته‏اند، ایشان در دهه آخر ماه مبارک رمضان خیمه‏ای در مسجد به پا کرده، درآنجا معتکف می‏شدند و به عبادت می‏پرداختند. در روایتی معتبر از امام صادق(علیه السّلام) آمده است: «جنگ بدر دررمضان واقع شد و پیامبر در آن سال موفق به اعتکاف نشد؛ در سال بعد، دو دهه به اعتکاف نشست: یک دهه‏برای همان سال و یک دهه قضای سال پیش».

فضیلت اعتکاف

رسول اکرم(ص) علاوه بر مشارکت عملی در اعتکاف، با بیان ثواب و فضیلت آن، مسلمانان را به مراسم اعتکاف‏تشویق می‏نمود. حضرت می‏فرمایند: «اعتکاف از روی ایمان و اخلاص باعث آمرزش گناهان گذشته‏می‏شود».

جدیّت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)

محمد بن ابوبکر که والی مصر از طرف امیرمؤمنان علی(علیه السّلام) بود، نامه‏ای به امام می‏نویسد و سؤالاتی چند ازحضرت می‏پرسد؛ از جمله درباره اعتکاف. حضرت در جواب می‏فرماید: «رسول خدا همه ساله، دهه آخر ماه‏مبارک رمضان را اعتکاف می‏نمودند. گاه می‏شد باران از سقف مسجد بر سر و روی حضرت می‏بارید و گل ولای از سجده گاه به پیشانی مبارک می‏مالید وحضرت همچنان مشتاقانه به عبادت می‏پرداختند».

اعتکاف رهبانیّت نیست.

شاید برخی تصور کنند که اعتکاف، نوعی رهبانیّت است. رهبانیت هم مورد مذمت اسلام است ومعصومین(علیهم السّلام)، در روایات متعدد، رهبانیت را از اسلام جدا دانسته‏اند. پس اعتکاف در تعالیم دینی جایگاهی‏ندارد. امّا این شبهه در حقیقت ناشی از درنیافتن معنای رهبانیت است. آنچه مورد مذمت اسلام واقع‏شده است، کناره‏گیری از جامعه و گوشه‏نشینی است. اما خلوت نشینی، انس و توجه به خدا در تنهایی، نه‏تنها مذمت نشده است، بلکه سیره پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و معصومان بوده است.

روزهای اعتکاف

اعتکاف از نظر زمانی محدودیت خاصی ندارد. در هر زمانی می‏توان معتکف شد؛ ولی در بعضی از روزهافضیلت بیشتری دارد. در دهه آخر ماه رمضان بسیار مناسب است که انسان اعتکاف کند. پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) همه ساله، این دهه را اعتکاف می‏نمودند و امام حسن(علیه السّلام) و امام حسین(علیه السّلام) نیز با او همراه بودند. یکی‏دیگر از زمان‏هایی که در روایات بر اعتکاف در آن سفارش شده است، روزهای 13، 14 و 15 رجب است که‏در روز پانزدهم با به جا آوردن عمل امّ داوود پایان می‏پذیرد و معتکف با خواندن چندین سوره از قرآن ونمازهای مخصوص این روز، روح و روان خود را صفا می‏دهد.

اهمیت اعتکاف

در فضیلت اعتکاف همین بس که همتای طواف خانه خدا و رکوع و سجود به شمار آمده است. در قرآن کریم بایادآوری داستان حضرت ابراهیم(علیه السّلام) و حضرت اسماعیل(علیه السّلام)، و نوسازی و تطهیر خانه خدا توسط این دو پیامبربزرگوار آمده است: « ما آن دو را مأمور کردیم تا خانه کعبه را برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع کنندگان‏پاک گردانند». و این‏چنین اعتکاف را در ردیف طواف خانه خدا و رکوع و سجده کنندگان قرار داده است.لذا اعتکاف از بارزترین مصادیق بندگی در پیشگاه خداست.

دیدگاه علی(علیه السلام) درباره معتکف

علی(علیه السّلام) در باب آداب اعتکاف می‏فرمایند: «معتکف باید در طول اعتکاف مسجد را ترک نکند؛ پیوسته به ذکرخدا و تلاوت قرآن و نماز مشغول باشد؛ درباره مسائل دنیوی سخن نگوید؛ سخنان زشت بر زبانش جاری‏نشود؛ جدال و خودنمایی نکند و هر اندازه بتواند از سخن گفتن لب فرو بندد، بهتر است».

حرمت مسجد

یکی از چیزهایی که معتکف باید مراقبت نماید، توجه به این است که در چه مکان با عظمتی حضور یافته است.او در خانه‏ای مأوی گزیده است که خداوند آن را بزرگ داشته و به دیگران فرمان داده است تا بزرگی آن راپاس دارند. مسجد مکان مقدسی است که مردان وارسته الهی در آن به ذکر خدا مشغول می‏شوند. بنابراین‏حضور در آن، آداب مخصوص به خود را می‏طلبد. بلند سخن گفتن، غیبت کردن، گفت‏وگو درباره اموردنیوی و سخنان بی جا به زبان آوردن هرگز با مسجد سازگار نیست.

پند و اندرز سید بن طاووس به معتکفان

کمال اعتکاف آن است که انسان عقل و دل و دیگر اعضای بدنش را تنها به اعمال صالح متوجه سازد. معتکف‏باید فکر و جان خود را با مراقبه به خوبی کنترل کند و از چیزهایی که روزه‏دار باید از آن‏ها بپرهیزد، کاملاخودداری نماید؛ بلکه دقت و مراقبه معتکف باید به مراتب بیشتر از روزه‏دار باشد؛ زیرا او هم روزه‏دار است‏و هم معتکف. او با خدای خود عهد کند که با تمام وجود به او روی آورد و رویگردانی و غفلت از او را کنارنهد.



:: بازدید از این مطلب : 50
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

امام محمد باقر عليه السلام 

ولادت امام محمد باقر

تبار والاى امام باقر (ع)

همسران امام محمد باقر

فرزندان امام محمد باقر

ابو جعفر، امام محمد باقر (ع) پنجمین آفتابى است كه بر افق امامت، جاودانه درخشید.زندگیش سراسر دانش و ارزش بود، از این رو باقر العلوم نامیده شد، یعنى شكافنده دشواریهاى دانش و گشاینده پیچیدگیهاى معرفت.

خصلت آفتاب است كه هماره گام بر فرق ظلمت مى‏نهد و در لحظه‏هاى تاریك، بر افق زمان مى‏روید تا ارزشهاى مهجور و نهان شده در سیاهى جهل و جور را، دوباره جان بخشد و آشكار سازد.

او نیز در عصر حاكمیت جور و تشتت اندیشه‏هاى دینى امت اسلام، تولد یافت تا پیام آور معرفت و احیاگر اسلام ناب محمدى (ص) باشد.

ولادت امام محمد باقر

حضرت ابو جعفر، باقر العلوم، در شهر مدینه تولد یافت.و بر اساس نظریه بیشتر مورخان و كتابهاى روایى، تولد آن گرامى در سال 57 هجرى بوده است. این نقل، با روایاتى كه نشان مى‏دهد امام باقر (ع) به هنگام شهادت جد خویش ـ حسین بن على (ع) ـ در سرزمین طف حضور داشته و سه سال از عمرش مى‏گذشته است هماهنگى دارد. 

در روز و ماه ولادت آن حضرت نیز نقلهاى مختلفى یاد شده است:

الف ـ سوم صفر 57 هجرى. 

ب ـ پنجم صفر 57 هجرى. 

ج ـ جمعه اول رجب 57 هجرى. 

د ـ دوشنبه یا سه شنبه اول رجب 57 هجرى. 

بیشتر محققان با ترجیح نظریه نخست، یعنى سوم صفر آن را پذیرفته‏اند.

تبار والاى امام باقر (ع)

امام محمد باقر (ع) از جانب پدر و نیز مادر، به شجره پاكیزه نبوت منتهى مى‏گردد.

او نخستین مولودى است كه در خاندان علویان از التقاى دو بحر امامت (نسل حسن بن على و حسین بن على علیهما السلام) تولد یافت: 

پدر: على بن الحسین، زین العابدین (ع) .مادر: ام عبد الله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبى (ع) 

مادر گرامى امام باقر (ع) نخستین علویه‏اى است كه افتخار یافت فرزندى علوى به دنیا آورد .  براى وى كنیه‏هایى چون ام الحسن و ام عبده آورده‏اند، اما مشهورترین آنها، همان ام عبد الله است.

در پاكى و صداقت، چنان نمونه بود كه صدیقه‏اش لقب دادند. 

امام باقر (ع) مادر بزرگوار خویش را چنین توصیف كرده است:

«روزى مادرم كنار دیوارى نشسته بود، ناگهان دیوار ریزش كرد و در معرض ویرانى قرار گرفت، مادرم دست بر سینه دیوار نهاد و گفت، به حق مصطفى (ص) سوگند، اجازه فرو ریختن ندارى.دیوار بر جاى ماند تا مادرم از آن جا دور شد.سپس دیوار فرو ریخت. 

نام و كنیه امام محمد باقر

نام آن حضرت محمد است.این نامى است كه رسول خدا (ص) از دیر زمان براى وى برگزیده بود .

جابر بن عبد الله انصارى یار دیرین پیامبر (ص) افتخار دارد كه سلام رسول خدا را به امام باقر (ع) ابلاغ كرده است.از بیان او ـ كه به تفصیل خواهد آمد ـ استفاده مى‏شود كه نامگذارى امام باقر (ع) به وسیله پیامبر اكرم (ص) صورت گرفته است.كنیه آن گرامى ابو جعفر  است و جز این كنیه‏اى براى وى نقل نكرده‏اند. 

القاب امام محمد باقر

براى امام باقر (ع) این القاب یاد شده است:

1 ـ باقر.

این لقب مشهورترین القاب آن حضرت بشمار مى‏آید و بیشتر منابع بدان تصریح كرده‏اند. 

در بیان فلسفه تعیین این لقب براى وى، آمده است:

ـ شكافنده معضلات علم و گشاینده پیچیدگیهاى دانش بود. 

ـ به دلیل گستردگى معارف و اطلاعاتى كه در اختیار داشت، باقر نامیده شد. 

ـ بدان جهت كه در نتیجه سجده‏هاى بسیار، پیشانیش فراخ گشته بود. 

ـ احكام را از متن قوانین كلى، استنباط و استخراج مى‏كرد. 

2 ـ شاكر

3 ـ هادى

4 ـ امین ـ شبیه، به جهت شباهت آن حضرت به رسول خدا (ص)  .

همسران امام محمد باقر

در منابع تاریخى، براى امام باقر (ع) دو همسر و دو «ام ولد»  نام برده‏اند.

همسران عبارتند از:

1 ـ ام فروة دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر.

او هر چند از نسل ابو بكر بود، اما همانند پدرش قاسم بن محمد حق امامان را مى شناخت و اهل ولایت معصومین (ع) بود، چنان كه در روایتى از امام رضا (ع) آمده است كه روزى نام قاسم بن محمد نزد آن حضرت برده شد، امام فرمود: او به ولایت و امامت اعتقاد داشت. (21)

2 ـ ام حكیم دختر اسید بن مغیره ثقفى.

فرزندان امام محمد باقر

براى امام باقر (ع) هفت فرزند یاد كرده‏اند، پنج پسر و دو دختر.

1 ـ جعفر بن محمد الصادق (ع) .

وى مشهورترین، ارجمندترین و با فضیلت ترین فرزند امام باقر (ع) مى‏باشد كه از ام فروة زاده شد و نسل امامت از طریق او استمرار یافت.

2 ـ عبد الله بن محمد.او یگانه برادر امام صادق (ع) بشمار مى‏آید كه هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر با آن حضرت متحد است.مورخان وى را صاحب فضل و صلاح دانسته‏اند و متذكر شده‏اند كه فردى از بنى امیه به او سم خورانید و او را به شهادت رساند. 

3 ـ ابراهیم بن محمد، از ام حكیم.

4 ـ عبید الله بن محمد، از ام حكیم.

5 ـ على بن محمد. 

6 ـ زینب بنت محمد، این دو (یعنى زینب و على) از یك مادرند كه ام ولد بوده است.

7 ـ ام سلمه، مادر وى را نیز ام ولد دانسته‏اند. 

برخى از منابع، تنها شش فرزند براى امام باقر (ع) نام برده‏اند و بر این باورند كه امام باقر فرزندى به نام عبید الله نداشته است. 

گروهى دیگر گفته اند: امام باقر (ع) دو دختر نداشته است، بلكه زینب و ام سلمه در حقیقت دو نام براى یك دختر است. 



:: بازدید از این مطلب : 66
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 21 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

 هفتمین ماه از سال هجری قمری رجب نام دارد که نباید فضیلت آن را به بوته فراموشی سپرد زیرا در میان ماههای دوازده ‏گانه تنها و بدون ائتلاف با ماههای دیگر از حرمت و قداست ‏برخوردار می ‏باشد، در واقع چهار ماه در قرآن کریم با تعبیر «حرم‏» یعنی برخوردار از حرمت ‏یاد شده است که یکی از آنها فرد است که رجب نام دارد و در آن قتال و کشتار حرام می ‏باشد.

رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده ‏اند: «رجب ماه بزرگ خداست و هیچ ماهی در حرمت و فضیلت‏ به پایه آن نمی ‏رسد و قتال با کافران در این ماه حرام است، آگاه باشید که رجب ماه پروردگار است و شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است و اگر کسی در ماه رجب حتی یک روز روزه بدارد خدا را از خود خشنود ساخته و خشم الهی از او دور می‏گردد امام هفتم (علیه السّلام) فرموده ‏اند: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر، سفیدتر و از عسل، شیرین‏تر است; هر کس یک روز از آن را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او بیاشامد.

از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: رجب ماه استغفار امت من است، پس در این ماه طلب آمرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است و رجب را «اصب‏» می‏گویند زیرا که رحمت ‏خداوند در این ماه بر امت من بسیار ریخته می‏شود پس بسیار بگوئید استغفر الله و اسئله التوبة.

در حدیث است که حضرت نوح(علیه السّلام) روز اول این ماه سوار بر کشتی شد و نجات یافت و فرمودند: کسانی که با او هستند روزه بدارند و هر که این روز را روزه بدارد آتش عذاب یک سال از او دور می ‏شود و نیز طبق سخن حضرت صادق(علیه السّلام) خواندن زیارت امام حسین(علیه السّلام) در روز اول این ماه مستحب و تأکید شده است.

پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: رجب برای امّت من ماه استغفار است پس در این ماه به محضر پروردگار از گناهان خویش پوزش طلبید که خداوند بخشنده‏ ای مهربان است.

امام صادق(علیه السّلام) فرمود: روزه بیست و هفتم رجب را از دست مده که آن روزی است که مقام نبوّت به محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) داده شد و ثواب آن برای شما به اندازه ثواب شصت ماه است. 

ماه رجب، به دلیل برخورداری از مزایای گوناگون و توجه به ابعاد معنوی آن، نام‏های دیگری نیز دارد؛ نام‏هایی مثل ماه آمرزش خواهی (شهرُ الاستغفار)؛ ماه تک (رَجَبُ الفَرد) به دلیل تنها واقع شدن و جدا شدن آن از سایر ماه‏های حرام؛ سرشار (رَجَبُ الاَصَبّ) به دلیل نزول سرشار رحمت الهی؛ ماه امیرمؤمنان (شهرُ امیرِالمؤمنین)، ریسمان الهی و اَصَمْ یعنی برخوردار از فضیلت‏های بسیار.

مناسبت‏های رجب

ماه رجب، از ماه‏های بزرگی است که طلوع سه امام معصوم، امام علی علیه ‏السلام ، امام محمد باقر علیه ‏السلام و امام جواد علیه ‏السلام را در آن شاهدیم و شروع بزرگ ترین جنبش تاریخ بشری، یعنی برانگیخته شدن پیام آور مهر و محبت، محمد مصطفی (صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏ آله و سلّم) برای هدایت و سعادت انسان‏ها، در آن اتفاق افتاده است. یاد و نام پیشوایان شهید این ماه، حضرت امام موسی کاظم علیه ‏السلام و امام هادی علیه‏ السلام و نیز پیام‏ آور کربلا، زینب کبری علیه السلام گرما‏ بخش دل‏های مؤمنان است و نیمه رجب هم، پذیرای معتکفان کوی دوست خواهد بود و شاهدِ خلوتِ مشتاقان

فلسفه ماه‏های حرام

ماه رجب، یکی از چهار ماه حرام است که در آن از جنگ و خون‏ریزی نهی شده است. تحریم جنگ در این چهار ماه، یکی از راه‏های پایان دادن به جنگ‏های طولانی و وسیله‏ ای برای دعوت به صلح و آرامش بود؛ زیرا هنگامی که جنگ‏جویان چهار ماه از سال اسلحه را بر زمین گذاشته و صدای چکاچک شمشیرها خاموش گردد و مجالی برای تفکر و اندیشه به وجود آید، احتمال پایان یافتن جنگ بسیار زیاد است. اسلام در هر سال برای پیروان خود یک آتش ‏بس چهارماهه اعلام می‏دارد که این خود نشانه روح صلح‏ طلبی اسلام است. البته اگر دشمن بخواهد از این قانون اسلامی سوء استفاده کند و حریم ماه‏های حرام را بشکند، اجازه مقابله به مثل به مسلمانان داده شده است.

لیلة الرغائب ( شب آرزوها )

از جمله شبهای بزرگ و با عظمت ماه رجب شب جمعه اول این ماه است.معروف به لیلة الرغائب، اعمال مخصوصی در این شب ذکر شده که به واسطه آن اعمال برکات و پاداش فراوان بر انسان سرازیر می‏شود.

رغائب جمع رغیبه است به معنی «امرٌ مرغوب فیه عکاء کثیر» یعنی شبی که در آن عطاها و مواهب فراوان بدست می ‏آید در حدیث است شب جمعه اول این ماه احیاء و بیداری و نیایش فضیلت ویژه دارد و موجب دست‏یابی به عطایای ارزشمند حضرت پروردگار است، در حدیث است که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ملائکه این شب را به این نام نهادند و محدثان در کتاب‏های دعا نمازی با کیفیت مخصوصی در این شب ذکر کرده‏ اند که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: هر کس این نماز را در این شب انجام دهد ثواب این نماز به نیکوترین صورت با روی خندان و درخشان و با زبانی فصیح در شب اول قبر در حضور این فرد ظاهر شود و به او می‏ گوید: ای دوست من مژده می ‏دهم تو را که از هر شدّت و سختی نجات یافتی، نمازگزار می‏گوید: تو کیستی که من تاکنون چنین صورتی زیبا با چنین جلوه ‏ای ندیدم و سخنی شیرین‏تر از کلام تو نشنیده ‏ام و بویی بهتر از بوی تو نبوئیدم در پاسخ می‏گوید: من همان نماز لیلة الرغائبم که شما انجام دادی. امشب آمده‏ ام نزدت باشم تا حق را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من در عرصه قیامت سایه بر سر تو خواهم افکند پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد.

کیفیت اعمال لیلة الرغائب

روز پنج شنبه اول آن ماه روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز اقامه شود كه هر دو ركعت به یك سلام ختم می شود و در هر ركعت یك مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده ركعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذكر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذكر "سبوح قدوس رب الملائكة والروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذكر "رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلی الاعظم" گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذكر "سبوح قدوس رب الملائكة والروح" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد

سیزدهم ماه رجب و اعمال اعتکاف

از جمله فضیلت ماه رجب آن است که ایام البیض در آن واقع شده یعنی روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم و اعتکاف برای خدا و روزه ‏داری، در آموزه‏ های دینی بر آن تأکید و سفارش شده است.

و نیز ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السّلام) در روز سیزدهم همین ماه واقع شده.

اعمال ام داوود

یکی از عبادتها و دعاهای معروف که در ماه رجب به انجام آن تأکید شده، اعمال ام‏ داوود است. در کتب حدیث نقل شده، جوانی در عراق که اهل معرفت بود به دست منصور دوانیقی به مدت طولانی در زندان او گرفتار شده بود که نامش داوود بود. مادرش تاب و توان خود را در فراق پسر از دست داده بود، روزی به خدمت امام صادق(علیه السّلام) رفت و داستان را نقل کرد و از آن حضرت چاره‏ جویی نمود. حضرت فرمود: آیا می‏دانی این ماه، ماه رجب است و دعا در آن زود به اجابت می‏رسد آنچه را که می‏گویم دقیقاً انجام ده تا فرزندت از زندان رهایی یابد.

ابتدا سه روز، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم رجب را روزه ‏بدار و روز پانزدهم هنگام ظهر غسل کن و 8 رکعت نماز به جا بیاور. (کیفیت نماز در مفاتیح الجنان ذکر شده به آن مراجعه کنید). همین که نماز را خواند پس از مدّت کمی پسرش آزاد شد پس از آن ام داوود خدمت امام صادق(علیه السّلام) رسید و پس از عرض سلام خبر رهایی پسرش را به او رساند. امام صادق(علیه السّلام) فرمود: منصور دوانیقی در یکی از شب‏ها جدّم علی بن ابی طالب (علیه السّلام) را در خواب دید که به او هشدار داد: هرچه زودتر فرزندم داوود را آزاد کن و گرنه تو را در آتش می ‏اندازم. منصور هنگامی که آتش را در مقابل خود دید دستور داد که داوود را آزاد کنند.

بیست و هفتم ماه رجب

روز بیست و هفتم ماه رجب روز مبعوث شدن پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به رسالت و پیامبری است و روزه گرفتن در این روز مستحب و ثواب ویژه دارد برای هر کدام از این شب‏ها اعمال مخصوصی ذکر شده است.



:: بازدید از این مطلب : 122
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 21 فروردين 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

چهارشنبه‌سوری یکی از جشن‌های ایرانی است که در شب آخرین چهارشنبه سال (سه‌شنبه شب) برگزار می‌شود.

در اهنامه فردوسی اشاره‌هایی درباره بزم چهارشنبه‌ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن جشن چهارشنبه‌سوری است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شده‌ است.

واژه «چهارشنبه‌سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته‌است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده‌است.

 طبق آیین باستان در این رو آتش بزرگی بر افروخته می شود که تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می‌شود که این آتش معمولاً در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن می‌کنند و از روی آن می‌پرند آغاز می‌شود و در زمان پریدن می‌خوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من». این جمله نشانگر مراسمی برای تطهیر و پاک‌سازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد.

به بیان دیگر مردم خواهان آن هستند که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلاتشان را بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به آنها بدهد. چهارشنبه‌سوری جشنی نیست که وابسته به دین یا قومیّت افراد باشد و در میان بیشتر ایرانیان رواج دارد.

جشن مبارزه با تاریکی
جشن «سور» از گذشته بسیار دور در ایران زمین مرسوم بوده‌است که جشنی ملی و مردمی است و «چهارشنبه سوری» نام گرفته‌است که طلایه‌دار نوروز است.

در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پای‌کوبی با نام سور مرسوم بوده‌است و از سوی دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» خوانده می‌شد و از روزهای شوم و نحس بشمار می‌رفت و بر این باور بودند که روزهای نحس و شوم را باید با عیش و شادمانی گذراند تا شیاطین و اجنه فرصت رخنه در وجود آدمیان را نیابند.

آداب و رسوم مراسم چهارشنبه سوری :

چهارشنبه آخر سال ( چهار شنبه سوری ) یکی از آیین های نوروزی امروز - که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد - «مراسم چهارشنبه سوری» است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند. درباره ی چهارشنبه سوری، کتاب ها و سندهای تاریخی، مطلبی یا اشاره ای نمی یابیم و تنها در این قرن اخیر، یا دقیق تر، در این نیم قرن اخیر است که مقاله ها و پژوهشهای متعددی در این باره منتشر شده و یا در نوشته های مربوط به نوروز به چهارشنبه سوری نیز پرداخته اند.

برگزاری چهارشنبه سوری، که در همه ی شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه ی سال (یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه)، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : «زردی من از تو، سرخی تو از من»، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند.از باورها و رسم های چهارشنبه سوری که هنوز به کلی فراموش نشده اند ودر برخی از شهرها و روستا ها هنوز این مراسم ها برگزار میشوند عبارتند از:

 
کوزه شکنی یکی از مراسم چهارشنبه سوری : 

یکی دیگر از مراسم مخصوص چهارشنبه سوری آن بوده که کوزه کهنه ای را برمی داشتند و در آن مقداری نمک و ذغال و سکه ده شاهی می انداختند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر می چرخاند و نفر آخری آن کوزه را از پشت بام ، به کوچه می افکند و می گفت :درد و بلای ما بـِرَه توی کوزه و بـِرَه توی کوچه

آجیل چهارشنبه سوری : 

رسمی که از قدیم در ایران متداول است ، تهیه و خوردن آجیل چهارشنبه سوری است . این آجیل شور و شیرین ، مانند آجیل مشگل گشاست؛ یعنی علاوه بر مواد اصلی بو داده ی شور و شیرین، مانند آجیل، برگه هلو و زردآلو ، قیسی ، کشمش سبز ، مویز ، باسلـُق ، پسته و بادام ، فندق بو نداده ، نقل ، شکر ، پنیر ، و مغز گردو هم اضافه می کنند. تهیه این آجیل را برای استجابت یک مراد نذر می کنند . خوردن این آجیل در شب چهارشنبه سوری ، به اعتقاد مردم باعث شگون و خوش یمنی است.

 
فالگوش ایستادن ،یکی از مراسم چهارشنبه سوری:

دیگر از مراسم مربوط به چهارشنبه سوری ، فالگوش ایستادن است ؛ بدین معنی که کسانی که حاجتی دارند ، نیت می کنند و سر چهار راه یا در معبری فالگوش می ایستند و به حرف نخستین عابری ، که از کنارشان می گذرد توجه می کنند و هر کلام که از دهان او درآید در استجابت مراد خود به فال بد یا خوب می گیرند ، اگر گفته عابری موافق با آرزوی صاحب حاجت باشد آن آرزو را برآورده شده می دانند.
بعضی ها به جای رفتن به چهارراه و معابر ، این کار را در پشت در اطاق هم انجام می دهند و نخستین سخنی که از پشت در اطاق شنیدند به فال بد و یا خوب در اجابت حاجتشان فرض می کنند.

بوته افروزي

در ايران رسم است كه پيش از پريدن آفتاب، هر خانواده بوته هاي خار و گزني را كه از پيش فراهم كرده اند روي بام يا زمين حياط خانه و يا در گذرگاه در سه يا پنج يا هفت «گله» كپه مي كنند. با غروب آفتاب و نيم تاريك شدن آسمان، زن و مرد و پير و جوان گرد هم جمع مي شوند و بوته ها را آتش مي زنند. در اين هنگام از بزرگ تا كوچك هر كدام سه بار از روي بوته هاي افروخته مي پرند، تا مگر ضعف و زردي ناشي از بيماري و غم و محنت را از خود بزدايند و سلامت و سرخي و شادي به هستي خود بخشند. مردم در حال پريدن از روي آتش ترانه هايي مي خوانند.

زردي من از تو ، سرخي تو از من

غم برو شادي بيا ، محنت برو روزي بيا

اي شب چهارشنبه ، اي كليه جاردنده ، بده مراد بنده

خاکستر چهارشنبه سوري، نحس است، زيرا مردم هنگام پريدن از روي آن، زردي و ييماري خود را، از راه جادوي سرايتي، به آتش مي دهند و در عوض سرخي و شادابي آتش را به خود منتقل مي کنند. سرود "زردي من از تو / سرخي تو از من"

هر خانه زني خاكستر را در خاك انداز جمع مي كند، و آن را از خانه بيرون مي برد و در سر چهار راه، يا در آب روان مي ريزد. در بازگشت به خانه، در خانه را مي كوبد و به ساكنان خانه مي گويد كه از عروسي مي آيد و تندرستي و شادي براي خانواده آورده است.


در اين هنگام اهالي خانه در را به رويش مي گشايند. او بدين گونه همراه خود تندرستي و شادي را براي يك سال به درون خانه خود مي برد. ايرانيان عقيده دارند كه با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضاي خانه را از موجودات زيانكار مي پالايند و ديو پليدي و ناپاكي را از محيط زيست دور و پاك مي سازند. براي اين كه آتش آلوده نشود خاكستر آن را در سر چهارراه يا در آب روان مي ريزند تا باد يا آب آن را با خود ببرد.

بی گمان چهارشنبه سوری از رسم های کهن پیش از اسلام نیست. در آن زمان هر یک از روزهای ماه را نامی بود، نه روزهای هفته را. استاد پورداود در این باره می نویسد : آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین های دیرین است ( ... ) شک نیست که افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبه ی سال، پس از اسلام رسم شده است. چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند ( ... ) روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسی است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده : والاربعاء یوم ضنک و نحس. این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار ماند.

در باورهای عامیانه، چهارشنبه روزی نامبارک است. سفر نبایستی کردن شب چهارشنبه، به احوال پرسی مریض نبایستی رفتن. و منوچهری گوید:

چهارشنبه که روز بلاست باده بخور                    به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد

آتش افروختن شب چهارشنبه ی آخر سال، یا چهارشنبه آخر صفر را، برخی به قیام مختار نسبت می دهند : مختار سردار معروف عرب وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد.

 چهار شنبه سوری در برخی از شهر ها:

در برخی از شهرهای آذربایجان چون ارومیه، اردبیل و زنجان، همه چهارشنبه های ماه اسفند هر یک نقش و نام معینی دارند، که از جمله در منطقه ی زنجان بدین شرح است: نخستین چهارشنبه را موله گویند و به شستن و تمیز کردن فرش های خانه اختصاص دارد. دومین چهارشنبه را سوله گویند، در این روز به خرید وسیله ها و نیازمندیهای عید می روند. سومین چهارشنبه را گوله گویند و به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس و غیره برای سبزه های نوروزی اختصاص دارد. چهارمین و آخرین چهارشنبه سال ( چهارشنبه سوری ) را کوله گویند؛ ( کوله در ترکی به معنی کهنه و فرسوده است). در برخی از شهرهای ایران، از جمله ایلام (نوروز آباد)، تویسرکان، کاشان، زاهدان (قصبه مود) و ... مراسم چهارشنبه سوری را آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار می کنند. و آخرین آتش نیز از رسم ها است. بنابر نوشته تذکره صفویه کرمان نیز، چهارشنبه سوری در ماه صفر بوده است.

چهار شنبه سوری در اصفهان -در اصفهان چهارشنبه سوری را «چهار شنبه سرخی» نیز می گویند.

یکی از دلیل ها و سندهای دیگری که نشان می دهد چهارشنبه سوری از آیین های پیش از اسلام نیست، می تواند این باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار می شود. در گاهشماری قمری آغاز بیست و چهار ساعت یک شبانه روز از غروب آفتاب روز پیش است؛ و چهارشنبه سوری، مانند بسیاری از آیین ها، جشن ها و سوگواری های مذهبی همچون عید غدیر، نیمه شعبان، رحلت حضرت پیامبر ( ص ) که بر اساس گاهشماری قمری است، در غروب روز پیش برگزار می شود. نحس بودن چهارشنبه در باورهای عامیانه باعث شده، که هنوز بعدازظهر سه شنبه ( یعنی شب چهارشنبه ) به احوال پرسی بیمار نمی روند، و پنجشنبه را عامه «شب جمعه» می گویند.

 

در صورتی که آیین های کهن مثل نوروز، مهرگان، سده و ... که بر اساس گاهشماری خورشیدی است، آغاز بیست و چهار ساعت روز، از سپیده دم و یا از نیمه شب است. آن چه که چهارشنبه سوری را به جشن ها و آیین های کهن ایران پیوند می زند، می تواند برگزاری رسم و جشنی به نام «سور»، در روز پنجه ( خمسه مسترقه  ) باشد که از آن تا سده ی چهارم، دوره سامانیان، آگاهی در دست است: صاحب تاریخ بخارا از برگزاری رسمی که «عادت قدیم» و با افروختن آتش در «شب سوری» ( پیش از نوروز ) همراه بوده خبر می دهد : ... آنگاه امیر سدید ( منصور بن نوح ) به سرای نشست، هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری، چنان که عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند و پاره ای آتش بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و ...

حوادث چهارشنبه سوری:

هرگونه بی توجهی به نکات ایمنی و سهل انگاری در برپایی مراسم چهارشنبه سوری می تواند زیان های جانی و مالی سنگین و غیر قابل جبرانی را در پی داشته باشد.حادثه برای هرکسی اتفاق میافتد. در برخی حوادث افرادی کشته شده یا به شدت آسیب میبینند. اما از بروز اغلب حوادث از جمله حوادث چهارشنبه سوری میتوان جلوگیری کرد.

نکاتی جهت پیشگیری از حوادث ناشی از چهارشنبه سوری:

 *والدین در تهیه وسایل آتشبازی بی خطر فرزندانشان را همراهی نمایند. کودکان به هیچ عنوان شخصاَ نباید از مواد آتش بازی و محترقه استفاده نمایند.

*از نگهداری مواد محترقه، تهیه و ساخت وسایل آتش بازی به خصوص در منزل،زیر زمین،محل کار و ... جداً جلوگیری کنید.

*از حمل مواد محترقه و آتش گیر و انفجاری حتی به مقادیر بسیار کم، در جیب لباس و کیف جداًً خودداری کنید.

*در صورت نگهداری مواد آتش بازی، حتی کم خطر حتماً آن را در جای خشک و خنک نگهداری کنید.

*مواد آتش بازی (محترقه و انفجاری) را از محل هایی که مطمئن هستند خریداری کنید. این مواد را از دست فروش تهیه نکنید.

*همیشه در مواقع آتش بازی جهت اطفاء حریق، آب، کپسول اطفاء حریق و حتی الامکان جعبه کمکهای اولیه در دسترس باشد.

*مواد آتش بازی (منفجره و محترقه) را به طرف افراد دیگر پرت نکنید.

*هیچگاه مواد آتش بازی (منفجره و محترقه) را در ظروف شیشه ای یا فلزی قرار ندهید، زیرا در صورت انفجار ذرات شیشه یا فلز، به اطراف پرتاپ شده و سبب صدمات و خطرات جانی خواهد شد.

*هیچگاه از الکل برای آتش گیری مواد استفاده نکنید.


*از آتش زدن لاستیک، هیزم، کارتن خالی و امثال آن چه در واحدهای مسکونی و چه در معابر ، کوچه و خیابان خودداری نمایید.

*از پرتاب مواد آتش زا مانند فشفشه و موشک بر روی درخت ها، بام و بالکن منازل که از عوامل عمده بروز آتش سوزی است جداً خودداری کنید.

 



:: بازدید از این مطلب : 66
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 اسفند 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

 عید نوروز یکی از مهمترین و اصلی ترین جشن های ایرانیان می باشد که از دیرباز و از ایران باستان نسل به نسل منتقل شده است . این عید با تمام شدن زمستان و فرا رسیدن بهار آغاز می شود و نماینگر آغاز سالی جدید و با عشق و محبت است.  با ما در این قسمت از سایت دانش آکاایران همراه باشید تا بیشتر با عید نوروز قدیمی ترین جشن باستانیآشنا شویم.

عید نوروز,قدیمی ترین جشن باستانی,مراسمات باستانی,عید,نوروز,مراسمات اعیاد,جشن,سنت های عید نوروز,عید نوروز و بهار,بهار,فرا رسیدن بهار,عید نوروز در ایران باستان,بهترین مراسمات باستانی,تاریخچه عید نوروز,عید نوروز و ایران باستان

قدیمی ترین جشن باستانی

عید نوروز توسط تمام قوم های ایرانی در میان اهالی شهر و روستا و عشایر با هر طبقه اجتماعی برگزار می شود, مراسم جشنعید نوروز است. ایرانی ها، نوروز را در آغاز سال و آغاز گردش طبیعت، جشن می گیرند و معتقدند که سالی دیگر گذشته و بایستی کهنگی ها را به سال کهنه واگذارکرد. واژهٔ جشن، از ریشهٔ «یز» (Yaz) به معنی نیایش و پرستش است و جشن نوروز سپاس آغاز سالی نو است.
به اعتقاد پارسیان، نوروز اول روز از زمانه و فل ک را آغاز گشتن است. اندیشهٔ ایرانی، نوروز را آغاز زندگی می داند و شروع هر پدیدهٔ مهمی را بدین روز منسوب می دارد. ایرانیان هر آغازی را جشن می گیرند و نوروز بزرگ ترین آغاز و بزرگ ترین جشن، با اصیل ترین سنت ها و مراسم جاودانه است. آغاز ِمراسم باشکوه عید نوروز به زمان پادشاهی جمشید شاه بازمی گردد. گفته می شود او در زمان سلطنت خود در آبادانی ایران و آسایش خاطرِ مردم از هجوم بیگانگان، نقش بسیاری داشت. در نوشته ها آمده روزی جمشید سفری با تخت زرینش به آسمان ( به سوی خورشید ) داشت و پس از بازگشت دین را تجدید و آن روز را نوروز نامید...

پس از جمشید, سال به سال بر اهمیت و فراگیری این روز افزوده شد. در زمان هخامنشیان و ساسانیان نوروز به عنوان سنتی فراگیر و بسیار باشکوه چه در دربار شاهان و چه در خانه های مردم عامه ( نه فقط زرتشتیان ) اجرا می شد. اسطوره های گوناگونی در ایران باستان, درباره این جشن ملی آورده شده است که به برخی از آن ها جهت اطلاع علاقمندان اشاره می شود.
یکی از این افسانه ها, اسطوره زیبای آفرینش است.
اورمزد شش پیش نمونه گیتی یعنی نمونه اولیه وآرمانی موجودات را در شش گاه با فاصله های نابرابر و در درازای یک سال می آفریند که به ترتیب عبارتند از: آسمان، آب، زمین، گیاه، چهار پای سودمند ومردم. به یادبود این آ‏فرینش های شش گانه، سال را به شش قسمت نابرابر تقسیم می کردند و سالگرد این آفرینش ها را به صورت جشن های پنج روزه که در آیین ایران باستان «گاهانبار» نام دارد، برگزار می کردند.

 

 

عید نوروز


جشن سالگرد آفرینش آسمان از ۱۱ تا ۱۵ اردیبهشت، نخستین گاهانبار است. دومین گاهانبار سالگرد آفرینش آب از ۱۱ تا ۱۵ تیر است. سومین گاهانبار که سالگرد آفرینش زمین و فصل گردآوری غله است، از ۲۶ تا ۳۰ شهریور برگزار می شد. چهارمین گاهانبار سالگرد آفرینش گیاه و از ۲۶ تا ۳۰ مهر است. پنجمین گاهانبار سالگرد آفرینش چهارپای مفید جشن میان زمستان است و زمانی است که برای دام انبار زمستانی می شود.
آخرین گاهانبار, سالگرد آفرینش انسان است که در پنج روز آخر سال, یعنی پنج روز کبیسه برگزار می شود. سالگرد این پنج روز پایانی سال که دوازده ماه سی روزه را در پشت خود دارد، مدخلی بر نوروز است. پس جشن نوروزسالگردی است از آفرینش انسان، عزیزترین موجود آفرینش برای آفریدگار بزرگ که آفرینش اهورایی را پاسداری خواهد کرد و رقیبی برای اهریمن و آفریده های دیوی اش خواهد شد.به همین مناسبت، سالگرد آن با شکوه بیش تری برگزار می شود.
اسطوره دیگری نیز آیین های نوروزی را همراهی می کند، یکی از آن ها آیین نیایش به ایزد«رپیتوین» است. «رپیتوین» سرور گرمای نیمروز و ماه های تابستان است و در زمستان، در زیر زمین جای می گیرد و آب های زیرزمینی را گرم نگاه می دارد تا گیاهان و درختان نمیرند و به خصوص ریشه های درختان را در برابر یورش سرمای زمستانی پاس می دارد. بازگشت سالانه او در بهار است که نمادی از پیروزی نهایی نیکی ها بر بدی ها و بهارها بر زمستان ها است.
به همین مناسبت جشنی ویژه و نیایشی که تقدیم رپیتوین می شد، بخشی از مراسم نوروزی را تشکیل می دهد و از این دید، نوروز نمادی از پیروزی عنصر نیک در نبرد فصل ها است.
نوروز هم چنین نمادی است از سالگرد بیداری طبیعت از خواب زمستانی و مرگی است که به رستاخیز و زندگی منتهی می شود و به همین مناسبت جشن مربوط به «فروهر»ها نیز بوده است. «فروهر» یا «فروشی» گونه ای از روان است و نوعی همزاد آدمیان که پیش از آفرینش مردمان در آن جهان به وجود می آید و پس از مرگ مردمان به دنیای دیگر می شتابد و از کیفرهای خاصی که روان می بیند به دور است.
فروهرها سالی یک بار در طلیعه ماه فروردین (= ماه فروهرها) به زمین باز می گردند و هر یک به خانه خود فرود می آیند. آنان از دیدن پاکیزگی و درخشندگی خانه دل خوش می شوند و بر شادکامی خانواده وبر برکت خانه دعا می کنند و اگر خانه را آشفته و درهم، پاک نشده و نا آراسته بینند, غمگین می شوند و دعا نکرده و برکت نخواسته خانه را ترک می کنند. مراسم خانه تکانی از همین جا نشات گرفته است. ایرانیان در آغاز سال نو همه جای خانه را تمیز و پاکیزه می کنند تا فروهرهای درگذشتگان, به خانه آنان بیایند و برای خانواده برکت بیاورند.

 

قدیمی ترین جشن باستانی

مردمانی که بر این باورند، روز نوروز از خانه بیرون نمی روند، چون نمی خواهند که فروهرها صاحب خانه را در خانه نیابند و ناخشنود شوند. چراغ خانه ها برای این که راه را بر فروهرها بهتر بنمایانند, دراین شب ها باید روشن باشد
به نقل از آکاایران : در آغاز پنج روز آخرین گاهانبار و به روایتی در پایان این پنج روز و درست شب نوروز بزرگ، مراسم آتش افروزی بر بام ها انجام می دادند که هم راهگشای فروهرها باشد و هم به دورو نزدیک خبر دهند که سال نو می آید. این آتش افروزی بعد از آمدن اسلام نیز در میان ایرانیان معمول بوده است و چون مراسم به طور رسمی نخستین بار در شب چهارشنبه انجام شد، این رسم در شب چهارشنبه پای برجا ماند و چهارشنبه سوری یکی از جشن های جنبی نوروز شد.
به روایتی «سوری» به معنی «سرخ» است و سرخی دلیل انرژی و تحرک. شاید باورهایی که در ایران کهن مردمان بر آن اعتقاد راسخ داشته اند و برخی از آن ها با افسانه ها درآمیخته, امروزه چندان مورد قبول مردم نباشد و برخی آن را از خرد گرایی به دور بدانند. امروزه بیش تر ایرانی ها از ریشه اعتقادات کهن اطلاع چندانی ندارند ولی جشن بزرگ نوروز را کما کان شبیه اجداد خود انجام می دهند و برپایی این جشن ها را وسیله ای برای حفظ هویت ایرانی خود در برابر هجوم فرهنگ های مختلف می دانند.
خرید و پوشیدن لباس های جدید و آراستگی در آغاز نوروز برای ایرانیان اهمیت خاصی دارد. از مراسم زیبا و باشکوه نوروزی که از دوران کهن تا زمان ما باقی مانده و از پیش درآمدهای نوروز به شمار می آید, سبزهٔ نوروزی است. در تمام مناطق ایران، سبزه های زیبا و سبز و خرمی در ظروف خاصی پیش از عید با آداب و مراقبت بسیار آماده و در زمان تحویل سال نو، بر سر سفرهٔ نوروزی گذارده می شود و آن را تا روز سیزدهم فروردین، هم چنان تازه و باطراوت حفظ می کنند. تهیه و مصرف غذاهای مخصوص عید نوروز که مهم ترین آن ها سبزی پلو و ماهی سفید است از دیگر آداب ورود به جشن های نوروز است.
زمان جشن نوروز ۱۳ روز است و در اولین روز نوروز ایرانیان سفره ای پهن می کنند و بر آن هفت چیز که نامشان با حرف سین شروع شده باشد, می گذارند و آن را سفره هفت سین می نامند. ( سبزه : نمودارِ گل های زیبا و زینتی ، سرسبزی و خرمی, سیب : میوه ای بهشتی و نماد زایش, سمنو : از جوانه ی گندم، نمود رویش و برکت, سنجد : بوی برگ و شکوفه ی آن محرک عشق و دلباختگی است و...) برای تزیین سفره هفت سین از وسایل دیگری استفاده می شود که هر یک فلسفه خاصی دارند. آینه و شمع برسر سفره هفت سین به نشانه نور, روشنایی و شفافیت استفاده می شود.

عید نوروز

معمولا تخم مرغ های رنگ شده با طرح های زیبا نیز برسر سفره ی هفت سین وجود دارد که نماد نطفه و باروری و زایش است. (در اساطیر آمده فلسفه وجود تخم مرغ جهان است که تخم مرغی شکل است و آسمان چون پوسته ی تخم مرغ و زرده اش نمودگار زمین روز است.) یک جلد قرآن مجید نیز همیشه در سفره هفت سین مسلمانان وجود دارد که گویاترین دلیل آمیختگی این عید باستانی با قوانین اسلامی است. قرآن به نشانه اطاعت از خداوند و تقدس, تبرک و روحانی کردن فضای موجود و سال نوی آغاز شده, ازواجبات سفره هفت سین ایرانی مسلمان است. ماهی قرمز کوچک نیز از واجبات سفره هفت سین ایرانیان است که نماد سرزندگی و شادابی است.
ایرانیان در طول مدت جشن های سال نو به دیدن یک دیگر می روند و سال جدید را تبریک می گویند و کدورت ها و کینه های احتمالی را کنار می گذارند. مراسم عید نوروز ۱۳ روز ادامه دارد که در تمام این مدت دانش آموزان و دانشجویان در تعطیلی به سر می برند.
بنا بر آن چه در اساطیر آمده در تقویم ایرانی ، نخستین دوازده روزسال "جشن زایش انسان ها" تمثیلی از۱۲ هزار سال زندگی و نبرد با اهریمن است و روز سیزدهم تمثیلی از هزاره سیزدهم و آغاز رهایش از جهان مادی است. به همین دلیل نیز، روز سیزدهم که در واقع نمادی از زندگی انسان ها درپردیس است ، متعلق به ستاره باران انگاشته می شد، زیرا نزول باران بهاری باعث سر سبزی و طراوت زمین شده و نمایه ای از بهشت را بوجود می آورد.
این اعتقاد در ایران باستان موجب می شد، سیزدهم نوروز، روز ویژه طلب باران بهاری برای کشت زارهای نودمیده، انگاشته شود. در این روز، از دیر باز مردم ایران به دشت و صحرا می رفتند تا با شکست دیو خشکسالی، گوسفندی برای فرشته باران، قربانی و بریان کنند تا این فرشته کشت های نو دمیده را از باران سیراب کند.
مردم ایران هم اکنون نیز در پایان روز سیزدهم با سبزه های سفره هفت سین خود به دامن طبیعت پناه می برند و تمام روز را در طبیعت می گذرانند که در تقویم رسمی کشور این روز« روز طبیعت» نام گذاری شده است. روز چهاردهم فروردین ماه, جشن ها ی نوروزی به پایان رسیده و مردم زندگی عادی خود را از سر می گیرند. مراسم جشن های نوروزی یکی از جذاب ترین جشن های ایرانی برای مردم ملل دیگر است.



:: بازدید از این مطلب : 57
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 24 اسفند 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

شهادت حضرت فاطمه (س)

لحظات وداع حضرت فاطمه علیهاالسلام

در اوراق تاریخ

در منابع شیعه و سنی در زمینه شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام مطالبی اعم از تاریخی و روایی ذکر شده است که در این مطلب اجمالا به آن می‌پردازیم.

سلیم بن قیس می‌گوید:

از ابن‌عباس شنیدم كه می‌گفت: چون بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام شدید شد، علی‌علیه السلام را طلبید و فرمود:

"وصیت می‌كنم تو را كه بعد از من با امامه دختر خواهر من زینب ازدواج کنی و تابوت مرا چنانچه ملائكه برای من وصف كردند، بسازی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا در[تشییعٍ] جنازه من حاضر شوند.

پس همان روز فاطمه علیهاالسلام از دنیا رحلت كرد. از صدای گریه، مدینه به لرزه در آمد و مردم را دهشتی روی داد مانند روز وفات حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم."

پس ابوبكر و عمر به تعزیه حضرت علی علیه السلام آمدند و گفتند:

تا ما حاضر نشویم بر دختر رسول خدا نماز نگزار.

چون شب رسید، حضرت علی علیه السلام، عباس و فضل پسر او و مقداد و سلمان و ابوذر و عمّار را طلبید و بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز گزارد و او را دفن نمود. چون صبح شد، مقداد به ابوبكر و عمر گفت:

ما دیشب فاطمه را دفن كردیم. عمر به ابوبكر گفت: نگفتیم چنین خواهند كرد؟ عباس گفت: فاطمه خود چنین وصیت كرده بود كه شما بر او نماز نخوانید. عمر گفت: شما كینه قدیم خود را هرگز ترك نمی‌كنید، والله كه می‌روم او را از قبر در آورم و بر او نماز می‌كنم. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند اگر این کار را انجام دهی، شمشیر خود را از غلاف بكشم و در نیام نكنم تا تو را و جماعت بسیاری را به قتل رسانم. بعد از این، ایشان توطئه كردند كه علی علیه السلام را به قتل رسانند و گفتند: تا او را نكشیم ما به اهداف خود نمی‌رسیم. ابوبكر گفت: چه كسی این جرأت را می‌كند؟ عمر گفت: خالد بن ولید. پس او را طلبیدند و گفتند: می‌خواهیم تو را بر امر عظیمی بگماریم.

گفت: مرا بر هر کاری می‌خواهید بگمارید، اگرچه بر كشتن علی باشد. گفتند: از برای همین تو را طلبیدیم. خالد گفت: چه وقت او را به قتل برسانم؟ ابوبكر گفت: در وقت نماز در پهلوی او بایست، چون سلام نماز گوید گردن او را بزن. چون در آن وقت، اسماء بنت عمیس كه پیشتر همسر جعفر طیّار بود در خانه ابوبكر زندگی می‌كرد. بر توطئه ایشان مطلع شد، كنیزك خود را گفت: برو به خانه علی و فاطمه علیهاالسلام به دور خانه ایشان بگرد و این آیه را بخوان. " وَ جاءَ رَجُلُ مِن اَقصَا المَدینَةِ یَسعَی قَالَ یا مُوسَی اِنَّ المَلاَ یَاتَمِروُنَ بِکَ لِیَقتُلوکَ فَاخرُج اِنّی لَکَ مِنَ النّاصِحِین."(سوره قصص؛ آیه 20) چون كنیزك آمد و این آیه را خواند، علی علیه السلام فرمود: به خاتون خود بگو: خدا تو را رحمت كند، ایشان قدرت آن ندارند، اگر ایشان مرا بكشند چه كسی با ناكثان و قاسطان و مارقان قتال خواهد كرد. پس حضرت وضو ساخت و به مسجد رفت و مشغول نماز شد. خالد بن ولید آمد و در پهلوی آن حضرت ایستاد، پس ابوبكر در اثنای نمازش پشیمان شد، ترسید كه اگر علی علیه السلام شمشیر بكشد؛ اول او را بكشد، پس تشهدش را بسیار طول داد تا آن كه نزدیك شد تا آفتاب در آید، زیرا می‌ترسید كه اگر سلام بگوید خالد به گفته او عمل كند و فتنه‌ای بر پا شود، پس پیش از سلام نمازش گفت: ای خالد! مكن آنچه را گفته بودم، اگر بكنی تو را خواهم كشت.(كتاب سلیم بن قیس؛ ص 255/ احتجاج؛1/240) و این فتنه دفع شد.

علامه مجلسی می‌نویسد: در مدت زندگانی آن بانو علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسیاری میان خاصّه و عامّه می‌باشد، از شش ماه بیشتر و از چهل روز كمتر نگفته‌اند، و احادیث معتبر دلالت می‌كند بر آن كه بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پیغمبر، هفتاد و پنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهانی در كتاب مقاتل الطالبیین از حضرت امام محمّدباقر علیه السلام روایت كرده است: مدت بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پدر خود؛ سه ماه بود.

همچنین شیخ صدوق روایت كرده است: چون از جانب حق تعالی خبر وفات آن سرور بانوان دو عالم دررسید، امّ ایمن را طلبید و- او معتمدترین زنان نزد آن بانو بود- فرمود:

ای امّ ایمن خبر وفاتم، به من رسیده، پس علی را برای من بطلب. چون حضرت امیرعلیه السلام حاضر شد، فرمود: ای پسر عمّ! تو را به انجام مواردی وصیّت می‌كنم. حضرت امیر علیه السلام فرمود: هر چه می‌خواهی بگو، فرمود:

وصیت‌های من اول آن است كه امامه دختر زینب را بعد از من به همسری برگزینی كه تربیت كننده فرزندان من باشد و برای ایشان در مهربانی همانند من است، و تابوتی برای من بساز مثل آنچه ملائكه برای من تصویر كردند و به من نشان دادند. حضرت فرمود: ای فاطمه به من بنما كه چگونه ایشان به تو نشان دادند؟ پس فاطمه علیهاالسلام روشی را كه ملائكه از جانب حق تعالی برای او وصف كرده بودند به آن حضرت نشان داد. پس فرمود: وصیت سوم من آن است كه در هر ساعت از شب و روز كه وفات نمایم، در همان ساعت مرا دفن كنی و تأخیر ننمایی، و نگذاری احدی از دشمنان خدا كه بر من ستم كرده‌اند، بر جنازه من حاضر شوند و بر من نماز خوانند. حضرت امیر علیه السلام فرمود: چنین خواهم كرد.

پس آن بانوعلیهاالسلام در نیمه شب به ریاض جنّت انتقال یافت. حضرت علی علیه السلام در همان ساعت مشغول تجهیز و تكفین آن حضرت گردید. پس از آن كه از غسل و دفن فارغ شد، جنازه را بیرون آورده و جریدی از درخت خرما روشن كرده و با جنازه آن حضرت بیرون آمدند، تا آن كه در همان شب بر آن حضرت علیهاالسلام نماز گزارند و جسد مطهّرش را دفن كردند...(علل الشرایع؛185) علامه مجلسی می‌نویسد: در مدت زندگانی آن بانو علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسیاری میان خاصّه و عامّه می‌باشد، از شش ماه بیشتر و از چهل روز كمتر نگفته‌اند، و احادیث معتبر دلالت می‌كند بر آن كه بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پیغمبر، هفتاد و پنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهانی در كتاب مقاتل الطالبیین از حضرت امام محمّدباقر علیه السلام روایت كرده است: مدت بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پدر خود؛ سه ماه بود.(مقاتل الطالبیّین؛49)

در روز وفات آن حضرت نیز اختلاف نظر بسیار است، اكثر علمای امامیه گفته‌اند در روز سوّم جمادی الاول واقع شد. همچنین در سن شریف حضرت فاطمه علیهاالسلام در وقت وفات، اختلاف نظر بسیار است، اكثر روایات معتبر دلالت می‌كند بر آن كه سن شریف آن بانو علیهاالسلام در آن وقت، هیجده سال بوده، و قول صحیح و مشهور میان علمای امامیه همین قول است.

در كتاب روضة الواعظین روایت كرده‌اند كه حضرت فاطمه علیهاالسلام را بیماری شدیدی عارض گردید و تا چهل روز ممتد شد، چون خبر وفات آن حضرت علیهاالسلام به او رسید امّ ایمن و اسماء بنت عمیس و حضرت امیرالمؤمنین‌علیه السلام را حاضر ساخت و گفت: ای پسرعمّ! از آسمان خبر فوت به من رسیده و من عازم سفر آخرتم، تو را وصیت می‌كنم به چیزی چند كه در خاطر دارم.

حضرت امیر علیه السلام فرمود: ای دختر رسول خدا آنچه خواهی وصیت كن. پس بر بالین آن حضرت نشست و هر كه در آن خانه بود بیرون كردند. پس ساعتی هر دو گریستند. حضرت علی علیه السلام سر فاطمه علیهاالسلام را مدتی به دامن گرفت و به سینه خود چسبانید و فرمود:

هر چه می‌خواهی وصیت كن، آنچه فرمایی به عمل می‌آورم و امر تو را بر امر خود اختیار می‌كنم. فاطمه علیهاالسلام فرمود: خدا تو را جزای خیر دهد ای پسرعمّ رسول خدا، وصیت می‌كنم تو را اول كه بعد از من امامه را به عقد خود درآوری. او برای فرزندان من مثل من است. پس فرمود: برای من تابوتی قرار ده، زیرا كه ملائكه را دیدم كه صورت تابوت برای من ساختند. پس فرمود: باز وصیّت می‌كنم تو را كه نگذاری كه یكی از آنها كه بر من ستم كرده و حقّ مرا غصب كردند بر جنازه من حاضر شوند، زیرا كه ایشان دشمن من و دشمن رسول خدایند، و نگذاری كه احدی از ایشان و نه از اتباع ایشان، بر من نماز بخوانند، و مرا در شب دفن كنی، در وقتی كه دیده‌ها در خواب باشد. (روضة الواعظین؛151)

ابن شهرآشوب و دیگران روایت كرده‌اند چون خواستند كه آن حضرت علیهاالسلام را در قبر گذارند، دو دست شبیه دست‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله از میان قبر پیدا شد، و آن حضرت را گرفت و به قبر برد.

در كشف الغمّه روایت كرده‌اند چون وفات حضرت فاطمه علیهاالسلام نزدیك شد، اسماء بنت عمیس را گفت: آبی بیاور كه من وضو بگیرم، پس وضو گرفت - به روایتی دیگر غسل كرد - و بوی خوش طلبیده و خود را خوشبو گردانید و جامه‌های نو طلبید، پوشید و فرمود:

ای اسماء! جبرئیل در وقت وفات پدرم از بهشت، چهل درهم كافور آورد، حضرت آن را سه قسمت كرد و یك بخش را از برای خود گذاشت و یكی را برای من و یكی را برای علی، آن كافور را بیاور كه مرا به آن حنوط كنند. چون كافور را آورد، فرمود: نزدیك سر من بگذار، پس رو به قبله خوابید و جامه‌ای بر روی خود كشید و فرمود: ای اسماء مدتی صبر كن، بعد از آن مرا صدا کن، اگر جواب نگویم، علی را طلب كن و بدان كه من به پدر خود ملحق گردیده‌ام.

اسماء ساعتی انتظار كشید، بعد از آن فاطمه علیهاالسلام را ندا كرد، صدایی نشنید، پس گفت: ای دختر مصطفی، ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر بهترین كسی كه بر روی زمین راه رفته است، ای دختر آن كسی كه در شب معراج به مرتبه قاب قوسین او ادنی رسیده است. چون جواب نشنید جامه را از روی مباركش برداشت، دید كه مرغ روحش به ریاض جنّت پرواز كرده است، پس بر روی آن حضرت افتاد و آن حضرت را می‌بوسید و می‌گفت: چون به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‌رسی. سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان.

در این حال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از در آمدند و گفتند: ای اسماء! چرا مادر ما در این وقت به خواب رفته است؟ اسماء گفت: مادر شما به خواب نرفته ولیكن به رحمت خداوندی واصل گردیده است، پس حضرت امام حسن علیه السلام خود را بر روی آن حضرت افكند و روی انورش را می‌بوسید و می‌گفت: ای مادر با من سخن بگو پیش از آن كه روحم از جسد مفارقت كند، و حضرت امام حسین علیه السلام بر پایش افتاد و می‌بوسید و می‌گفت: ای مادر بزرگوار! منم فرزند تو حسین. با من سخن بگو پیش از آن كه دلم شكافته شود و از دنیا مفارقت كنم.

پس اسماء گفت: ای دو جگر گوشه رسول خدا بروید و پدر بزرگوار خود را خبر كنید و وفات مادر خود را به او برسانید. پس ایشان بیرون رفتند، چون نزدیك مسجد رسیدند صدا به گریه بلند كردند، پس صحابه به استقبال ایشان دویدند و گفتند: سبب گریه شما چیست ای فرزندان رسول خدا؟ حق تعالی هرگز دیده شما را گریان نگرداند، مگر جای جدّ خود را خالی دیده‌اید و از شوق ملاقات او گریان گردیده‌اید؟ گفتند: مادر ما از دنیا مفارقت نمود. چون امیرالمؤمنین این خبر را شنید، فرمود: بعد از تو خود را به كه تسلی دهم. (كشف الغمة؛2/122)

چون این خبر در مدینه منتشر گردید، شیون از خانه‌های مدینه بلند شد، و مردم جمع شده بودند و گریه می‌كردند و انتظار بیرون آمدن پیکر حضرت را می‌كشیدند. پس ابوذر بیرون آمد و گفت: بیرون آوردن آن حضرت را به تأخیر انداختند، پس مردم متفرق شده، برگشتند. چون پاسی از شب گذشت و دیده‌ها به خواب رفت، جنازه را بیرون آوردند، امیرمؤمنان و حسن و حسین علیهم السلام و عمّار و مقداد و عقیل و زهیر و ابوذر و سلمان و بریده و گروهی از بنی‌هاشم و خوّاص آن حضرت، بر آن بانوعلیهاالسلام نمازگزاردند و در همان شب دفن كردند. حضرت علی علیه السلام بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت كه ندانند قبر آن بانو علیهاالسلام كدام است.

به روایتی دیگر چهل قبر دیگر را آب پاشیدند كه قبر آن حضرت مشخص نباشد و به روایت دیگر قبر آن حضرت را با زمین هموار كرد كه علامت قبر معلوم نباشد؛ این کارها برای آن بود كه موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر ایشان نماز نخوانند و خیال نبش قبر آن را به خاطر نگذرانند.(روضة الواعظین؛151) به این سبب در مورد محل قبر آن بانو علیهاالسلام اختلاف نظر واقع شده است: بعضی گفته‌اند در بقیع نزدیك قبور ائمه بقیع است و بعضی گفته‌اند میان قبر حضرت رسالت و منبر آن حضرت دفن شده است، زیرا كه حضرت فرمود: میان منبر و قبر من باغی از باغ‌های بهشت است و منبر من بر دری از درهای بهشت است. اصّح آن است كه آن حضرت را در خانه خود دفن كردند، چنانچه روایت صحیح بر آن دلالت می‌كند. ابن شهرآشوب و دیگران روایت كرده‌اند چون خواستند كه آن حضرت علیهاالسلام را در قبر گذارند، دو دست شبیه دست‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله از میان قبر پیدا شد، و آن حضرت را گرفت و به قبر برد.(مناقب ابن شهر آشوب؛ 3/414 با كمی اختلاف.)

مفضّل از حضرت صادق‌ علیه‌السلام سؤال نمود: فاطمه علیهاالسلام را چه كسی غسل داد؟ حضرت فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام غسل داد؛ زیرا كه فاطمه، صدیقه و معصومه بود، و معصوم را به غیر از معصوم غسل نمی‌دهد، چنانچه مریم را حضرت عیسی علیه السلام غسل داد.(علل الشرایع؛ ص184) از حضرت صادق علیه‌السلام پرسیدند: به چه سبب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام را در شب دفن نمود؟ حضرت فرمود: برای آن كه فاطمه علیهاالسلام وصیّت كرده بود كه آن دو مرد اعرابی كه هرگز ایمان به خدا و رسول نیاورده بودند، بر او نماز نخوانند.(علل الشرایع؛ ص185) از حضرت علی علیه السلام. از علت دفن فاطمه علیهاالسلام در شب پرسیدند؟ فرمود: زیرا كه او خشمناك بود بر جماعتی و نمی‌خواست آنها بر جنازه او حاضر شوند، و حرام است بر كسی كه ولایت و محبّت آن جماعت را داشته باشد، كه بر احدی از فرزندان فاطمه نماز كند.(امالی شیخ صدوق؛ ص523)

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت كرده است، هفت كس بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نمازگزاردند: ابوذر، سلمان، مقداد، عمّاریاسر، خذیفه، عبدالله بن مسعود، و من امام ایشان بودم. (خصال؛361)



:: بازدید از این مطلب : 104
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 18 اسفند 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

درختان پر از مزایا و منافع هستند و اگر در مکانی مناسب کاشته شوند هیچ ضرر و زیانی ندارند.

درختان هوا را تمیز می کنند.

1-درختان با جذب آلودگیهای ناشی از گازهای نیتروژن, آمونیاک, دی اکسید گوگرد و اوزون و به دام انداختن آنها روی برگهایشان نقش بسزایی در کاهش آلودگیها دارند.
قدرت جذب دی اکسید کربن هر هکتار درخت بالغ در طول یک سال برابر با  زمانی است که  شما با ماشین شخصی خود 26 هزار مایل رانندگی کنید.

هر ساله٬ ۱۰۰ درخت بالغ:  1.2 تن دی اکسید کربن را از هوا می گیرند.
 
درختان اکسیژن تولید می کنند.
2-یک هکتار از درختان بالغ قادر به تامین اکسیژن مورد نیاز برای 18 نفر در طول یک سال است.

درختان باعث خنکی هوا در مناطق شهری می شوند.
3-سایه درختان در خانه ها و خیابانهای شهرمان به عنوان پناهگاه و استراحتگاهی مناسب برای کودکان و خانواده ها در روزهای داغ تابستان مورد استفاده همگان است.

درختان منابع آبی را حفظ و فرسایش خاک را کاهش می دهند.
4-برگهای ریخته شده از درختان موجب تقویت مواد آلی  خاک می شوند. ریشه درختان موجب افزایش نفوذپذیری  خاک می شود.

هر ساله٬ ۱۰۰ درخت بالغ: 77٬000 گالون آب باران را می گیرند.

و در نتیجه :
کاهش میزان تخریب سیل های حاصل از طوفان ها.
کاهش فرسایش خاک و  رسوبات حاصله در نهرها.
افزایش ذخیره منابع آب زیر زمینی می شود که بطور قابل توجهی  بر اثر شهرسازی در حال کاهش است.
مقدار بسیار کمتری از مواد شیمیایی وارد نهر ها میشود.
کاهش فرسایش خاک حاصله از باد میشود.
 

بدون درختان بافت شهر نیاز بیشتری به جویبارها و کانالهای فاضلاب دارد.

5-هر ساله٬ ۱۰۰ درخت بالغ: 60 کیلوگرم آلاینده را از طبیعت می گیرند.

درختان یکی از عوامل کاهنده آلاینده ها در سیستم فاضلاب شهری هستند٬ و به این دلیل باعث میلیون ها دلار صرفه جویی در تصفیه آب می شوند.


درختان منبع تولید میوه ها هستند.
6-درختان برای ما انسانها  و سایر موجودات زنده همچون پرندگان و حشرات میوه میدهند.

درختان منبع تولید چوب هستند.

7-برای مشاهده انواع چوب بر روی عبارت چوب کلیک کنید.

کاهش هزینه انرژی خانه ها

8- باعث 20٪ صرفه جویی در هزینه های سرمایشی خانه  و  2٪  تا  10٪  صرفه جویی در هزینه های گرمایشی مالکین منازل می شود.

تنها ۳ عدد درخت کاشته شده با استراتژیک مناسب می تواند تا ۵۰٪ باعث کاهش قبوض برق و گاز شود.

درختان همیشه سبز در فصل زمستان می توانند به عنوان یک سپر بادگیر در مقابل خانه شما عمل کرده و باعث کاهش مصرف انرژی خانه تان از ۱۰٪ تا ۵۰٪ شود.

در مناطق سردسیر٬ افزایش ۳۰٪ پوشش گیاهی درختی در شهرها باعث کاهش مصرف انرژی برای گرمایش منازل تا ۱۰ ٪ و ۲۰٪ کاهش مصرف انرژی برای گرمایش خانه ها در مناطق روستایی می شود.

درختان در شهر شیکاگوی آمریکا٬ سالانه باعث کاهش هزینه های انرژی معادل 360٬000 دلار برای شهروندان این شهر می شود.

بالا بردن ارزش منطقه ای

9- بالا بردن ارزش منطقه ای خانه  10 تا 15٪.

بالا بردن کسب و کار مغازه ها

10- درختان در مناطق خرید و فروش باعث تردد مکرر  و طولانی مردم برای خرید شان می شوند.

11- باعث صرف 12٪ بیشتر برای خرید کالا  می گردد.

بخشیدن روح و زیبای به شهرها

12- درختان روح بخش چهره زمخت شهر شده٬ باعث بسط و توسعه فضای پیاده رو ها میگردند و محیط شهری را خوشایند  و زیبا میکنند.

ایجاد سایه و مکان مناسب برای پارک

13-درختان سایه بخش جای پارک ماشین های ما می شوند مخصوصا اگر در مقابل مغازه ای باشد که می خواهید از آنجا خرید کنید.

زیستگاه حیوانات و پرندگان

14-درختان برای پرندگان و دیگر حیوانات غیر اهلی جا و مکانی برای زیست و حیاتشان فراهم می آورد حتی در شهرها که این عمر باعث کاهش آفات گیاهی باغچه حیات شما نیز خواهد شد. که یکی از عوامل آن پرندگان هستند که آفات گیاهی یکی از غذاهای آنها به شما می رود و همچنین خود این درختان کاشته شده در خیابان ها و پارک ها زیستگاه آفات می شوند که از هجوم بعضی آفات به باغچه های خانگی جلوگیری می کند .

افزایش سرعت التیام بیماران

15-درختان فرایند بهبود و التیام بیمارانی را که در آن سوی پنجره اتاقشان درخت است را افزایش می دهد.

کاهش خشونت

16-درختان باعث کاهش خشونت های محلی شد و محیط را بیشتر امن تر و اجتماعی تر می نماید.

کاهش آلودگی صوتی
17-کاهش آلودگی صدا بعضا تا 50٪ با جذب صوت٬ کاشت ردیف های زیادی از درختان در امتداد اتوبان های باعث گرفتن آلودگی صوتی به وجود آمده اتوبان های می شود و همچنین درختان همانند صداخفه کن در شهرها و مناطق شهر نشین عمل کرده و باعث جذب صداهای آزار دهنده که برای گوش انسان ها مضرر است می شوند.

محافظت در مقابل جریان های سیل در سواحل رودخانه ها

18-درختانی که به طور مناسب برای مناطق کنار رودخانه ها انتخاب شده اند و به طور مناسب در این مسیر کاشته شده باشند باعث کاهش سیل گرفتگی و محافظت در مقابل آسیبات سیل می شوند.

کاهش احتمال بیماری آسم(نفس تنگی)

درختان با فیلتر کردن آلاینده های هوا برد باعث کاهش شرایط بیماری آسم و دیگر بیماری های تنفسی می شود.

 محققان دانشگاه کلمبیا پی به بیماری آسم در کودکانی بردند که در مناطقی از شهر زندگی میکنند که دارای کمترین درخت و فضای سبز است. این تحقق و بررسی نشانگر آن است که برای هر 340 درخت موجود در هر کیلومتر مربع٬ بیماری آسم 25٪ کاهش می یابد.

کاهش چاقی در افراد

در یک بررسی مشاهده شد که شهروندانی که در مناطقی که دارای فضای سبز بیشتر بوده زندگی می کنند از لحاظ جسمانی بیشتر فعال هستند و 40٪ احتمال چاقی در آنها کمتر از شهروندانی بود که فضای سبز کمتر نسبت به آنها داشتند.

 

پارک های موجود در شهر مردم را برای فعالیتهای ورزشی روزانه ترغیب می نماید٬ که اکثر این افراد در همسایگی این پارک ها زندگی می کنند. در یک بررسی مشخص شد که سه چهارم افرادی که از پارکها استفاده می کنند در یک و نیم کیلو متری و یا حتی کمتر از آن فاصله در همسایگی این پارکها زندگی می کنند.

 

کودکان و جوانانی که در همسایگی فضاهای سبز زندگی میکنند احتمال کمتر چاقی و افزایش وزن دارند.

درختان باعث افزایش سلامتی جسمانی و روانی

محیط سبز کاری سودمندی کارگران و کارمندان اداری را افزایش می دهد. در یک بررسی مشاهده شد که کارمندانی که میز کاری بدون منظره طبیعی سبز داشته اند 23٪ بیشتر از کارمندانی که چشم انداز سبز داشته اند بیماری و بی حالی در روزهای هفتگی داشته اند.

گزارش شده است که افراد بعد از گذراندن زمان خود در پارک ها کمتر احساس غمگینی و اضطراب می کنند.هرچه قدر این افراد بیشتر در پارک زمان سپری می کنند کمتر احساس استرس می کنند.

تندرستی فکری و روحی با تمریناتی که در محیط باز انجام می شود پیشرفت بهتر حاصل می کند نسبت به تمریناتی که در محیط بسته انجام میشود. تمریناتی که در طبیعت انجام می شود بیشتر با احساس تجدید حیات و دید مثبت  و رها از مشغولیت های ذهنی همراه است٬ و افزایش انرژی را بهمراه دارد. باعث کاهش کشمکش٫ اغتشاش٫ عصبانیت٫ افسردگی می شود.

در کنار درختان نشستن کمک می کند تا استرس شما در عرض 5 دقیقه بهبود یابد٬ از آنجایی که تغییراتی در فشار خون و قوه انبساط ماهچه ها ایجاد می شود.

فواید ترافیکی و جاده ای درختان

آرامش ترافیکی و کاهش تصادفات

بهبود فضای سبز کنار خیابان ها باعث کاهش تصادفات 5٪ تا 20٪ در شهر تورنتو کانادا شده است٬ که این خود باعث کاهش مخارج عمومی شده است٬ و همچنین باعث افزایش استفاده از شریان های پیاده روی شهر شده است.

درختان امنیت رانندگی را بهبود بخشیده اند. در یک مطالعه مشاهده شده است که بعد از ایجاد و بهبود فضای سبزی کنار جاده ای٬ 46٪ کاهش تصادفات شهری و اتوبانی را در بر داشته است.

حضور درختان در فضاهای سبز حومه شهری باعث کاهش سرعت گشت رانندگی تا 5 کیلومتر در ساعت می شود. رانندگانی که سریع رانندگی می کنند یا رانندگانی که آرام رانندگی می کنند هر دو در حضور فضای سبز درختان آرام تر رانندگی می کنند.

رانندگی در معرض جاده های طبیعی باعث کاهش بزرگی واکنش استرس رانندگان می شود.

بزرگراه های با چشم انداز طبیعی باعث افزایش قدرت تحمل رانندگان برای سبقت های دیوانه وار جاده ای می شود.

فضاهای سبز وسط جاده ای پر از درختان می توانند باعث افزایش عملکرد موتور ماشین تا 7٪ نیز شوند.

مطالعات نشان داده است که درختان خیابانی متوانند شدت و سختی تصادفات را کاهش دهند.

ادامه فواید درختان خیابانی٬‌ اینجا کلیک کنید.

از دیگر فواید درختان٬ کاهش هزینه های نگهداشت جاده ای

سایه درختان ثابت کرده اند که باعث کاهش هزینه های تعمیر و نگهداری جاده ها و سنگ فرش ها شده اند. از آنجایی که از شدت حرارت و تابش نور خورشید به شدت می کاهد. جاده های که دارای سایه درختان هستند تا 60٪ باعث کاهش هزینه های نگهداری در آنها می شود. که این خود مبلغی خیلی زیادی است.

ایجاد اشتغال٬کار و سود

جنگلبانی شهری ایجاد اشتغال های فراوانی می کند که باعث منبع درآمد خیلی از اقشار جامعه می شود. که هر 1 دلار هزینه خرج شده برای یککاشت و نگهداری یک درخت٬ 5.60 دلار توسط فوایدی که آن درخت برای جامعه و شهر دارد باز خواهد گشت. یعنی اگر 100 هزار تومان برای درختان شهری هزینه شود 560 هزارتومان فایده برای شهر و شهروندان خواهد داشت.

حقایق و فواید سایبانی و سایه اندازی درختان

هر شهری نسبت به موقعیت اقلیمی و شرایط آب و هوایی نیاز به پوشش سایبانی درختان دارد. در یک تحقیق برآورد شده است که شهر های شرقی آمریکایی در حالت ایده آل به ۴۰٪ پوشش سایبانی درختان و شهر های غربی آمریکایی در حالت ایده آل به ۲۵ ٪ پوشش سایبانی درخت نیاز دارند.

با افزایش پوشش سایبانی درختی در شهرها باعث کاهش غلظت گاز های ازن در شهر ها می شود.

در یک تحلیل در سال 1999 میلادی در شهر واشنگتن٬ نشان داد که روی هم رفته بین سالهای 1973 تا 1997 پوشش سایبانی درختی در شهر از ۳۷٪ به ۲۱٪ کاهش یافته است. از دست دادن این مقدار پوشش سایبانی درختی باعث افزایش ۳۴٪ روان آبی فاضلاب سطحی شهری شده و همچنین در صورت عدم کاهش این مقدار پوشش سایبانی٬ 160600 کیلو گرم آلاینده های حذف می یافت.

 



:: بازدید از این مطلب : 50
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 اسفند 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

مقام معظم رهبری می‌فرمایند: نماینده‌‌ صالح ‌کسى است که پایبندى او به اسلام باشد، پایبندى او به عدالت باشد، پایبندى او به منافع ملى باشد، مرز او با دشمن مرز مشخصى باشد. اگر این نشد، آن نماینده، نماینده‌ خوبى نیست.

 پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: گزیده‌ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون معیارهای نماینده یک ملت انقلابی، مؤمن و شجاع به شرح زیر است:

اولین شرط تقواست

هر کس که به این نظام معتقد و پایبند است، مى‌تواند وارد میدان انتخابات شود؛ کسانى که این نظام و قانون اساسى را قبول ندارند، آمدنشان به مجلس خطاست و خودشان هم بایستى بدانند که از نظر این ملت آمدن آن‌ها به مجلس خطاست. معلوم است کسانى که این قانون اساسى و این ملت و کار‌ها و شعار‌ها و راه و اهدافش را قبول ندارند، نباید به مجلس بیایند؛ اما آن کسانى که نظام، اسلام، قانون اساسى و امام را قبول دارند، باید به میدان رقابت بیایند؛ منتها رقابت سالم و نه رقابت لجوجانه و عنادآمیز. این جناح‌ها و خطوط و احزاب هم از نظر بنده اعتبارى ندارند؛ بعضى خودشان که کشمکش مى‌کنند هیچ، سعى مى‌کنند که رهبرى و دستگاه‌هاى نظام را هم وانمود کنند که در دعواهاى جناحى و خطّىِ این‌ها واردند! این مطلب درست نیست. بنده حزب و شخصیت نمى‌شناسم؛ بنده این را مى‌شناسم که کسى که مى‌آید به مجلس، باید با تقوا باشد. اوّلین شرط تقواست: «انّ اکرمکم عنداللَّه اتقاکم». دیگر این‌که باید طرفدار محرومین باشد؛ بداند که در کشور محرومیت هست و سعى و همّت او باشد که رفع محرومیت کند. باید ضدّ فساد هم باشد و با فساد مالى و اقتصادى به‌شدّت و به‌جد، از بُن‌دندان و نه به لفظ، مخالف باشد، تا با فساد مبارزه کند. البته توانمند، با اخلاص و عالِم هم باشد. صلاحیت بر اساس این مسائل است.

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم‌ در آستانه سالروز قیام 19 دی 1382/10/18

نماینده شایسته: شجاع‌ترین، مؤمن‌ترین و انقلابى‌ترین

آن کسى که به عنوان وکیل این ملتِ انقلابى و مؤمن و شجاع به مجلس مى‌رود، باید انقلابى و مؤمن و شجاع باشد اگر نگوییم شجاع‌ترین و مؤمن‌ترین و انقلابى‌ترین؛ لااقل در سطح این توده‌ى عظیم مردم که این گونه از خود درخشش نشان مى‌دهند، باشد.

آن کسى که اسلام را نمى‌پسندد و مقرّرات اسلامى را قبول نمى‌کند و براى خاطر دل بیگانگان و خوشامد دیگران، به انقلاب و ارزش‌هاى انقلابى اهانت مى‌کند و یا به خاطر ترس از دیگران، به جاى این‌که به ملت گرایش نشان دهد، به دشمن گرایش نشان مى‌دهد و آن کسى که تقواى لازم را ندارد و اهل معنویّات نیست و اهل دنیاست و فقط براى نام و نشان و استفاده‌ى شخصى، این مسؤولیت را مى‌خواهد، او لایق و شایسته‌ى این کار نیست.

دنبال آدم‌هاى مؤمن و شجاع و انقلابى و کسانى که بتوانند قدرت این ملت را - که در سایه‌ى ارزش‌هاى انقلابى است - حفظ کنند، باشید. کسانى که وقتى قوانینى مى‌گذارند و موضعى مى‌گیرند و نطقى مى‌کنند، همه در این جهت باشد. این طور آدمى، شایسته‌ى آن است که به عنوان وکیل این ملت، به مجلس شوراى اسلامى برود؛ آن کسى که بفهمد امام چه مى‌گفت، چه مى‌خواست و چرا مى‌خروشید.

وکیل آینده‌ى مجلس، باید دنبال راه امام و در خطّ او باشد.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبه‌هاى نماز عید فطر 1374/12/01

اصلح را انتخاب کنید

هنر ملت ایران و مردم شهر‌ها و حوزه‌هاى انتخابیه این است که دقت کنند، نگاه کنند، بشناسند اصلح را، بهترین را انتخاب کنند؛ بهترین از لحاظ ایمان، بهترین از لحاظ اخلاص و امانت، بهترین از لحاظ دیندارى و آمادگى براى حضور در می‌دانهاى انقلاب؛ دردشناسترین و دردمند‌ترین نسبت به نیازهاى مردم را انتخاب کنند.

بیانات در اجتماع عظیم مردم یزد 1386/10/12

مرزبندی شفاف با دشمن؛ شاخص مهم نماینده اصلح

نماینده‌ى صالح آن کسى است که پایبندى او به اسلام باشد، پایبندى او به عدالت باشد، پایبندى او به منافع ملى باشد، مرز او با دشمن مرز مشخصى باشد. اگر این نشد، آن نماینده، نماینده‌ى خوبى نخواهد بود؛ نماینده‌ى ملت در واقع نخواهد بود. خوشبختانه در کشور ما مجموعه‌هاى سیاسى‌اى که هستند، نسبت به مبانى اسلام و انقلاب تقریباً همه، بجز یک اقلیت کوچکى، متفق‌القولند؛ منتها مرز‌ها را باید روشن کرد. بعضى، از دشمن رودربایستى دارند؛ بعضى، ملاحظه‌ى دشمن را می‌کنند. ملاحظه‌ى ملت را باید کرد، ملاحظه‌ى خدا را باید کرد، نه ملاحظه‌ى دشمن را. دشمن، دشمن است؛ هرچه ملاحظه کنى، هر چه عقب بنشینى، او جلو مى‌آید. اگر خاکریز شما در مقابل دشمن خاکریز مستحکمى نباشد، او نفوذ می‌کند. دشمنان این را می‌خواهند. یکى از شاخص‌ها همین است. مردم در هر جاى کشور هستند، به این شاخص توجه کنند.

آن کسانى که مرزشان با دشمن و دست‌نشاندگان دشمن مرز کمرنگى است، این‌ها براى ورود به مجلس اصلح نیستند. کسانى باید باشند که مرز روشنى با دشمن داشته باشند.

‌بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم‌ 1386/12/22

چهار شرط اصلی برای یک نماینده

به نظر من مهم‌ترین شرایط نماینده عبارت است از این‌که متدیّن، کارآمد، دلسوز و شجاع باشد. اگر این چهار شرط در نماینده‌اى جمع شد،‌‌ همان کارى را که شما آرزو و توقّع دارید، انجام خواهد داد. نماینده باید متدیّن باشد. بى‌دینى و بى‌تقوایى چیز بدى است؛ هرجا باشد، انسان را آسیب‌پذیر مى‌کند. اگر در جاى حسّاس باشد، آسیب‌پذیرى آن بسیار گران تمام خواهد شد. نماینده باید کارآمد هم باشد. بعضی‌ها متدیّن هستند، اما از آن‌ها کارى ساخته نیست. باید به‌گونه‌اى باشند که بتوانند وظایفى را که بر عهده‌شان قرار دارد، انجام دهند.

سوم این‌که دلسوز مردم - بخصوص طبقات محروم - باشد و براى آن‌ها کار و فکر کند. من در انتخاباتِ دوره‌ى قبل - شاید در نماز جمعه بود - گفتم نامزدهاى انتخابات مراقب باشند خود را وامدار ثروتمندان و قدرتمندان و امثال این‌ها نکنند. اگر کسى وامدار دستگاه‌ها و اشخاص و وامدار پول و قدرت شد، دیگر نمى‌تواند براى مردم دلسوزى کند. پس دلسوزى هم یک شرط بزرگ است.

شرط چهارم این است که نماینده‌ى مردم باید شجاع باشد. این ملت، ملت شجاع و آزاده‌اى است؛ ملتى است که تهدید قدرتهاى متکبّر جهانى او را به عقب نمى‌نشاند؛ بنابراین نماینده‌ى او هم باید شجاع باشد و نترسد؛ شجاعت در مقابل دشمن، شجاعت در مقابل باطل، شجاعت در پذیرش حرف حق.

بیانات در خطبه‌هاى نماز جمعه تهران‌ 1382/11/24

نماینده باید وجدان سیاسی داشته باشد

نماینده باید احساس دلسوزى و وجدان سیاسى داشته باشد. علاوه بر همه‌ى این‌ها - و شاید بتوانم عرض کنم مهم‌تر از همه‌ى این‌ها - این است که متدین باشد. نماینده‌ى متدین است که براى مردم کار مى‌کند. نیتش را خدا مى‌کند؛ مردم فهمیدند، فهمیدند؛ نفهمیدند، نفهمیدند. آن کس که بخواهد کار نکرده‌اى را به رخ مردم بکشد، متدین نیست. نماینده‌اى که متدین است، براى مردم کار مى‌کند، جان مى‌کند، نفس مى‌زند، در تنظیم قوانین، در حفظ اکثریت مجلس و کمیسیون‌ها و براى حضور در کمیسیون‌ها تلاش مى‌کند. کسى فهمید، فهمید؛ نفهمید، نفهمید. اهمیت نمى‌دهد. مى‌خواهد کار کند. این، فایده‌ى تدین نماینده است؛ نماینده‌ى متدین و معتقد به انقلاب، معتقد و پایبند به اصول انقلاب.

بیانات مقام معظم رهبرى در خطبه‌هاى نماز جمعه تهران‌ 1371/01/07

کارآمدی تنها کافی نیست

ارانتخابات، یک کار بزرگ و یک اقدام شرعى و یک اقدام خدایى است؛ بگردید آدمهاى مناسب را براى این کار مهم پیدا کنید. آدمِ مناسب چطور آدمى است؟ باید کارآمد باشد... کارآمدىِ تنها هم کافى نیست؛ باید متدیّن هم باشد. آدم متدیّن، احتمال خیانتش کم است. آن متدیّن‌هایى که یک وقت دچار لغزش مى‌شوند، اوّل تقواى خودشان را از دست مى‌دهند؛ بعد این لغزش به سراغ آن‌ها مى‌آید. پس، باید متدیّن و باتقوا هم باشند تا بتوانید براى کارهاى این کشور به آن‌ها اعتماد کنید. همچنین باید در مقابل توپ و تشر این و آن - خارجى، داخلى، زورگویان، قدرتمداران - شجاع باشد و دل خود را نبازد. کسى که دل خود را در مقابل توپ و تشر باخت، دستش هم براى امضا مى‌لغزد؛ پایش هم براى جلو رفتن مى‌لرزد؛ نمى‌شود به او اعتماد کرد.

بیانات دردیدار اقشار مختلف مردم‌ 1378/13/11

صداقت و دلسوزی نماینده را تشخیص دهید

مجلس شوراى اسلامى، مجلس مردم است. مجلس خان‌ها نیست؛ مجلس آحاد مردم است. نماینده‌اى که انتخاب مى‌شود، باید دلسوز مردم باشد، صادق باشد، صمیمى باشد و بخواهد براى مردم کار کند. بعضى تظاهر به کار مى‌کنند، اما کار نمى‌کنند. این، به درد نمى‌خورد. باید براى مردم کار کرد. صداقت و دلسوزى نماینده‌اى را که مى‌خواهید انتخاب کنید، تشخیص دهید و بعد او را برگزینید.

بیانات مقام معظم رهبرى در خطبه‌هاى نماز جمعه تهران‌ 1371/01/07

نماینده باید اولویت‌ها را بفهمد

نماینده باید داراى فهم و درک سیاسى باشد و مسائل کشور را بفهمد؛ هم مسائل خارجى و توطئه‌هاى دشمنان را و هم مسائل داخلى و نیازهاى مردم و اولویتهاى کشور را. این‌طور نباشد که بدون رعایت اولویت‌ها، مسأله‌اى را مطرح کنند، شعارى بدهند و براى ملت و دولت مشکل درست کنند.

بیانات مقام معظم رهبرى در خطبه ‌هاى نماز جمعه تهران‌ 1371/01/07

براى مسئول عقیده و اخلاق مسأله‌ى شخصى نیست!

در نظام جمهورى اسلامى غیر از دانایى و کفایت سیاسى، کفایت اخلاقى و اعتقادى هم لازم است. افرادى نگویند که اخلاق و عقیده مسأله‌ى شخصى انسانهاست. بله، اخلاق و عقیده مسأله‌ى شخصى انسانهاست؛ اما نه براى مسؤول. من اگر در جایگاه مسؤولیت قرار گرفتم و اخلاق زشتى داشتم؛ فهم بدى از مسائل جامعه داشتم و معتقد بودم که باید جیب خودم را پُر کنم، نمى‌توانم به مردم بگویم این عقیده و اخلاق شخصى من است و اخلاق و عقیده ربطى به کسى ندارد! براى یک مسؤول عقیده و اخلاق مسأله‌ى شخصى نیست؛ مسأله‌اى اجتماعى و عمومى است؛ حاکم شدن بر سرنوشت مردم است. آن کسى که به مجلس مى‌رود، یا به هر مسؤولیت دیگرى در نظام جمهورى اسلامى مى‌رسد، اگر فاسد، بیگانه‌پرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمى‌تواند نقشى را که ملت و طبقات محروم مى‌خواهند، ایفا کند. اگر آن شخص انسان معامله‌گر، رشوه و توصیه‌پذیر و مرعوبى بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهاى خارجى جا زد، دیگر نمى‌تواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آن‌جا بنشیند و تکلیف ملک و ملت را معیّن کند. این شخص غیر از کفایت ذاتى و دانایىِ ذاتى، به شجاعت اخلاقى، تقواى دینى و سیاسى و عقیده‌ى درست هم احتیاج دارد.

بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان قزوین 1382/09/26

تملق‌گویی استکبار مجلس را خراب می‌کند

اگر نماینده‌اى بى‌علاقه به انقلاب و کشور و بى‌اعتقاد به قانون اساسى به مجلس راه پیدا کند که مصالح این کشور برایش مهم نباشد؛ دشمنی‌هاى استکبار جهانى را نفهمد، دلش بخواهد که از استکبار جهانى تملّق بگوید و در روزنامه‌ها و مجلّات وابسته به صهیونیست‌ها اسمش را درشت بنویسند و بگویند فلانى با سیاست نظام جمهورى اسلامى مخالفت کرد؛ چنین نماینده‌اى مجلس را خراب مى‌کند، ملت را خراب مى‌کند، کشور را هم خراب مى‌کند؛ پس به‌درد نمى‌خورد. اگر نماینده‌‌اى بر سرِ کار آید که قبل از ورود به مجلس، خود را وامدار دیگران کرده و مجبور باشد در مجلس وام آن‌ها را ادا کند؛ نانهایى به قرض گرفته باشد و بخواهد به مجلس که رفت، قرض خود را ادا کند؛ به‌درد نمى‌خورد. اگر نماینده‌اى به مجلس برود که از مسائل کشور درک لازم را نداشته باشد؛ فاقد هوشمندى، آگاهى، سواد و معرفت لازم باشد، به‌درد نمى‌خورد. نمایندگى کار مهّمى است.

بیانات مقام معظم رهبرى در خطبه‌ هاى نماز جمعه 1374/11/20

مراقب آدمهای اهل سوء استفاده باشید!

باید مراقب بود که آدم‌هاى اهل سوء استفاده و بى‌اعتقاد به رسالت انقلابى و مسؤولیت نمایندگى و کسانى که مى‌خواهند وارد مجلس شوند فقط براى این‌که سوء استفاده‌اى بکنند یا خداى نکرده خرابکارى‌اى انجام دهند، وارد مجلس نشوند...

توجه به چیزهاى کم‌اهمیت، تنگ‌نظرى و دقّتهاى بیخودى را باید کنار گذاشت. اساس قضیه‌‌ همان چیزهایى است که واقعاً همه را مى‌ترساند: آدم پول پرستى؛ آدم پیشکرده‌ى خوانین و اشرار منطقه‌اى، از فقد یا ضعف نظارت استفاده کند و وارد مجلس شود و بعد بخواهد براى آن‌گونه افراد کار و تلاش کند.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اعضاى هیأت نظارت بر انتخابات شوراى نگهبان‌ 1374/11/14

نماینده باید طرفدار ضعفا باشد

نماینده باید شجاع و باشرف و امین و طرفدار ضعفا و قشر ضعیف باشد. قانون باید بتواند از حقوق ضعفا دفاع کند، والاّ قانونى که پولداران را پولدار‌تر کند، قانون مملکت اسلامى نیست. قانون باید بتواند گره‌ها را باز کند و به دردِ دل قشرهاى محروم برسد.

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم‌ 1378/11/13

نامزد‌ها به مراکز قدرت و ثروت متصل نباشند

اگر چنانچه نامزد‌ها به مراکز ثروت و قدرت متصل شوند، کار خراب می‌شود؛ همچنان که امروز در به‌اصطلاح دموکراسى‌هاى دنیا، در آمریکا و غیر آمریکا این رسم هست؛ کمپانى‌ها و پولدار‌ها به نامزد انتخابات در ریاست جمهورى یا در انتخابات کنگره پول می‌دهند، ولى او در مقابل آن‌ها متعهد است. آن رئیس جمهورى که با پول دستگاه‌هاى گوناگون و مراکز ثروت سر کار بیاید، در مقابل آن‌ها متعهد است. آن نماینده‌ى مجلسى که با پول فلان شرکت و فلان کمپانى و فلان ارباب و فلان پولدار توى مجلس بیاید، مجبور است آنجائى که آن‌ها لازم می‌دانند، قانون جعل کند، قانون بردارد، توسعه و تضییق در قانون بکند. این نماینده به درد مردم نمی‌خورد. نه باید به مراکز ثروتهاى شخصى متصل بود، و نه به طریق اولى‌ به ثروتهاى عمومى. کسى بیاید از پول بیت‌المال مصرف کند، براى اینکه به وکالت مجلس برسد؛ این دو برابر اشکال دارد، اشکال مضاعف دارد. این‌ها را باید مردم مراقب باشند.

بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز 19 دی 1390/10/19

نماینده باید طرفدار حقوق محرومین باشد

باید ما هوشیار باشیم؛ آحاد ملت باید هوشیار باشند. نماینده‌ى متدین، امین، طرفدار عدالت، مخالف با فساد، طرفدار حقوق محرومین، پایبند به مبانى اسلام و ارزشهاى اسلامى و خط امام؛ یک چنین نماینده‌اى را بفرستند مجلس؛ آنوقت مجلس مقتدر خواهد شد، عزتمند خواهد شد. تشخیص این براى همه البته آسان نیست، ولى باید تحقیق کرد، باید به آدمهاى مطلع، آدمهاى خبره، آدمهاى مطمئن مراجعه کرد.

‌بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم‌  1386/12/22



:: بازدید از این مطلب : 95
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 24 بهمن 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

22بهمن روز پيروزي انقلاب اسلامي ايران
از هفدهم تا 22 بهمن 57، ایران یکی از دوره های استثنایی تاریخ سیاسی جهان را گذرانید. در این ایام، دو دولت در یک مرکز و بدون هیچ گونه مرزبندی مواجه بودند. دولتی که پشتوانه و عامل مشروعیت خود را از دست داده و از قدرت نظامی محروم گشته و با انقلابی عظیم روبرو بود. و دولتی دیگر متکی به رهبری انقلاب توده های میلیونی مردم که به جای قدرت نظامی، تنها به ارتش مردم وابستگی داشت.

با وسعت یافتن دامنه های انقلاب، قرار بر این شد که سران ارتش پهلوی، دست به کودتا زده و با به دست گرفتن قدرت، انقلاب مردمی را سرکوب سازند. از این رو از ساعت چهار بعداز ظهر روز 21 بهمن 57، حکومت نظامی اعلام شد.
پس از اعلان حکومت نظامی، حضرت امام خمینی (ره) اعلام کرد که مردم به حکومت نظامی اعتنایی نکنند. مردم نیز همچنان به یورش خود به مراکز دولتی و نظامی و انتظامی ادامه دادند و تقریباً تمام این مراکز با اندک درگیری و مقاومت، تسخیر شد و به دست مردم افتاد.

این درگیری ها در روز بعد نیز به شدت ادامه یافت و در این روز هزاران زن و مرد و پیر و جوان، هر یک به اندازه توان خود برای سرنگونی نهایی رژیم ظلم و جور، کوشش کردند. آنها با سنگربندی در خیابان ها، سینه سپر کردن در برابر تانک ها و با فداکاری و جانفشانی، انقلاب را به پیروزی رساندند. نه فقط در تهران، بلکه در تمامی شهرهای ایران، درگیری مردم با بقایای رژیم شاه جریان داشت.

هنگامی که خبر حرکت نیروهای نظامی از شهرهای مختلف ایران به سمت تهران برای سرکوب قیام مردم پخش شد، مردم شهرهای مسیر به درگیری با نیروهای نظامی پرداختند و با بستن راه، مانع حرمت آنها به سمت تهران شدند. برخی از فرماندهان رده بالای ارتش در این درگیری ها به دست مردم کشته شدند تا سرانجام، ارتش، بی طرفی خود را اعلام کرد.

روز سرنوشت فرا رسید و در 22 بهمن 1357، نظام پوسیده ستمشاهی فرو ریخت و ریشه های فاسد دودمان سیاه پهلوی از این کشور اسلامی کنده شد. مبارزه پانزده ساله ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی (ره) به ثمر رسید و با سرنگونی نظام 2500 ساله شاهنشاهی، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران پیروز گردید.

 

روز شمار وقایع انقلاب اسلامی بهمن 57 در یک نگاه
-3 بهمن 1357 (سه شنبه)
شورای سلطنت كه برای حفظ رژیم سلطنتی در ایران تشكیل شده بود منحل گردید.
-4 بهمن 1357 (چهارشنبه)
برای جلوگیری از حضور امام خمینی در بین مردم ایران ارتش فرودگاه مهرآباد را به اشغال درآورد.
-5 بهمن 1357 (پنج شنبه)
دولت بختیار 3 روز فرودگاههای كشور را بست.
-7 بهمن 1357 (شنبه)
- تحصن روحانیون مبارز در دانشگاه تهران در اعتراض به بستن فرودگاهها آغاز شد.
 راه‌پیمایی میلیونی مردم در تهران به مناسبت 28 صفر برگزار گردید.
-9 بهمن 1357 (دوشنبه)
- فرودگاه برای ورود امام خمینی بازگشایی شد
-در پی اعتصابات و تظاهرات و راه‌پیمایی مردم كه خواستار بازگشایی فرودگاه مهرآباد بودند. دولت بختیار فرودگاه مهرآباد را از اشغال نظامی خارج كرد.
-11 بهمن 1357 (چهارشنبه)
-مأمور ارتش در خیابانهای تهران
-دولت برای ترساندن مردم و ایجاد حكومت وحشت با انجام رژه نظامیان در تهران و ترویج شایعه كودتا توسط ارتش دست به حیله دیگری برای انحراف مبارزات مردم ایران زد.
-12 بهمن 1357 (پنج شنبه)
 ساعت 9 و 27 دقیقه و 30 ثانیه حضرت امام خمینی پس از پانزده سال تبعید پای بر خاك ایران گذاشتند.
ـ فرمانداری نظامی بر اثر فشار مردم راه‌پیمایی و تظاهرات را برای 3 روز آزاد اعلام كرد.
ـ‌ نظامیان مستقر در تلویزیون به طور ناگهانی پخش مراسم استقبال را قطع كردند.
-17 بهمن 1357 (سه شنبه)
- ‌بر اساس پیشنهاد شورای انقلاب، حضرت امام خمینی دولت موقت را به مردم معرفی نمودند.
ـ دولت موقت به ریاست مهندس مهدی بازرگان تشكیل گردید.
-19 بهمن 1357 (سه شنبه)
-  راه‌پیمایی مردم ایران در حمایت از دولت موقت انجام شد.
ـ‌ نیروی هوایی ارتش با حضرت امام خمینی بیعت كردند.
ـ‌ حضرت امام خمینی به زیارت حضرت عبدالعظیم (س) رفتند.
20- بهمن 1357 (جمعه)
‌ -طرفداران قانون اساسی با تجمع در استادیوم امجدیه (شهید شیرودي‌) دست به تظاهرات زدند.
ـ‌ ساعت 9 شب سربازان گارد شاه به پادگان نیروی هوایی در شرق تهران (خ دماوند) حمله نمودند.
ـ‌ مردم برا ی كمك به سربازان نیروی هوایی مسلح شدند.
-21 بهمن 1357 (شنبه)
 دولت بختیار زمان حكومت نظامی را افزایش داده و حكومت نظامی را از ساعت 4 بعدازظهر اعلام نمود.
ـ حضرت امام خمینی دستور شكستن زمان حكومت نظامی و حضور مردم در خیابانها را صادر نمودند.
ـ‌ در تهران و شهرستانها بین سربازان گارد و مردم مسلح درگیریهای بسیار شدید رخ داد.
-22 بهمن 1357 (دوشنبه)
- تهران صحنه جنگ خونین مسلحانه بین مردم و سربازان طرفدار رژیم پهلوی گردیده است.
ـ با تسلیم تمامی نیروهای نظامی و پیروزی مردم مسلمان ایران رژیم ستمشاهی پس از 57 سال ظلم و ستم متلاشی گردید.



:: بازدید از این مطلب : 54
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 14 بهمن 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

با گسترش قیام مردم و خروج شاه از ایران، شاپور بختیار به عنوان آخرین و تنها امید رژیم پهلوی و سردمداران غربی پشتیبان این رژیم، به عنوان نخست وزیر باقی مانده بود. در طرف مقابل تظاهرات مردم هر روز پر شورتر و مصمم‌تر می‌شد و شعار استقلال،‌ آزادی، جمهوری اسلامی بعنوان اصلی ترین خواسته مردم در نهضت انقلابی به رهبری امام خمینی مطرح می‌شد. امام خمینی كه شرط ورود خود را به كشور، خروج شاه، اعلام كرده بودند، با فرار شاه در 26 دی 1357، تصمیم به بازگشت گرفتند. قرار بود این رجعت تاریخی در روز پنجشنبه پنجم بهمن 1357 انجام گیرد اما بختیار، با بستن فرودگاه ها مانع از انجام این امر شد. با انتشار خبر بسته شدن فرودگاهها، مردم خشمگین به خیابان ها ریخته و با تحصن و شعارهای كوبنده، دولت بختیار را تحت فشار شدیدی قرار دادند. در همین زمان رییس شورای سلطنت، سید جلال تهرانی،‌ در پاریس ضمن استعفا خدمت امام، اعلام كرد كه شورای سلطنت غیر قانونی است. سرانجام، تحصن‌ها و تظاهرات عظیم مردم بختیار را مجبور كرد،‌ فرودگاه ها را باز كند. كاركنان اعتصابی تلویزیون اعلام كردند برای ضبط و پخش مستقیم مراسم آماده‌اند. فرودگاه مهرآباد آماده استقبال از پرواز انقلاب بود. روز 12 بهمن 1357، پرشكوه ترین استقبال تاریخی رقم خورد و هواپیمای ایرفرانس در حوالی ساعت 9 صبح در فرودگاه مهرآباد نشست و حضرت امام، با قلبی آرام و مطمئن پس از 15 سال هجرت، پا به خاك میهن اسلامی گذاشتند. صدها خبرنگار و عكاس و فیلمبردار به ثبت این رویداد تاریخی پرداختند. جمعیت استقبال كننده در طول 33 كیلومتر از فرودگاه امام تا بهشت زهرا كه مقصد بعدی امام بود. بین 4 تا 8 میلیون نفر تخمین زده می‌شد. امام از فرودگاه مستقیما به بهشت زهرا رفتند و ضمن ادای احترام به شهدای انقلاب اسلامی، سخنرانی تاریخی خود را در آنجا ایراد كردند. در این سخنرانی امام نخست وزیری شاپور بختیار را غیر قانونی اعلام كرده و فرمودند: «من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌كنم.» بدین ترتیب از ورود امام ده روز تاریخی كه بعدها دهه فجر انقلاب اسلامی نام گرفت، سپری شد تا طومار رژیم پهلوی و 2500 سال استبداد شاهنشاهی برای همیشه در هم تنیده شود



:: بازدید از این مطلب : 96
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 12 بهمن 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

دهه فجر انقلاب اسلامی

دهه فجر،به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته می‌شود که طی آن سید روح‌الله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ یه ایران وارد و در نهایت با اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد.

 

هر ساله در طول دهه فجر مراسم و یادبودهای زیادی توسط طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران انجام می‌گیرد. همچنین در ایام دهه فجر سازمان‌ها، ادارات دولتی اقدام به برگزاری سمینارها و همایش‌ها می کنند.

در ایام دهه ی فجر،جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولاً در طول دهه فجر برگزار می‌شود.

 

در روز ۱۲ بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای آیت‌الله خمینی به ایران، در ساعت ۹ و ۳۳ دقیقه نواخته می‌شود. در روز ۲۲ بهمن، آخرین روز از دهه فجر نیز که به عنوان تعطیل رسمی در تقویم رسمی کشورمان ثبت شده است، راهپیمایی عظیمی در شهرهای مختلف برگزار می‌شود.

 

دهه فجر انقلاب اسلامی از نگاه مقام معظم رهبري 

دهه فجر انقلاب اسلامی -دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع اسلام،‌ خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند بشمارميرود. تا قبل از انقلاب اسلامي،‌ در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود وپادشاهان احساس مي‌كردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران بوجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام،‌ مردم و استعمارگران به كار گرفتند.

 

دهه فجر انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و ايندهه فجر بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما،‌ احساسات،‌ گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد. بايد كليه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ي فراموش نشدني حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند.



:: بازدید از این مطلب : 77
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 10 بهمن 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

نهم دي ماه سال 1388 خداوند يد بيضايي قدرت خود را به ياري جبهه حق رساند و حق را بر سر باطل كوبيد. حرمت شكني بي محاباي ارزشهاي مقدس مردم در عاشوراي سال گذشته توسط فتنه گران علاوه بر نشان دادن ماهيت انحرافي اين جريان باعث شد خشم مقدس مردم به جوش بيايد تا حماسه تاريخي ملت ايران در نهم دي سرمنشا بسياري از تحولات پسيني قرار بگيرد. در اين زمينه شايسته است بر برخي نكات امعان نظر شود.‏

... بل نقذف بالحق علي الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق ( سوره انبياء آيه 18) بلكه ما حق را بر سر باطل مي كوبيم تا آن را هلاك سازد پس در اين هنگام باطل نابود مي شود. و باطل رفتني و نابود شدني است.‏  
نهم دي ماه سال 1388 خداوند يد بيضايي قدرت خود را به ياري جبهه حق رساند و حق را بر سر باطل كوبيد. حرمت شكني بي محاباي ارزشهاي مقدس مردم در عاشوراي سال گذشته توسط فتنه گران علاوه بر نشان دادن ماهيت انحرافي اين جريان باعث شد خشم مقدس مردم به جوش بيايد تا حماسه تاريخي ملت ايران در نهم دي سرمنشا بسياري از تحولات پسيني قرار بگيرد. در اين زمينه شايسته است بر برخي نكات امعان نظر شود.‏

‏1-حماسه تاريخ ساز نهم دي نقطه عطفي در فرسايش فرماسيون كاذبي بود كه اپوزيسيون داخل و خارج از كشور پس از انتخابات شكل داده بودند . در اين فرماسيون القايي ضمن جابجايي افكار عمومي و دامن زدن به ترديد ها مي بايست باورها، ارزش ها و ايستارهاي پذيرفته شده ملت ايران فرو مي پاشيد تا بر اين ويرانه، شالوده بنايي مصنوعي كه شايد مانند قرقيزستان 5 سال هم دوام نمي آورد، بنا شود.‏

غافل از اينكه هنجارشكني اپوزيسيون كه در عاشوراي 88 به نقطه اوج خود رسيد ترمز اين فرماسيون را كشيد و باعث شد رانندگان آن با سر محكم به شيشه هاي جلو برخورد كنند. در واقع نهم دي اپوزيسيون را در مرحله انفعال قرار داد و هزينه حمايت از اين جريان را در افكار عمومي افزايش داد. پس از اين راهپيمايي و استمرار آن در حماسه22 بهمن همان سال لايه هاي منفعل جريان سبز، بسيج ناپذيرتر شده و لايه هاي اصولگراي منفعل، فعال تر وقابل بسيج تر شدند. اين روند فرسايشي فرقه سبز در ادامه ابتكار عمل را به مردم سپرد به گونه اي كه امروز حماسه تاريخي نهم دي به عنوان تكيه گاه تصميمات بزرگ در كشور شناخته مي شود و راقم بسياري از معادلات فراروي ملت ايران در حوزه هاي مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و تلقي مي گردد.

‏2- جنبش هاي مردمي اغلب ناشي از تكثير و تزايد انديشه هاي انتقادي هستند كه به تدريج در اتصال با يكديگر در يك مقطع حساس و تعيين كننده توليد نيرو مي كنند. اين نيرو بعضا قدرت خارق العاده اي دارد و مي تواند سرنوشت تاريخ را عوض كند. راهپيمايي عظيم نهم دي در محكوميت سران فتنه تجلي خشم مقدس مردم بود كه در چند ماه پس از انتخابات تل انبار شده بود و مسئله حرمت شكني عاشورا باعث شد اين كاسه صبر لبريز شود و يك حركت خود جوش مردمي و بي سابقه در كشور شكل بگيرد به گونه اي كه اگر چه در حمايت از حاكميت بود اما با خروج از كنترل حاكميت بخشهايي از نظام از جمله قوه قضائيه را آماج انتقادات تندي نمود.‏

تحديدانديشه هاي انتقادي مردمي در قالب برخورد حكيمانه قوه قضائيه با سران فتنه باعث شد به يك باره انگشت اتهام در نهم دي به سوي اين قوه گرفته شود و دستگاه قضا متهم به كم كاري، تساهل و مدارا گردد. تحولات شش ماهه منتهي به نهم دي 1388 ضمن دو قطبي كردن فضاي كشور بستر را براي ائتلاف عمومي در حمايت از نظام و تعيين كنندگي مردم براي فيصله دادن به ماجرا ايجاد كرد.‏

‏3- يكي از دستور كار هاي اپوزيسيون در فتنه سال گذشته كه
رگه هايي از آن هنوز ادامه دارد تلاش براي گسترش حوزه استقلال نهادهاي ديني از حكومت به منظور توسعه عرصه عمل مستقل نيروهاي مخالف بود. حسين بشيريه يكي از تئوريسين هاي فتنه سال گذشته در تعيين تكاليف رهبران داخلي جريان سبز در گفتگوي مفصل خود با نشريه لوگوس مي گويد: بايد حوزه دين به عنوان عرصه اي مستقل از حكومت و مرتبط با اپوزيسيون تلقي شود به نحوي كه دستكم از لحاظ اخلاقي، علماي مستقل و منتقد، مرجع تظلم آسيب ديدگان از مظالم نيروهاي حكومتي به شمار آيند. ‏

اين سناريو كه در قبال معدودي از علما و روحانيون توانست موفقيت هايي به دست آورد اما با هوشياري و بصيرت مراجع معظم و قاطبه روحانيت آگاه در نطفه خاموش شد.‏

مشخصا در موضوع حرمت شكني عاشورا روشنگري هاي مرجع عاليقدر تشيع آيت الله حسين نوري همداني و حركت شجاعانه وي در اين ايام براي هميشه در تاريخ ثبت مي شود. در جريان هتك حرمت عاشورا، آيت الله نوري همداني پيشتاز اعتراض شد و غيرتمندانه براي حراست از حريم حسيني(ع) به ميدان آمد. مردم قم در اين ايام بارها ضمن تجديد بيعت با آرمان هاي رهبر معظم انقلاب، حمايت خود را از مواضع‎ ‎روشنگرانه آيت الله نوري همداني در پشتيباني از مقام عظماي ولايت اعلام كردند‏‎.‎

‏4- مقام معظم رهبري به بهانه سالروز 19 دي در بيانات مهمي حضور عظيم و تعيين كننده ملت مؤمن، بابصيرت و با غيرت ايران را در راهپيمايي سراسري نهم دي، تجلي دست قدرت خدا و حركتي ماندگار در تاريخ انقلاب خواند و تأكيد كرد: در چنين شرايطي، اين حركت مردم، اهميت مضاعفي داشت و روح ولايت، و روح حسين بن علي (ع) در آن ديده مي شود و همانگونه كه امام راحل همواره مي گفت تجلي دست قدرت خدا بود. ايشان در ديدار هزاران نفر از مردم قم در سالروز حادثه عظيم 19 دي سال 56 گفت: اگر صدها بار براي نعمت هوشياري اين ملت، سجده شكر بجا آورده شود، باز هم كم است

در نهم دي ماه بار ديگر ملت ايران تاريخ ساز شد و نشان داد كه محكوم به تكرار تاريخ نيست. ملت ايران ثابت كرد قرباني پاك يا ناپاكي در مسيري پوك نخواهد شد و قدرشناس نعمت ولايت است.

انقلاب،نظام مقدس جمهوري اسلامي و ملت ايران در نهم دي نفسي تازه كرد و جهانيان به عينه ديدند كه مردم و حكومت در ايران اسلامي در پرتو ولايت فقيه يك حقيقت واحد هستند. ملت فهيم و آگاه ايران با حضور تاريخي خود در نهم دي بار ديگر نشان دادند كه به مراتب از نخبگان جامعه جلوتر هستند و اجازه نمي دهند كه ميراث خون صدها هزار شهيد زير چكمه هاي دشمنان اين انقلاب اعم از آمريكا، انگليس، رژيم صهيونيستي، ديگر قدرتهاي استكباري، مرتجعين وابسته به نظام سلطه و منحرفان داخلي پايمال شود.‏
  

 



:: بازدید از این مطلب : 68
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 دی 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

 میلاد نور مبارک ولادت حضرت پیامبر اکرم (ص) و ولادت حضرت امام جعفر صادق(ع)

را برتمام مسلمین جهان تبریک عرض می نمائیم

 

ماه فرو ماند از جمال محمد         

                              سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست

                                                                      در نظر قدر با کمال محمد

میلاد مسعود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله – اول عام الفیل / ۱۷ ربیع الاول

 آخرین پیامبر الهی در 17 ربیع الاوّل از پدری به نام "عبدالله بن عبدالمطلب" و مادری به نام " آمنه بنت وهب" دیده به جهان گشود و با انوار رخسار و جمال منوّرش، جهان تیره و تاریک، به ویژه عربستان را روشن گردانید. پدرش عبدالله بن عبدالمطلب، پیش از تولد فرزندش محمد(ص)، در حالی که همسرش آمنه، به چنین فرزندی، حامله بود، به همراه سایر بازرگانان قریش، جهت سفر تجاری عازم شام گردید و در بازگشت از شام، در یثرب(مدینه منوّره) بیمار شد و در همان جا درگذشت و توفیق دیدار نوزاد خویش را نیافت. وفات عبدالله، دو ماه و به روایتی هفت ماه پیش از تولد فرزندش حضرت محمد(ص) بود. امّا آمنه، مادر گرامی رسول خدا(ص)، که به تقوا، عفت و پاکیزگی در میان بانوان قریش معروف بود، پس از تولد نور دیده‏اش حضرت محمد(ص)، چندان در این دنیای فانی زندگی نکرد. وی، دو سال و چهار ماه و به روایتی شش سال، پس از میلاد رسول خدا(ص)، در بازگشت از یثرب، در مکانی به نام "ابوا" بدرود حیات گفت و در همان مکان مدفون شد. رسول خدا(ص) پس از تولد، در کفالت جدش عبدالمطلب، بزرگ و سید قریش مکه، قرار گرفت. عبدالمطلب جهت شیر دادن نور دیده‏اش محمد(ص)، در آغاز وی را به "ثویبه"، آزاد شده ابولهب سپرد ولی پس از مدتی وی را به "حلیمه دختر عبدالله بن حارث سعدیه" واگذار کرد. حلیمه، در ظاهر اگر چه دایه وی بود، ولی در حقیقت به مدت پنج سال از او مراقبت و مادری کرد. پیامبر اسلام(ص) از دوران کودکی دارای دو نام بود. یکی "محمّد" که جد بزرگوارش عبدالمطلب، برای وی برگزید و دیگری "احمد" که مادر ارجمندش آمنه، آن را انتخاب کرده بود. از امام صادق)ع( روایت شد که ابلیس، پس از رانده شدن از رحمت الهی، می‏توانست به هفت آسمان رفت و آمد کند و خبرهای آسمانی را گوش دهد، تا این که حضرت عیسی (ع) دیده به جهان گشود، از آن پس، ابلیس از سه آسمان فوقانی ممنوع شد و تنها در چهار آسمان پایین‏تر، رفت و آمد می‏کرد. ولی چون حضرت محمد(ص) به دنیا آمد، ابلیس از تمام آسمان‏ها رانده شد و رفت و آمدش ممنوع گردید و غیر از او، تمامی شیاطین نیز با تیرهای شهاب از آسمان رانده شدند. هم چنین روایت شده است که هنگام ولادت فرخنده حضرت محمد(ص)، ایوان کسری شکاف برداشت و چند کنگره آن فرو ریخت و آتش آتشکده بزرگ فارس خاموش شد؛ دریاچه ساوه خشک گردید؛ بت‏های مکه سرنگون شدند؛ نوری از وجود آن حضرت به سوی آسمان بلند شد که شعاع آن فرسنگ‏ها را روشن کرد؛ انوشیروان، پادشاه ساسانی ایران و مؤبدان بزرگ دربار وی، خواب‏های وحشتناکی دیدند؛ پس از استقرار در زمین، گفت: اَللّهُ أکْبَرُ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ کَثیراً، سُبْحانَ اللّهِ بُکْرَهً وَ أصیلاً. گفتنی است که تاریخ نگاران و سیره نویسان شیعه و اهل سنت، با این که در سال و ماه تولد آن حضرت، اتفاق نظر داشته و می‏گویند که آن حضرت در اوّل عام الفیل، برابر با سال 570 میلادی و در ماه ربیع الاوّل دیده به جهان گشود، ولی درباره روز تولد وی، اختلاف نظر دارند. شیعیان، معتقدند که رسول خدا(ص) در روز جمعه، مصادف با 17 ربیع الاوّل، به دنیا آمد و اهل سنت می‏گویند که تولد وی، روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاوّل بوده است.اما از این که سال تولد پیامبر(ص) را "عام الفیل" می‏نامند، بدین جهت است که دو ماه و هفده روز پیش از تولد پیامبر)ص، یعنی در نخستین روز محرم سال 570 میلادی، فیل سواران "ابرهه" به مکه هجوم آورده و قصد نابودی کعبه و مسجدالحرام را نمودند ولی با معجزه شگفت الهی سرکوب شدند.

 

 17 ربیع الاول - زادروز فرخنده امام جعفر صادق (ع) - سال 83 هجری قمری

 امام جعفر صادق (ع) در روز جمعه، به هنگام طلوع فجر و به روایتی در روز دوشنبه، هفدهم ربیع‏الاوّل سال 83 قمری دیده به جهان گشود و عالم انسانی را با انوار طیّبه خویش تابناک نمود. پدرش امام محمد باقر)ع ( وی را به نام عموی نیاکانش جعفر طیّار(ع)، "جعفر" نام نهاد. حضرت جعفر بن محمد(ع) دارای یک کنیه معروف به نام "ابوعبدالله" و دو کنیه غیر معروف به نام‏های " ابواسماعیل" و " ابوموسی" بود. هم چنین، دارای القابی چند بود که معروف‏ترین آن‏ها عبارت است از: صادق، صابر، طاهر و فاضل.

 شیعیان و محبّان اهل بیت(ع)وی را به " صادق آل محمد(ص) " می‏شناسند. زیرا آن حضرت، هرگز سخنی جز راست و درست، چیزی نفرمود. پدر ارجمندش ،امام محمد باقر (ع) است که نَسَب وی با دو واسطه به امیر مؤمنان حضرت علی (ع) و با سه واسطه به پیامبر اکرم (ص) منتهی می‏گردد.

مادر گرامی امام جعفر صادق (ع)، فاطمه، معروف به " اُمّ فروه" از زنان نیکو سرشت، نیکوکار و نیکورفتار عصر خویش بود. این بانوی باتقوا و متدّین، از جهت فضیلت و منقبت، سرآمد زنان روزگار خود به شمار می‏آمد و امام صادق(ع) در شأن و مقام وی فرمود: مادرم از زنانی بود که ایمان داشت، تقوا پیشه کرده و نیکوکاری می‏نمود و خدا، نیکوکاران را دوست دارد.

امام جعفر صادق (ع) به مدت دوازده سال، حیات با برکت جدّ گرامی‏اش امام زین العابدین (ع) را درک کرد و از مکتب تربیتی و علمی وی بهره وافر یافت. هم چنین، آن حضرت به مدت 32 سال از وجود شریف پدرش امام محمد باقر (ع) برخوردار بود و در تمام رویدادهای مهم در کنار پدر ارجمندش قرار داشت. مدت امامت امام جعفر صادق(ع)، 33 سال و ده ماه (از ذی حجه سال 114 تا 25 شوال سال 148 قمری) بود و در ایّام زندگی با برکت خویش با خلافت غاصبانه چند تن از خلفای اموی و دو تن از خلفای عباسی به شرح ذیل معاصر بود:

1- عبدالملک بن مروان (65 – 86 ق )

 2- ولید بن عبدالملک (86 - 96 ق )

 3- سلیمان بن عبدالملک (96 – 99)

4- عمر بن عبدالعزیز (99 - 101 ق )

5- یزید بن عبدالملک (101 - 105 ق)

 6- هشام بن عبدالملک (105 - 125 ق )

 7- ولید بن یزید (125 - 126 ق )

 8- یزید بن ولید (126 - 126 ق )

 9- مروان بن محمد (126 - 132 ق ) 10

- ابوالعباس سفاح (132 - 136 ق )

11- منصور دوانقی (136 - 158 ق )

گفتنی است که نُه نفر اوّل از طایفه بنی امیه و دو نفر آخر از خاندان بنی عباس بودند و آن حضرت از هر دو طایفه، سختی‏ها و بی‏مهری‏های فراوانی دید؛ اما چون آن امام بزرگوار در انتهای دوران خلافت ستم کارانه امویان و در آغاز خلافت فریب‏کارانه عباسیان می‏زیست، فرصت مناسبی به دست آورد تا در زمان انتقال خلافت از یک طایفه غاصب، به طایفه غاصب دیگر و سرگرم شدن آنان به یکدیگر، مکتب اهل بیت (ع) را به مسلمانان بشناساند و زمینه ترویج و تبلیغ این مکتب را مهیّا سازد و از این راه، بیشترین بهره را نصیب اسلام و مسلمانان نماید.

آن حضرت با تشکیل حوزه علمیه و تعلیم شاگردانی مبرز، چون هشام، زراره و محمد بن مسلم، تحول شگرفی در جهان اسلام و مذهب شیعه پدید آورد و جهانیان را با اسلام ناب محمدی (ص) و مکتب حیات بخش اهل بیت (ع) آشنا ساخت. به همین جهت، وی را پایه گذار مذهب "امامیه" دانسته و شعیان امامی اثناعشری را " شیعه جعفری" می‏گویند. سرانجام این امام همام، در 65 سالگی به وسیله زهری که منصور دوانقی، به واسطه عوامل و مزدوران خود در مدینه، به آن حضرت خورانید، مسموم شد و به خاطر شدت زهر، به شهادت رسید. تاریخ شهادت وی، 25 شوال سال 148 قمری می‏باشد. امام موسی کاظم (ع) به همراه سایر فرزندان امام جعفر صادق (ع)، بدن مطهر پدر را پس از غسل، کفن و نماز، در جوار قبر پدر و جدش و عموی پدرش در قبرستان بقیع به خاک سپردند.



:: بازدید از این مطلب : 35
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 دی 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

سالروز آغاز امامت امام زمان (عج) 

نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلکه آغاز دوره ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می آید. در سال روز نهم ربیع الاول که یادمان آغاز امامت ولی عصر علیه السلام است، تصمیم گرفتیم در چند سطر کوتاه به رخ دادهایی که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا روی داد، اشاره کنیم.

روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال 260 هـ.ق، امام حسن عسکری علیه السلام پس از این که نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری که هشت روز قبل معتمد به ایشان خورانده بود، به شهادت رسید. این حادثه در شرایطی روی داد که امام یازدهم افزون بر این که مانند پدران خود زمینه را برای غیبت آماده کرده بود، شب پیش از شهادت شان، دور از چشم مأموران خلیفه، نامه های بسیاری به شهرهای شیعه نشین فرستادند. خبر شهادت امام در سراسر شهر سامرا پیچید و مردم به احترام او عزاداری کردند. به گفته مورخان، در روز شهادت امام، سامرا به صحرای قیامت تبدیل شده بود.

عثمان بن سعید عمری، به نمایندگی از حجت بن الحسن علیه السلام متصدی غسل و کفن و دفن حضرت شد و بر اساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان علیه السلام با کنار زدن عمویش جعفر که قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند.

حکومت عباسی از مدت ها پیش بر اساس سخن رسول الله صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام مبنی بر این که مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است، امام یازدهم را زیر نظر داشت و مراقب بود تا فرزندی از ایشان نماند، ولی امام یازدهم با پنهان نگه داشتن خبر ولادت فرزندش این نقشه را باطل کرده بود. پس از شهادت امام کم کم خبر فرزندی به نام مهدی علیه السلام پخش شد و تلاش چند باره خلیفه عباسی برای یافتن امام مهدی علیه السلام به نتیجه نرسید.

عثمان بن سعید، نائب اول امام بود و با آغاز غیبت ولی عصر علیه السلام توقیعات حضرت را به شیعیان می رساند. از همین زمان بود که شیعیان برای نخستین بار طعم غیبت را چشیدند. آغاز غیبت صغرا مصادف با آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام بود تا مردم آرام آرام با مفهوم تلخ و دردناک غیبت آشنا شده، بتوانند تا آن زمان که به اشتباه خود پی می‌برند و به وظایف خود در برابر امامان آگاه می‌شوند، همچنان دیندار بمانند. در دوران غیبت صغرا چهار نایب خاص، امر وساطت میان امام علیه السلام و شیعیان را به عهده داشته و چنان‌که خواهیم دید، همه آنها معروف و سرشناس بوده‌اند. آنان احکام دین را از وجود اقدس امام زمان علیه السلام گرفته و در اختیار شیعیان می‌گذاشتند. سؤالات [کتبی و شفاهی] ایشان را به حضور امام زمان علیه السلام برده و سپس پاسخ را به شیعیان می‌رسانیدند و همچنین، وجوه شرعی شیعیان را با وکالتی، که از امام داشتند، می‌گرفتند [و به حضرت تحویل می‌دادند یا با اجازة ایشان مصرف می‌کردند] آنان جمعی بودند که امام حسن عسکری علیه السلام در زمان حیات خود عدالتشان را تأیید فرمود و همه را به عنوان امین امام زمان علیه السلام معرفی کرد و بعد از خود، ناظر املاک و متصدی کارهای خویش گردانید، و آنها را با نام و نسب به مردم معرفی نمود.

مجمع منتظران المهدی (عج) فرارسیدن عید الزهرا (س) و آغاز امامت حضرت بقیه الله الاعظم مهدی موعود ارواحنا فداه را حضور تمامی مسلمانان و شیعیان جهان بویژه بازدید کنندگان محترم این وبلاگ تبریک و شادباش عرض نموده سلامتی و تعجیل در فرج قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان (عج) و ادامه توفیقات روزافزون تشیع را از خداوند قادر متعال مسئلت می نماید.

"اللهم عجل لولیک الفرج 
و العافیة و النصر واجعلنی من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه"

 



:: بازدید از این مطلب : 193
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 دی 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

شهادت

روز هشتم ربیع الاول سال 260 هجری، روز دردآلودی برای شهر سامرا بود؛ زیرا خبر شهادت امام عسکری در عنفوان جوانی همه جا را فرا گرفت. بازارها تعطیل شد و توده های محرومی که محبت خود را نسبت به امام، از ترس سرکوب نظام، نهان می داشتند، امروز عنان عواطف خروشان خویش را از کف دادند و شتابان وگریان به سوی خانه امام حرکت کردند.

کرامت امام(ع)

علی بن زید گفت: من اسبی داشتم و بدان می نازیدم و در هر جا از او سخن می گفتم. یک روز خدمت ابومحمد علیه السلام رسیدم. به من فرمود اسبت چه شد؟ گفتم آن را دارم و هم اکنون بر در خانه شماست. فرمود: تا شب نرسیده، اگر خریداری پیدا شد آن را عوض کن و تأخیر مکن. در آن هنگام کسی بر ما وارد شد و رشته سخن را برید. من اندیشناک برخاستم و به خانه رفتم و به برادرم گزارش دادم. در پاسخ من گفت: من نمی دانم چه بگویم. از فروشش به مردم دریغم آمد. چون شب شد نوکری که آن اسب را تیمار می کرد آمد و گفت: ارباب! اسبت مرد. مرا غم فرا گرفت و دانستم امام از گفتار خود این را در نظر داشته است.

گوشه ای از زندگی امام

یازدهمین پیشوای متقیان، امام حسن عسگری علیه السلام در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادی علیه السلام و مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام حدیثه است که برخی از او با نام سوسن یاد کرده اند. از آن جایی که امام حسن علیه السلام به دستور خلیفه عباسی در سامرا در محله عسکر سکونت اجباری داشتند «عسکری» نامیده می شود. از مشهورترین القاب حضرت نقی و زکی و کنیه اش ابومحمد است. او 22 ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدت امامتش شش سال و عمر شریفش 28 سال بود و در سال 260 ه. ق به شهادت رسید و در خانه خود در شهر سامرا کنار مرقد پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.

تدبیر امام

ابوهاشم جعفری می گوید: ما در زندان بودیم که امام حسن عسگری علیه السلام و برادرش جعفر را وارد زندان کردند. برای عرض ادب و خدمت، به سوی حضرت شتافتیم و دور ایشان جمع شدیم. در زندان مردی عجمی بود و ادعا می کرد که از علویان است. امام متوجه حضور وی شد و فرمود: اگر در جمع شما بیگانه نبود به شما می گفتم کی آزاد می شوید. آنگاه به مرد عجم اشاره فرمود که بیرون برود و او بیرون رفت. سپس فرمود: این مرد از شما نیست. از او برحذر باشید. او گزارشی از آنچه گفته اید برای خلیفه تهیه کرده است که در لباس های اوست. یکی از حاضران او را تفتیش کرد و آن گزارش را که در لباسش، پنهان کرده بود، پیدا کرد. او مطالب مهم و خطرناکی درباره ما نوشته بود.

کوشش های علمی حضرت

گرچه امام حسن عسکری علیه السلام به حکم اوضاع نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عباسیان برقرار کرده بود، موفق به گسترش دامنه دانش خود در سطح جامعه نشد، اما در عین حال، در همان فشار و خفقان شاگردانی تربیت کرد که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان نقش موثری داشتند. شیخ طوسی(ره) شاگردان حضرت را متجاوز از صدنفر ثبت کرده است که در میان آنها چهره های روشن و شخصیت های برجسته ای مانند احمد اشعری قمی، عثمان بن سعید عَمْری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفّار به چشم می خورند.

کرم امام

امام حسن عسگری علیه السلام همچون سایر پدران بزرگوار خود منبع جود و سخا بود و در بسیاری از مواقع قبل از این که کسی چیزی بخواهد، او را بی نیاز می کرد.

از ابویوسف، شاعر هم عصر حضرت، نقل شده است که گفت: تازه صاحب پسری شده بودم و دستم تنگ بود. کاغذی به عده ای نوشتم و از آنها کمک خواستم، اما از آنها ناامید شدم. در این هنگام ابوحمزه، فرستاده امام حسن عسگری علیه السلام ، در حالی که کیسه سیاهی به دست داشت و در آن چهارصد درهم بود بیرون آمد و گفت: مولایم فرمود: این مبلغ را برای آن کودک نورسیده صرف کن. خداوند در آن کودک برایت برکت قرار دهد.

شکوه و عظمت امام

گروهی از عباسیان نزد صالح، که از مخالفان حضرت بود، رفتند و به او گفتند بر امام سخت بگیر و او را لحظه ای راحت نگذار. صالح گفت دو نفر از نانجیب ترین مردانی که می توانستم پیدا کنم بر او گماشتم. اما آن دو نفر تحت تأثیر او واقع شدند و در عبادت و نماز و روزه کوشا شدند. آنها را احضار کردم و پرسیدم در آن مرد چه دیدید؟ آنها گفتند چه می توانیم بگوییم درباره مردی که روز را روزه می گیرد و شب را تماما بیدار است و شب زنده داری می کند. نه سخن می گوید و نه به جز عبادت به کاری مشغول می شود و هنگامی که به او نگاه می کنیم زانوانمان به لرزه می افتد و حالی به ما دست می دهد که نمی توانیم خود را نگه داریم. عباسیان هنگامی که این را شنیدند ناامید و سرافکنده برگشتند.

پند و نصیحت امام

محمد بن حسن گفت نامه ای به امام عسگری علیه السلام نوشتم و از تنگدستی شکایت کردم سپس با خود گفتم مگر امام صادق علیه السلام نفرمودند که فقر و تنگ دستی با ما بهتر از توانگری با دیگران است و کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است.

امام در پاسخ نوشت: هر گاه گناهان دوستان ما زیاد شود خداوند آنها را به فقر گرفتار می کند و گاهی از بسیاری از گناهان می گذرد. هم چنان که پیش خود گفته ای تنگدست بودن با ما بهتر از توانگری با دیگران است. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند پناه گاهیم و برای کسانی که از ما هدایت بجویند نوریم. ما نگهدار کسانی هستیم که برای نجات از گمراهی، به ما متوسل می شوند.

حجت یازدهم

حجت یازدهم نور ولایتْ حَسَنم کینه اهل ستم کرده جَلای وطنم
پدر ختم امامان، وصی ختم رُسل ولی امر خدا واقف سرّ و عَلَنم
والد حجت ثانی عشر و ناصر دین خدا مالک مُلک وجود و ولی مُؤتمنم
معتمد زهر خورانیده مرا از ره جور کین چنین سوخته بال من و فرسوده تنم

سامراء ماتمکده

عسکری از دار فانی دیده بسته گرد ماتم بر رخ مهدی نشسته
گشته سامرا دوباره وادی غم بر پدر، صاحب زمان بگرفته ماتم
عازم جنت شده با قلب سوزان نزد زهرا و پیمبر گشته مهمان
او به دست معتصم گردیده مسموم قلب پاک انورش را کرده مغموم
شست و شو داده پسر جسم لطیفش شد به سامرا مکان قبر شریفش


:: بازدید از این مطلب : 69
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 28 آذر 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیم‌کره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می‌شود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن می‌گیرند.

واژه «یلدا» به معنای «زایش زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می‌کردند و از این رو به دهمین ماه سال دی ( دی در دین زرتشتی به معنی دادار و آفریننده) می‌گفتند که ماه تولد خورشید بود.

ایرانیان باستان بر این اعتقاد هستند که یلدا که یکی از خدا های مرد انان است در فردای این شب به وجود می اید و خون گاو مقدس را می ریزد و در زمانی که خون ان گاو به زمین می رسد ریشه گیاهان در زیر زمین سر سبز می شوند و در فصل بهار به رویت ایرانیان در می ایداو یلدا با شیطان به جنگ می ایستد و از مردم عادی را تحت مراقبت قرار می دهد. یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌داد و در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت‌های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.

آنان ملاحظه می‌کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی – هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.

از نظر طب سنتی ایران در شب یلدا باید غذاهای گرم خورده شود. میوه مخصوص این شب کدو تنبل می‌باشدکه دارای طبیعت گرم می‌باشد. میوه هندوانه مخصوص چله تابستان می‌باشد نه زمستان چون طبیعت هندوانه سرد است و در فصل گرم باید خورده شود. هم چنین کدو تنبل در تقویت قوای مغز نیز بسیار مؤثر می‌باشد.

شب یلدا یا شب چله آخرین روز آذرماه، شب اول زمستان و درازترین شب سال است. ایرانیان باستان با باور اینکه فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلند تر شده و تابش نور ایزدی افزونی می یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می کردند.
این جشن در ماه پارسی «دی» قرار دارد که نام آفریننده در زمان قبل از زرتشتیان بوده است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد.
نور، روز و روشنایی خورشید، نشانه هایی از آفریدگار بود در حالی که شب، تاریکی و سرما نشانه هایی از اهریمن. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر می برند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، در حالی که روزهای کوتاه تر نشانه یی از غلبه تاریکی.
● پیشینه جشن
یلدا و جشن هایی که در این شب برگزار می شود، یک سنت باستانی است. این جشن مراسمی آریایی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. یلدا روز تولد میترا یا مهر است. این جشن به اندازه زمانی که مردم فصول را تعیین کردند کهن است.

● مراسم و آداب جشن
برای در امان بودن از خطر اهریمن، در این شب همه دور هم جمع می شدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می کردند.
آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پری آن، آینده گویی می کنند.
جشن شب یلدا جشنی است که از ۷ هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار می شود. ۷ هزار سال پیش نیاکان ما به دانش گاه شماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است.
یکی دیگر از دلایل برگزاری این جشن، شب زادروز ایزدمهر یا میترا است. مهر به معنای خورشید است و تاریخ پرستش آن در میان ایرانی ها و آریایی ها به پیش از دین زرتشت بازمی گردد که پس از ظهور زرتشت این پیامبر او را اهورامزدا تعریف کرد. یکی از ایزدان اهورایی مهر بود که هم اکنون بخشی از اوستا به نامش نامگذاری شده.
در «مهریشت» اوستا آمده است؛ «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی می نگرد تا دروغی نگوید».

● آیین های جشن شب یلدا
یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند.
در برخی دیگر از جاهای ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. بازگویی خاطرات و قصه گویی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه اینها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر آیند و بلندترین شب سال را با شادی و خرسندی به سپیده برسانند.
در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزء آداب و شیوه آن نباشد. در جاهای گوناگون ایران، گونه های تنقلات و خوراکی ها به تبع ژیرامون و شیوه زندگی مردم منطقه بهره برده می شود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا شمار زیادی به این باورند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.
مردم شیراز در شب یلدا به شب زنده داری می پردازند و برخی نیز بسیاری از دوستان و بستگان خود را دعوت می کنند. آنها در این شب سفره یی می گسترانند که بی شباهت به سفره هفت سین نوروز نیست و در آن آینه را جای می دهند. گونه های بی شمار آجیل و تنقلاتی چون نخودچی، کشمش، حلواشکری، رنگینک و خرما و میوه هایی چون انار و به ویژه هندوانه خوراکی های این شب را تشکیل می دهند.
در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله قارپوزی) می خوردند و باور دارند که با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها تاثیری ندارد.
در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را سوگند می دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغزگردو و نخودچی و کشمش می خورند. در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می کنند و باورمندند که هرکس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از میوه هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می شود.
در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می ریزند، خمره را پر از آب می کنند و کمی نمک هم به آن می افزایند و در خم را می بندند و در گوشه یی خارج از هوای گرم اتاق می گذارند، ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می شود. آوکونوس (ازگیل) در اغلب خانه های گیلان تا بهار آینده یافت می شود و هر زمان هوس کنند ازگیل و تازه و پخته را از خم بیرون می آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می خورند.بنا به روایت مردم کرمان تا سحر انتظار می کشند تا از قارون افسانه یی استقبال کنند. قارون در پوشاک هیزم شکن برای خانواده های فقیر تکه های چوب می آورد. این چوب ها به زر دگرگون می شوند و برای آن خانواده، ثروت و روزی به همراه می آورند.

● جشن شب یلدا
جشن شب یلدا یک جشن کاملاً زنده است و همه مسیحیان جهان این جشن را با نام جشن تولد مسیح برگزار می کنند. یلدا و مراسمی که در نخستین شب بلند زمستان و بلندترین شب سال برپا می کنند سابقه یی بسیار دراز داشته و مربوط می شود به ایزد مهر.
این جشن که یکی از کهن ترین جشن های ایران باستان است در اصطلاح به آن شب چله هم می گویند. چله بزرگ از یکمین روز دی ماه جشن خرم روز تا دهم بهمن که جشن سده است به طول می انجامد و آن را چله بزرگ می نامند به آن دلیل که شدت سرما بیشتر است، آنگاه چله کوچک فرا می رسد که دهم از بهمن تا بیستم اسفند به طول می انجامد و سرما کم کم کاسته می شود.
چله اول که اولین روز زمستان و یا نخستین شب آن است تولد مهر و خورشید شکست ناپذیر است، زیرا مردم دوره های گذشته که پایه زندگی شان برکشاورزی و چوپانی قرار داشت و در طول سال با سپری شدن فصل ها و تضادهای طبیعت خو داشتند و براثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیتشان را براساس آن تنظیم می کردند و به تدریج دریافتند که کوتاهترین روزها آخرین روز پاییز یعنی سی ام آذر و بلندترین شب ها شب اول زمستان است اما بلافاصله بعد از این با آغاز دی روزها بلندتر و شب ها کوتاه تر می شود.
اقوام قدیم آریایی جشن تولد آفتاب را آغاز زمستان می گرفتند خصوصاً ژرمن ها که این ماه را به خدای آفتاب نسبت می دهند و زیاد هم بی تناسب نیست چرا که آغاز زمستان مثل تولد خورشید است که از آن روز در نصف کره شمالی رو به افزایش و ارتفاع و درخشندگی می گذارد و هر روز قوی تر می شود. در این شب آتش برمی افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیاطین نابود شده و بگریزند و همچنان که خورشید به مناسبت فروغ و گرمای کارسازش تقدس پیدا کرده بود آتش نیز همان والایی را نزد مردمان دارا شد.
چون تاریکی فرا می رسید در پرتو روشنایی آتش تاریکی اهریمنی را از بین می بردند. در شب یلدا یا تولد خورشید افراد دور هم جمع می شدند و جهت رفع این نحوست آتش می افروختند و خوان ویژه مانند سفره یی که عید نوروز تهیه می کنند اما محتویات آن متفاوت است می گستراندند و هر آنچه میوه تازه فصل که نگهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند.
این سفره جنبه دینی داشته و مقدس بود و از ایزد خورشید روشنایی و برکت می طلبیدند تا در زمستان به خوشی سر کنند و میوه های تازه و خشک و چیزهای دیگر در سفره تمثیلی از آن بود که بهار و تابستانی پربرکت داشته باشند و همه شب را در پرتو چراغ و نور و آتش می گذراندند تا اهریمن فرصت دژخویی و تباهی نیابد. سفره شب یلدا سفره میزد است و میزد عبارت است از میوه های تر و خشک و آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان لرک که از لوازم این جشن بود که به افتخار و ویژگی مهر یا خورشید برگزار می شد.
امروز هم ایرانیان در سراسر جهان این جشن زیبا را در کنار یکدیگر برگزار می کنند و به خواندن شاهنامه و گرفتن فال حافظ می پردازند.



:: بازدید از این مطلب : 51
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 26 آذر 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

در سال یازدهم هجرت رسول اکرم (ص) در آخرین سفرحج (در عرفه)، در مکه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان که قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود که ‏پیامبر هم در نیاز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بیمارى و پیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پیامبر اکرم (ص) یک ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزدیک شده و بازگشت ‏به سوى خداوند است. نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما مى ‌گذارم و مى‌‏روم: کتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود».

در حجه‌‏الوداع در هنگام رمى‏ جمرات فرمود: «مناسک خود را از من ‏فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید».

روزى به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین ‏و نگرانند. پیامبر در حالى که به فضل بن عباس و على بن‌ابى‏طالب (ع) تکیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده‏ اند شما از مرگ ‏پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است که‏ جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم ‏پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد».

روزی دیگر پیامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از یاران خود به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود:  «کلید گنجهای ابدی دنیا و زندگی ابدی در آن، در اختیار من گذارده شده و بین زندگی در دنیا و لقای خداوند مخیر شده‌ام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجیح داده ام».

در چند روز آخر از زندگى رسول اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:

«اى مردم! آتش فتنه‏‌ها شعله ‏ور گردیده و فتنه‏‌ها همچون پاره‏هاى امواج تاریک شب روى آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئید. آگاه باشید که من درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار می‌کنید، زیرا که خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا دیدار کنند. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم ( کتاب خدا و اهل بیتم ). بر ایشان پیشی نگیرید که از هم پاشیده و پراکنده خواهید شد و درباره آنان کوتاهی نکنید که به هلاکت می‌رسید».

آنگاه پیامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرین فرستاده الهی را بدرقه می کردند. در آخرین روزها پیامبر به علی (ع) وصیت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد:  «ای رسول خدا، می‌ترسم طاقت این کار را نداشته باشم».

پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد. آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.

فردای آن روز بیماری پیامبر (ص) شدت یافت اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود:  «برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید».

ام سلمه، همسر پیامبر گفت: «علی را بگویید بیاید. زیرا منظور پیامبر جز او کس دیگری نیست».

هنگامی که علی (ع) آمد، پیامبر به او اشاره کرد که نزدیک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بیهوش شد. با مشاهده این وضع، نواده‌های پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع) خواست آن دو را از پیامبر (ص) جدا کند. پیامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم».

سرانجام پیامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.



:: بازدید از این مطلب : 45
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 14 آذر 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

اربعين حسيني

 

مسئله اربعين سيد الشهداء(عليه السلام) و اين که آيا خاندان آن حضرت پس از رهايي از اسارت يزيد قصد عزيمت به کربلا را داشته و نيز آيا توانسته اند در آن روز به زيارت آن مضجع شريف نايل آيند و مرقد مطهرش را زيارت کنند، از جمله مسائلي است که از ديرباز صاحب نظران در باره آن اختلاف نظر داشته و هريک با استشهاد به ادله تاريخي براي اثبات يا نفي آن تلاش کرده اند. در اين مقاله با توجه به متون تاريخي معتبر احتمالات ممکن را تبيين کرده و ضمن بيان نظر مدافعان اين واقعه، ديدگاه خود را مبني بر نبود دليل کافي و قابل اعتماد بر مسئله اربعين سيد الشهداء(عليه السلام)تبيين خواهيم نمود. هم چنين امکان رسيدن کاروان اسرا را نيز به کربلا در اربعين اول تقريبا ناممکن دانسته و در پايان، دليل الحاق سر مطهر امام حسين(عليه السلام) را به جسم شريفش مورد خدشه قرار داده و وجود حديث شريفي که زيارت اربعين را از علائم مؤمنان مي شمارد براي استحباب و فضيلت آن زيارت کافي دانسته ايم. کليد واژگان: اربعين، کربلا، حسين(عليه السلام)، شهادت، اهل بيت، اسارت، کوفه، شام.

مقدمه ورود خاندان مکرّم سيدالشهداء به کربلا در راه بازگشت از شام به مدينه در روز اربعين و الحاق سر مقدس اباعبدالله الحسين(عليه السلام) به پيکر مطهّرش در آن روز، يکي ديگر از وقايع مبهم واقعه عاشورا و حوادث پس از آن است. به راستي اگرچه حادثه عاشورا دل خراش ترين و غمبارترين حادثه اي است که در طول تاريخ، قلب شيعيان و دوست داران خاندان عصمت و طهارت را جريحه دار ساخته و جا داشت تمامي وقايع آن بدون هيچ کم و کاستي در کتاب هاي تاريخ نقل شود، امّا مع الاسف از آن جا که هم در زمان وقوع حادثه عاشورا و هم پس از آن شيعيان علي بن ابي طالب و فرزندان معصومش تحت بيشترين فشارها و آزارها بوده، سخت ترين شکنجه ها و تحريم ها را متحمّل شده و عملا در حاشيه قرار گرفته بودند ، هيچ گاه امکان ضبط و نقل وقايع غم بار عاشورا و آن چه بر خاندان مکرم سيد الشهداء گذشت پديد نيامد.

به راستي وقتي تاکنون به طور قطع و يقين سرنوشت سر مقدس اباعبدالله الحسين(عليه السلام)که در واقع يکي مهم ترين اموري است که بايد مورد توجه قرار مي گرفت روشن نشده است و اقوال در باره دفن سر مطهر آن حضرت مختلف و متشتت است چگونه مي توان انتظار داشت وقايع ريز و درشت ديگري همچون مدّت حبس خاندان سيد الشهداء در کوفه ، روز حرکت از کوفه و مسير حرکت آنان از کوفه تا شام، ميزان اقامت آنان در شام و بالأخره مسير بازگشت آنان به درستي و روشني ، و بدون هيچ گونه اختلافي ثبت و ضبط شده باشد؟! مي دانيم که بخش اعظم وقايع عاشورا و حوادث پس از آن، توسط مورخان اهل سنت که بعضاً تلاش مي کردند دامن يزيد و خاندان بني اميّه را از اين لکه ننگ ابدي، پاک سازند نقل شده است، پس نبايد انتظار داشت تمام وقايع و حوادث بدون کمترين تحريفي نقل شده باشد.

از آن گذشته اگر مورخان نيز قصد نگارش حوادث را به صورت صحيح و بدون تحريف داشتند، حکّام وقت ممانعت به عمل آورده و معلوم نبود که چه سرنوشتي در انتظار نويسنده و نوشته او بود. تلاش نگارنده اين سطور بر آن است که مسئله بازگشت کاروان اسراي بني هاشم (عليهما السلام)را از شام بررسي کرده و نتيجه گيري نهايي را براساس متون موجود، بازگو نمايد. باشد که اين تحقيق گامي مثبت در جهت هرچه روشن تر شدن حوادث پس از عاشورا باشد و مرضي پروردگار واقع گردد. مشهور بين عرف شيعه آن است که امام سجاد(عليه السلام) به همراه اهل بيت سيدالشهداء(عليه السلام) در راه بازگشت از شام، به کربلا رفته و روز اربعين موفق به زيارت قبر مطهر حسين بن علي(عليه السلام) و اصحاب باوفايش شدند و پس از سه روز عزاداري و اقامه ماتم به مدينه الرسول(صلي الله عليه وآله)بازگشتند.

و نيز بين شيعيان مشهور است که زين العابدين(عليه السلام)سر مطهر پدر را در آن روز به بدن شريفش ملحق نمود. اما با وجود اين از ديرباز در ميان محقّقان و صاحب نظران در باره رسيدن کاروان اسرا در اربعين اول به کربلا اختلاف نظر بوده است. برخي آن را تاييد کرده، شواهد تاريخي بر آن اقامه مي کنند و برخي ديگر، حضور خاندان سيد الشهداء(عليه السلام) را در اربعين اول انکار کرده تحقق آن را امکان پذير ندانسته يا محقق شده نمي دانند. نويسنده اين سطور نيز بر اين باور است که کاروان اسرا در روز اربعين به کربلا نرسيده و نيز معتقد است «احتمال رسيدن کاروان اسرا به کربلا در روز اربعين» با «تحقق آن» دو امر مستقلند که در اين مسئله معلوم نيست که هردو با هم رخ داده باشند. بنابراين، به باور نويسنده هرگز نمي توان گفت که منکران قضيه اربعين به بي راهه رفته اند. ما در اين مقاله بر آن شديم تا وقايعي را که پس از اسارت اهل بيت سيدالشهداء(عليه السلام)اتفاق افتاد و با رسيدن يا نرسيدن کاروان اسرا به کربلا در روز اربعين اوّل ارتباط مستقيم دارد مرور کرده، تحقيقي مختصر درباره آن ارائه نماييم. بررسي وقايع مرتبط با واقعه اربعين به طور کلّي وقايعي را که با رسيدن کاروان اسرا به کربلا رابطه مستقيم دارد مي توان در امور ذيل خلاصه نمود:

 

 مدت زنداني بودن اهل بيت سيدالشهداء(عليه السلام) در کوفه و زمان حرکت آنان به سوي شام;

 

 مسير کاروان اسرا از کوفه تا شام;

 

 زمان صرف شده براي رسيدن به شام;

 

 مدت زمان اقامت اهل بيت امام در شام;

 

?) مسير بازگشت از شام به مدينه و بررسي احتمال عزيمت آن کاروان به کربلا و رسيدن به آن جا در اربعين اول;



:: بازدید از این مطلب : 108
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 آذر 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

 رقیه که بود

اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین (علیه السلام) در منابع شیعی آمده است، اما در بعضی منابع در این باره اختلاف وجود دارد. 
در کتاب کامل بهایی نوشته علاءالدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است، اما در مورد نام او که آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و … اختلاف است. 
همچنین سید بن طاووس در کتاب «لهوف» خود می‌نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه ‏السلام) اشعاری در بی‌وفایی دنیا می‏خواند، حضرت زینب (س) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه‏ السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید و خویشتن‌دار باشید.»

 

مادر حضرت رقیه

براساس نوشته‌های بعضی کتاب‌های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام)، امّ اسحاق است که پیش‌تر همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است. مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار می‌آید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است. 
نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام) در بعضی کتاب‌ها، ام جعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست. هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی معرفی می‌کند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز به شمار می‌آید. 
البته لازم به ذکر است که این مطلب از نظر تاریخ‌نویسان معاصر پذیرفته نشده است؛ زیرا در منابع تاریخی آمده است که ایشان هنگام تولد امام سجاد (ع) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال 37 هـ .ق دانسته‌اند. از این جهت امکان ندارد، او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل است که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو مادر امام سجاد (علیه السلام) است.

 

 نام‌گذاری حضرت رقیه (ع)

 رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است. گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (ع) کمتر به چشم می‏خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال اینکه ایشان همان فاطمه بنت الحسین (ع) باشد، وجود دارد. در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (ع) دو اسم داشته‏اند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد. 

گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد. چنانچه در کتب تاریخی آمده است: «در میان کودکان امام حسین (ع) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (ع) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست می‏داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان می‏داد، نامش را فاطمه می‏گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (ع) وی را علی می‏نامید.»

 

 اسیری حضرت رقیه

حضرت رقیه در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت که بعد از شهادت امام حسین(ع) و یارانش در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت. 
اما داستان شهادت حضرت رقیه (ع). از درون خرابه‌های شام، صدای کودکی به گوش می‌رسید. همه آنهایی که در میان اسرا بودند، خوب می‌دانستند که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسین (ع) است. او حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می‌گرفت. انگار که خواب پدرش را دیده بود. یزید دستور داد سر امام حسین (ع) را به دختر کوچک نشان دهند و او را ساکت کنند، اما وقتی حضرت رقیه (ع) و امام حسین ع باز هم به هم رسیدند، اتفاق جانسوزی افتاد.

 

این بار، پدر در سوگ رقیه نشست

چقدر بی‌تابی دخترم! این همه دلشکستگی چرا؟ مگر دست‌های کوچکت در امتداد نیایش عمه، تنها از خدا آمدن بابا را طلب نکرد؟ اینک آمده‌ام در ضیافت شبانه‌ات و در آرامش خرابه‌ات. کوچک دلشکسته‌ام! پیش‌تر نیز با تو بودم و می‌دیدمت. شعله بر دامان و سوخته‌تر از خیمه آه می‌کشیدی و در آمیزه خار و تاول، آبله و اشک، صحرای گردان را به امید سر پناهی می‌سپردی. 
مهربان دلشکسته‌ام! صبور صمیمی! مسافر غریب و کوچک من! 
مگر نگفتی که بابا که آمد، آرام می‌گیرم. این همه ناآرامی چرا؟ مگر نگفتی بابا که آمد سر بر دامانش می‌گذارم و می‌خوابم؟ نه …، نه دخترکم نخواب! می‌دانم اگر بخوابی، دیگر عمه نمی‌خوابد. 
می‌دانم خواب تو، خواب همه را آشفته می‌کند. 
نه … نخواب دخترم! 
دخترم! بگذار لب‌های چوب خورده‌ام امشب میهمان بوسه‌ای باشد از پیشانی سنگ خورده‌ات؛ از گیسوی پریشان چنگ خورده‌ات؛ از شانه‌های معصوم تازیانه دیده‌ات؛ از صورت رنگ پریده سیلی خورده‌ات. بگذار امشب، مثل شب آرامش تنور بر زانوان زهرا آسوده بخوابم. 
نه دخترم! نخواب! بگذار بابا بخوابد. 
و چنین شد که رقیه (س)، هنگامی که سر پدر در آغوشش بود، جان سپرد.

 



:: بازدید از این مطلب : 48
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 آبان 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

زندگی‌نامه امام موسی كاظم علیه السلام:

نام:موسى‏ بن جعفر.

كنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.

القاب: كاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.

نكته:امام موسی كاظم علیه السلام در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.

منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.

تاریخ ولادت امام موسی كاظم:هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذكر كردند.

محل تولد امام موسی كاظم: ابواء (منطقه‏اى در میان مكه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب علیهم السلام.

نام مادر امام موسی كاظم:حمیده مصفّاة. نام‏هاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احكام و مسائل بود كه امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احكام دینى به ایشان ارجاع مى‏داد. و درباره‏اش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چركى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن كرامتى كه از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»

امامت امام موسی كاظماز زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید.

تاریخ و علت شهادت امام موسی كاظم: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به‏ وسیله زهرى كه در زندان سندى بن شاهك به دستور هارون ‏الرشید به آن حضرت خورانیده شد.

محل دفن: مكانی به نام مقابر  قریش در بغداد (در سرزمین عراق) كه هم اكنون به «كاظمین» معروف است.

همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه

فرزندان امام موسی كاظم: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یكى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت كه 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.

الف)   پسران‏  امام موسی كاظم

1. امام على بن موسى الرضا(ع).

2. ابراهیم.

3. عباس.

4. قاسم.

5. اسماعیل.

6. جعفر.

7. هارون.

8. حسن.

9. احمد.    10. محمد.

11. حمزه.

12. عبداللّه.

13. اسحاق.

14. عبیداللّه.

15. زید.

16. حسین.

17. فضل.

18. سلیمان.

ب) دختران   امام موسی كاظم

1. فاطمه كبرى.

2. فاطمه صغرى.

3. رقیّه.

4. حكیمه.

5. ام ابیها.

6. رقیّه صغرى.

7. كلثوم.

8. ام جعفر.

9. لبابه.

10. زینب.    11. خدیجه.

12. علیّه.

13. آمنه.

14. حسنه.

15. بریهه.

16. عائشه.

17. ام سلمه.

18. میمونه.

19. ام كلثوم.

یكى از دختران امام موسی كاظم (ع) به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه علیهاالسلام كه براى دیدار برادرش امام رضا علیه السلام عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیمارى، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اكنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعى است.

اصحاب ویاران امام موسی كاظم :

تعداد یاران، اصحاب و راویان امام موسى كاظم علیه السلام بسیار است. در این جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذكر مى‏گردد:

1. على بن یقطین.

2. ابوصلت بن صالح هروى .

3. اسماعیل بن مهران.

4. حمّاد بن عیسى.

5. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى.

6. عبداللّه بن جندب بجلى.

7. عبداللّه بن مغیره بجلى.

8. عبداللّه بن یحیى كاهلى.

9. مفضّل بن عمر كوفى.

10. هشام بن حكم.

11. یونس بن عبدالرحمن.

12. یونس بن یعقوب.

زمامداران معاصر:

1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.).

2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.).

3. منصور عباسى (136 - 158 ق.).

4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.).

5. هادى عباسى (169 - 170 ق.).

6. هارون الرشید (170 - 193 ق.).

امام موسى كاظم علیه السلام در عصر خلافت منصور عباسى به مقام امامت نایل آمد. از آن زمان تا سال 183 هجرى، سال وفات آن حضرت، چندین بار توسط خلفاى عباسى دستگیر و زندانى گردید. 

امام موسی كاظم تنها در دوران خلافت هارون الرشید به مدت چهار سال زندانى و در همان زندان به شهادت رسید.

 

رویدادهاى مهم زمان امام موسی کاظم (ع):

1. شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، پدر ارجمند امام موسى كاظم علیه السلام، به دست منصور دوانیقى، در سال 148 هجرى.

 

2. پیدایش انشعاباتى در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق علیه‌السلام و معارضه آنان با امام موسى كاظم علیه السلام در مسئله امامت.

 

3. ادعاى امامت و جانشینى امام جعفر صادق علیه السلام، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسى كاظم علیه السلام و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.

4. اعراض بیشتر اصحاب امام صادق علیه السلام از عبدالله اَفْطَحْ، و گرایش آنان به امام‏ موسى كاظم علیه‌السلام.

5. مرگ منصور دوانیقى، در سال 158 هجرى، و به خلافت رسیدن ابوعبدالله مهدى عباسى، فرزند منصور.

6. احضار امام موسى كاظم علیه السلام به بغداد و زندانى نمودن ایشان در آن شهر، به دستور مهدى عباسى.

7. زندانى شدن امام موسى كاظم علیه السلام در بغداد، در دوران حكومت هادى عباسى.

8. مبارزات منفىِ امام موسى كاظم علیه السلام با دستگاه حكومتىِ هارون‏الرشید، در مناسبت‏هاى گوناگون.

9. بدگویی و سعایت على بن اسماعیل، برادرزاده امام موسى كاظم علیه السلام از آن حضرت، نزد هارون الرشید با توطئه‏چینى یحیى برمكى، وزیر اعظم هارون.

10. دستگیرى امام كاظم علیه السلام در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسى بن جعفر در بصره، به دستور هارون‏الرشید، در سال 179 هجرى.

11. انتقال امام علیه السلام از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.

12. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیى برمكى.

13. مراعات كردن حال امام علیه السلام در زندان، توسط فضل بن یحیى و عكس‏العمل شدید هارون به این قضیه.

14. مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیى، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام علیه السلام در زندان.

15. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن یحیى به زندان سندى بن شاهك.

16. مسموم كردن امام علیه السلام با خرماى زهر آلود، توسط سندى بن شاهك در زندان.

17. شهادت امام كاظم علیه السلام به خاطر مسمومیت در زندان سندى بن شاهك، در 25 رجب سال 183 هجرى.

18. انتقال پیكر مطهر امام موسى كاظم علیه السلام به جِسر (پل) بغداد و فراخوانىِ مردم براى دیدن آن توسط مأموران هارون‏الرشید.

19. انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقى از تحقیر پیكر امام موسى كاظم علیه السلام، توسط مأموران حكومتى، و دستور او به تجهیز و تكفین مناسب شأن پیكر آن حضرت و به خاك سپارى در مقابر قریش بغداد.



:: بازدید از این مطلب : 55
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 23 آبان 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

امام محمد باقر

ولادت امام محمد باقر

تبار والاى امام باقر (ع)

همسران امام محمد باقر

فرزندان امام محمد باقر

ابو جعفر، امام محمد باقر (ع) پنجمین آفتابى است كه بر افق امامت، جاودانه درخشید.زندگیش سراسر دانش و ارزش بود، از این رو باقر العلوم نامیده شد، یعنى شكافنده دشواریهاى دانش و گشاینده پیچیدگیهاى معرفت.

خصلت آفتاب است كه هماره گام بر فرق ظلمت مى‏نهد و در لحظه‏هاى تاریك، بر افق زمان مى‏روید تا ارزشهاى مهجور و نهان شده در سیاهى جهل و جور را، دوباره جان بخشد و آشكار سازد.

او نیز در عصر حاكمیت جور و تشتت اندیشه‏هاى دینى امت اسلام، تولد یافت تا پیام آور معرفت و احیاگر اسلام ناب محمدى (ص) باشد.

ولادت امام محمد باقر

حضرت ابو جعفر، باقر العلوم، در شهر مدینه تولد یافت.و بر اساس نظریه بیشتر مورخان و كتابهاى روایى، تولد آن گرامى در سال 57 هجرى بوده است. (1) این نقل، با روایاتى كه نشان مى‏دهد امام باقر (ع) به هنگام شهادت جد خویش ـ حسین بن على (ع) ـ در سرزمین طف حضور داشته و سه سال از عمرش مى‏گذشته است هماهنگى دارد. 

در روز و ماه ولادت آن حضرت نیز نقلهاى مختلفى یاد شده است:

الف ـ سوم صفر 57 هجرى. 

ب ـ پنجم صفر 57 هجرى. 

ج ـ جمعه اول رجب 57 هجرى. 

د ـ دوشنبه یا سه شنبه اول رجب 57 هجرى. 

بیشتر محققان با ترجیح نظریه نخست، یعنى سوم صفر آن را پذیرفته‏اند.

تبار والاى امام باقر (ع)

امام محمد باقر (ع) از جانب پدر و نیز مادر، به شجره پاكیزه نبوت منتهى مى‏گردد.

او نخستین مولودى است كه در خاندان علویان از التقاى دو بحر امامت (نسل حسن بن على و حسین بن على علیهما السلام) تولد یافت: 

پدر: على بن الحسین، زین العابدین (ع) .مادر: ام عبد الله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبى (ع) 

مادر گرامى امام باقر (ع) نخستین علویه‏اى است كه افتخار یافت فرزندى علوى به دنیا آورد .  براى وى كنیه‏هایى چون ام الحسن و ام عبده آورده‏اند، اما مشهورترین آنها، همان ام عبد الله است.

در پاكى و صداقت، چنان نمونه بود كه صدیقه‏اش لقب دادند. 

امام باقر (ع) مادر بزرگوار خویش را چنین توصیف كرده است:

«روزى مادرم كنار دیوارى نشسته بود، ناگهان دیوار ریزش كرد و در معرض ویرانى قرار گرفت، مادرم دست بر سینه دیوار نهاد و گفت، به حق مصطفى (ص) سوگند، اجازه فرو ریختن ندارى.دیوار بر جاى ماند تا مادرم از آن جا دور شد.سپس دیوار فرو ریخت. 

نام و كنیه امام محمد باقر

نام آن حضرت محمد است.این نامى است كه رسول خدا (ص) از دیر زمان براى وى برگزیده بود .

جابر بن عبد الله انصارى یار دیرین پیامبر (ص) افتخار دارد كه سلام رسول خدا را به امام باقر (ع) ابلاغ كرده است.از بیان او ـ كه به تفصیل خواهد آمد ـ استفاده مى‏شود كه نامگذارى امام باقر (ع) به وسیله پیامبر اكرم (ص) صورت گرفته است.كنیه آن گرامى ابو جعفر  است و جز این كنیه‏اى براى وى نقل نكرده‏اند. 

القاب امام محمد باقر

براى امام باقر (ع) این القاب یاد شده است:

1 ـ باقر.

این لقب مشهورترین القاب آن حضرت بشمار مى‏آید و بیشتر منابع بدان تصریح كرده‏اند. 

در بیان فلسفه تعیین این لقب براى وى، آمده است:

ـ شكافنده معضلات علم و گشاینده پیچیدگیهاى دانش بود. 

ـ به دلیل گستردگى معارف و اطلاعاتى كه در اختیار داشت، باقر نامیده شد. 

ـ بدان جهت كه در نتیجه سجده‏هاى بسیار، پیشانیش فراخ گشته بود. 

ـ احكام را از متن قوانین كلى، استنباط و استخراج مى‏كرد. 

2 ـ شاكر

3 ـ هادى

4 ـ امین ـ شبیه، به جهت شباهت آن حضرت به رسول خدا (ص) 

 

همسران امام محمد باقر

در منابع تاریخى، براى امام باقر (ع) دو همسر و دو «ام ولد»  نام برده‏اند.

همسران عبارتند از:

 

1 ـ ام فروة دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر.

او هر چند از نسل ابو بكر بود، اما همانند پدرش قاسم بن محمد حق امامان را مى شناخت و اهل ولایت معصومین (ع) بود، چنان كه در روایتى از امام رضا (ع) آمده است كه روزى نام قاسم بن محمد نزد آن حضرت برده شد، امام فرمود: او به ولایت و امامت اعتقاد داشت. 

2 ـ ام حكیم دختر اسید بن مغیره ثقفى.

فرزندان امام محمد باقر

براى امام باقر (ع) هفت فرزند یاد كرده‏اند، پنج پسر و دو دختر.

1 ـ جعفر بن محمد الصادق (ع) .

وى مشهورترین، ارجمندترین و با فضیلت ترین فرزند امام باقر (ع) مى‏باشد كه از ام فروة زاده شد و نسل امامت از طریق او استمرار یافت.

2 ـ عبد الله بن محمد.او یگانه برادر امام صادق (ع) بشمار مى‏آید كه هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر با آن حضرت متحد است.مورخان وى را صاحب فضل و صلاح دانسته‏اند و متذكر شده‏اند كه فردى از بنى امیه به او سم خورانید و او را به شهادت رساند. 

3 ـ ابراهیم بن محمد، از ام حكیم.

4 ـ عبید الله بن محمد، از ام حكیم.

5 ـ على بن محمد.

6 ـ زینب بنت محمد، این دو (یعنى زینب و على) از یك مادرند كه ام ولد بوده است.

7 ـ ام سلمه، مادر وى را نیز ام ولد دانسته‏اند. 

برخى از منابع، تنها شش فرزند براى امام باقر (ع) نام برده‏اند و بر این باورند كه امام باقر فرزندى به نام عبید الله نداشته است. 

گروهى دیگر گفته اند: امام باقر (ع) دو دختر نداشته است، بلكه زینب و ام سلمه در حقیقت دو نام براى یك دختر است. 



:: بازدید از این مطلب : 37
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 20 آبان 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

کتاب و کتاب خوانی

 

 از گذشته دور كتاب به عنوان یكی از ابزارهای آموزشی مورد توجه بوده است و اولیای دین نیز به پدید‌آوردن آثار علمی و فرهنگ مكتوب توصیه‌های مهمی داشته‌اند. امروزه نیز حاصل از تفكر و تجربه‌های اهل اندیشه و معرفت بوسیله كتاب در دسترس همگان قرا رمی‌گیرد و كتاب خانه‌ها، كانون‌ها و همایش صاحب‌نظران و گلستان پرطراوت صاحبان معرفت است.

اما درحال حاضر كتاب و كتابخوانی چه موقعیتی در كشور ما ایران دارد؟

این سؤالی است كه همه آنهایی كه دغدغه توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و در یك كلام آرزوی رشد و كمال این كشور را در دل دارند، باید پاسخی اساسی برای آن پیدا كنند. تجربه جهانی نشان می دهد كه رشد و توسعه تمدنها، ریشه در رشد فكری و فرهنگی هر جامعه دارد و بدون رشد فرهنگ كتابخوانی در جوامع، نمی توان به رشد هیچ تمدنی دل خوش كرد. باید تأكید كرد كه علیرغم رشد رسانه های گوناگون جمعی تاكنون هیچ رسانه ای نتوانسته است نقشی را كه كتاب در رشد تمدنها داشته است، ایفا نماید.

 

گرچه كشورهای درحال توسعه نزدیك به 80درصد جمعیت جهان را تشكیل می دهند، اما كمتر از 30درصد كتابهای مصرفی جهان را تولید می كنند و كمتر از این نسبت نیز به كتابخوانی مشغول هستند، این در شرایطی است كه كشورهای پیشرفته یا توسعه یافته كه حدود 20درصد جمعیت جهان را تشكیل می دهند، 70درصد كتابهای مصرفی جهان را تولید می كنند. تاوان این تفاوت و فاصله را آیا جز كشورهای درحال توسعه باید بپردازند؟

گرچه كشورهای درحال توسعه نزدیك به 80درصد جمعیت جهان را تشكیل می دهند، اما كمتر از 30درصد كتابهای مصرفی جهان را تولید می كنند و كمتر از این نسبت نیز به كتابخوانی مشغول هستند، این در شرایطی است كه كشورهای پیشرفته یا توسعه یافته كه حدود 20درصد جمعیت جهان را تشكیل می دهند، 70درصد كتابهای مصرفی جهان را تولید می كنند.

تبعیض جهانی در كتابخوانی

كشورهای اروپایی حدود 15درصد جمعیت جهان را در خود جای داده اند، اما در سال 1990 بیشتر از نصف كتابهای مصرفی جهان را تولید كرده اند، آیا معنای این، نیازمندی جهان به اروپا در تولید و انتشار كتاب نیست؟

اروپا در سال 1991 به ازای هر یك میلیون نفر جمعیت خود، 802عنوان كتاب منتشر كرده است، اما در قاره آسیا در همین سال به ازای هر یك میلیون نفر آسیایی 70عنوان و در قاره آفریقا به ازای هر یك میلیون نفر آفریقایی فقط 20عنوان كتاب منتشر شده است.

مشكل كتاب در جهان سوم، تنها به كمبود تولید و نشر كتاب محدود نمی شود، مشكل اساسی این است كه حتی اگر كتاب های زیادی هم در این كشورها منتشر شود، میزان افراد استفاده كننده از این كتابها "كتابخوانها" بسیار پایین است.

كتابخوانی در ایران

 

اما موقعیت ایران در زمینه نشر كتاب و كتابخوانی چگونه است؟ در كشور ما هر سال چه تعدادی كتاب جدید منتشر می شود و میزان كتابخوانی چگونه است؟

اگرچه درمورد میزان كتاب منتشر شده در ایران می توان به آمار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تكیه كرد، اما در زمینه كتابخوانی متأسفانه هیچ مطالعه جدی تاكنون صورت نگرفته است و دیدگاه های متفاوتی دراین زمینه وجود دارد.

عده زیادی از چهره های شاخص فرهنگی كشور معتقدند كه درصد كتابخوان و كتابخوانی در جامعه كاهش یافته است و تحلیل های گوناگونی برای این موضوع ارائه می كنند، اما كارشناسان و مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چنین اعتقادی ندارند و معتقدند كه رشد و افزایش میزان كتاب های منتشر شده در دو دهه گذشته نشان می دهد كه هم میزان تولید كتاب و هم تعداد كتابخوان در ایران افزایش یافته است.

"محمدجواد مرادی نیا" مدیركل مراكز و روابط فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دراین رابطه می گوید:

  1. "یك ذهنیت بسیار قوی در جامعه ما وجود دارد و آن این است كه میزان وسرانه كتابخوانی در كشور ما بسیار پایین است؛ سؤال من این است كه ما براساس كدام تحقیق و نظرسنجی علمی به این نتیجه رسیده ایم، اگر این موضوع صرفاً یك برداشت شخصی است، می توان درمورد خیلی از مسائل این برداشت ها را مطرح كرد، ولی این برداشت ها منطبق بر واقعیت نیستند. آن چیزی كه ما داریم از نزدیك می بینیم این است كه هرسال و هرماه بر میزان تقاضای چاپ كتاب از سوی نویسندگان و ناشران اضافه می شود، معنی این كار این است كه اگر این كتاب ها متقاضی نداشته باشد، باید عرضه هم كاهش پیدا كند درصورتی كه عرضه كتاب افزایش پیدا كرده است.
  2. در سال 1382 حدود 40هزارعنوان كتاب منتشر شده كه این رقم چندین برابر رقم كتاب های چاپ شده در سال های اول انقلاب است.
  3. این یك پارامتر خوبی است كه نشان می دهد ما رشد كتابخوانی داشته ایم یا نه؟"

مرادی نیا می افزاید:

  1.  "نكته دوم این است كه جامعه ای كه روزبه روز میزان افراد باسواد آن افزایش پیدا می كنند و سطح تحصیلات رشد جهشی دارد، به صورت طبیعی نیازش به كتاب و كتابخوانی بیشتر می شود. میزان باسوادان ما را در اوایل انقلاب با حالا مقایسه كنید، همچنین تعداد دانشجویان، دانش آموختگان سطوح عالی را مقایسه كنید، اینها لاجرم نیازمند مطالعه كتاب های گوناگون و حتی كتاب های غیردرسی هستند، دانشجویان رشته های مختلف مانند علوم اجتماعی، روانشناسی و تاریخ حتماً برای افزایش معلومات خود یك ارتباط نزدیك با كتاب های درسی و غیردرسی برقرار می كنند.
  2. نكته سوم این است كه شواهد و قرائن نشان می دهد كه مردم جامعه با افزایش معلومات عمومی خود، علاقه مندی بیشتری به مطالعه نسبت به قبل نشان می دهند. مطالعات مردم در زمینه های بهداشت عمومی (كه مستقیماً با سلامتی آنها ارتباط دارد)، روانشناسی، خودشناسی، خداشناسی و مطالعات دینی به صورت چشمگیری افزایش پیدا كرده است. به همین دلیل سطح دانش عمومی جامعه ما افزایش قابل توجه ای كرده است. اینها باعث شده كه مردم درمورد موضوعات مهم اجتماعی و عمومی كه با سرنوشت خود و جامعه ارتباط پیدامی كند، حساسیت بیشتری نشان دهند و از موضع آگاهی اتخاذ موضع كرده و یا تصمیم گیری نمایند، مثلاً در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری یا سایر مسائل مهم شاهد واكنش، موضع گیری منطبق بر علم و آگاهی مردم هستیم. اینها اگر شاهدی بر افزایش مطالعه مردم نیستند پس چه نامی می توان بر آنها گذاشت؟"

كتابخوانی اجباری، كتابخوانی آزاد

شكی نیست كه آمار و ارقام كتابهای چاپ شده در سال های اخیر و مقایسه آن با سال های گذشته حكایت از افزایش تعداد عناوین كتابهای منتشر شده در سال های اخیر دارد، اما دو نكته اساسی در این زمینه وجود دارد كه نباید نسبت به آن بی توجه بود:

نكته اول این است كه باید توجه داشته باشیم كه بسیاری از كتابهای منتشر شده كتابهای درسی دانش آموزان یا دانشجویان است و چاپ و نشر و خرید آنها حكایت از علاقه مندی مردم به مطالعه كتاب نمی كند.

نكته دوم میزان مطالعه آزاد است كه شواهد گوناگون حاكی از كم علاقگی به مطالعه كتاب آزاد در كشور است. امروز مردم ما نه تنها نسبت به خواندن كتاب به صورت آزاد خیلی بی توجه هستند، بلكه میزان رغبت به مطالعه روزنامه هم در كشور ما پایین است.

در كشور ما جمع تیراژ همه روزنامه های منتشر شده از 5/2 میلیون روزنامه تجاوز نمی كند در صورتی كه تیراژ فقط یكی از روزنامه های ژاپن (آساهی) حدود 20 میلیون نسخه است.

در كشور ما جمع تیراژ همه روزنامه های منتشر شده از 5/2 میلیون روزنامه تجاوز نمی كند در صورتی كه تیراژ فقط یكی از روزنامه های ژاپن (آساهی) حدود 20 میلیون نسخه است.

 

به گفته بسیاری از كارشناسان، مهمترین عامل خرید و مطالعه برخی از كتابها توسط مردم، گرفتن مدرك تحصیلی یا گروه شغلی و... است كه به نحوی مربوط به معیشت، زندگی پیدا كردن كار و افزایش حقوق است و هیچ ربطی به علاقه مندی مردم به مطالعه و كتابخوانی ندارد.



:: بازدید از این مطلب : 44
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 آبان 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

شهادت دانش آموز بسیجی محمد حسین فهمیده

زندگی نامه

وی فرزند محمد تقی است که در خانواده ای مذهبی د ریکی از روزهای بهاری اردیبهشت 1346 ( مصادف با سوم محرم ) در شهر خون و قیام درخانه ای محقر و کوچک در محله پامنار قم چشم به جهان گشود. دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمد حسین به فوز شهادت نایل آمد، با صفا وصمیمیت ودر زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان ، سپری کرد . درسال 1352، به مدرسه رفت وکلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی واول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه دراین شهر گذراند. درهمین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وی نیز، مانند میلیون ها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید. شخصیت او با داشتن خانواده ای متدین ومذهبی و شرایط خاص شهر مقدس قم و نیز زمینه مساعد روحی به گونه ای شکل گرفت که سرشار از دین و فرهنگ غنی اسلام بود.

از عوامل مهم دیگر د رشکل گیری شخصیت او ، نوارها واعلامیه های امام بود که قبل از انقلاب به دست او می رسید.

شهید فهمیده ، نوجوانی خوش برخورد، شجاع ، فعال ، کوشا بود که به مطالعه علاقه زیادی داشت و با وجود این که به سن تکلیف نرسیده بود، نماز می خواند و احترام خاصی برای والدینش قایل بود و هرگز به آن ها بی احترامی نمی کرد. شیفته و عاشق امامقدس سره بود و با تمام وجود سعی در اجرای فرامین امامقدس سره داشت . او می گفت :امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم .

هنگام ورود اما مقدس سره به ایران به دلیل مصدوم بودن ، موفق به زیارت امامقدس سره نگردید، اما پس از بهبودی دراولین فرصت به شهر مقدس قم رفته و موفق به دیدار شد.        

شهید فهمیده ، یکی از هزاران دانش آموز بسیجی کشور است که با نثار خون خود برطراوت و سرخی خون شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی افزود. وی دوران کودکی و نوجوانی خود را در حالی سپری کرد که هر روز آن همراه حادثه ای بود که در شکل گیری شخصیت او موثر واقع می شد. او با سرمایه عظمیی از فهم و درک انقلابی واسلامی به دنبال طوفان حوادث انقلاب، واردجنگ شد و با وجود سن کم ، خود را به خونین شهر قهرمان رسانید و با اقدامی آگاهانه و شجاعانه ، نام خود را در دفتر شهیدان زنده تاریخ ثبت کرد. 

این دانش آموز رزمنده بسیجی، با ایمان و بینش عمیق واستوارخود در جنگ با دشمن پیش قدم و با نیل به شهادت ، درس شجاعت ، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب الله آموخت، امام بزرگوارمان از این نوجوان 13 ساله به عنوان رهبر یا د فرموده و بدین گونه نام و یاد او، منشا حماسه های بزرگ شد و تحول عظیمی در شیوه های دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام ایجاد کرد و راه پیروزی وسرافرازی را یکی پس از دیگری، هموار ساخت . امروز شهید فهمیده به حق الگوی شایسته ای برای دانش آموزان بسیجی و جوانان و نوجوانان کشور می باشد و یاد آوری این حماسه می تواند یادآور دوران دفاع مقدس و ارزش های والای آن زمان باشد.      

 

عزیمت به سوی جهاد

فهمیده دوازده ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد.او که عشق انقلاب وامامقدس سره را در سر داشت ، خود را به کردستان رساند، ولی به دلیل کمی سن، برادران کمیته او را باز      می گردانند و درصدد برمی آیند که در حضور مادرش از او تعهد بگیرند که دیگراز شهرستان کرج خارج نشود. ولی او رضایت نمی دهد و خطاب به آنان می گوید که خودتان را زحمت ندهید. اگر امام بگوید، به هر کجا که باشد، آماده رفتن هستم . من باید به مملکت خدمت کنم و اضافه می کند: من نمی نویسم و اگربنویسم حرفی دروغ زده ام . حتی با تهدید به زندان حاضر نمی شود تعهد بدهد و بالاخره تنها از مادرش امضا می گیرند.

درهمان روزهای  نخست جنگ تحمیلی ، محمد حسین تصمیم می گیرد که به جبهه برود وبا متجاوزان بعثی بجنگد . زمزمه رفتن را در خانواده و بین دوستانش می افکند. دریکی از بیمارستان های کرج خود را به یکی از دوستانش که بستری بود، می رساند و با او خداحافظی می کند و از جبهه و جنگ برای او می گوید و تکلیف الهی خود را گوشزد می کند.

یک روزکه به بهانه خرید نان از منزل خارج شده بود ، مبلغ 50 تومان را به دوستش می دهد واز او می خواهد که نان را بخرد و به منزل آن ها ببرد و تصمیم خود را برای رفتن به خوزستان به او می گوید و از وی می خواهد که تا سه روز به خانواده اش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند وسپس آن ها را مطلع کند . دوست ا و یکی ، دو روز بعد خبر را چنین می دهد که :

من رفتم جبهه نگران من نباشید.

در تهران یکی از پاسداران کمیته متوجه تصمیم او می شده و با وی صحبت و سعی می کند او را از تصمیم خویش منصرف نماید، اما موفق نمی شود . شهید فهمیده که درعزم خود راسخ بود، خود را به شهرهای جنوب کشور می رساند و هرچه تلاش می کند که همراه گروه یا دسته ای که عازم خطوط مقدم جبهه هستند، برود ، موفق نمی شود. تا با گروهی از دانشجویان انقلابی دانشکده افسری برخورد کرده و به نزد فرمانده آنان می رود واز او می خواهد که وی را با خود ببرند. فرمانده امتناع می کند، اما شهید فهمیده ، آن قدر اصرار می کند تا فرمانده را متقاعد می کند که برای یک هفته اورا همراه خود به خرمشهر ببرد. دراین مدت کوتاه هر کاری که پیش می آید حسین پیشقدم شده و استعداد و قابلیت خود را درهمه کارها نشان می دهد. درهمین مدت کوتاه حضور درخرمشهر با دوستی که درآن جا پیدا کرده بود، یعنی محمد رضا شمس ، هر دو مجروح می شوند وآن دو را به بیمارستان منتقل می کنند و علی رغم مخالفت فرمانده آن گروه و با حالت مجروحیت، دوباره به خطوط مقدم در خرمشهر بر می گردد. درحین برخورد با فرمانده و پس از ممانعت وی از حضور درخط مقدم، چشمان حسین پراز اشک شده و با ناراحتی به فرمانده می گوید: 

 

 من به شما ثابت می کنم که می توانم به خط بروم ولیاقت آن را دارم.

او برای اثبات لیاقت خود یک با ر به تنها یی به میان عراقی ها رفته ولباس و اسلحه ای از عراقی ها به دست می آورد و در هیئت یک عراقی به نیروهای خودی نزدیک می شود،     به طوری که رزمندگان مشاهده می کنند که یک عراقی کوچک به طرف آنان می آید!       می خواهند به او شلیک کنند، که یکی از آنان می گوید، صبرکنید با پای خودش بیاید تا اسیرش کنیم . هنگامی که نزدیک می شود، می بینند حسین است که خواسته ثابت کند که    می تواند با دست خالی هم با عراقی ها بجنگد و شهامت ولیاقت حضور در خط مقدم را دارد.

مسوول گروه که به توانمندی و توانایی واراده پولادین حسین برای رزم د رجبهه اعتماد واطمینان پیدا می کند، به او اجازه ماندن د رجبهه را می دهد.

 

کیفیت شهادت

از آن پس او به اتفاق دوست شهیدش محمد رضا شمس ، دریک سنگر قرار داشتند تا درهجوم عراقی ها به خرمشهر محاصره می شوند.

محمد رضا شمس ، دوست و هم سنگر حسین زخمی می شود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط می رساند و به سنگر خود بر می گردد و می بیند که تانک ها ی عراقی    ( ظاهرا 5 دستگاه ) به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده ودر صدد محاصره آن ها هستند.

حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در د ستش گرفته بود به طرف تانک ها حرکت می کند. تیری به پای او می خورد واز ناحیه پا مجروح می شود. اما زخم گلوله     نمی تواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید. بدون هیچ دغدغه  و تردیدی تصمیم خود را عملی می کند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند وآن را منفجر می کند و خود نیز تکه تکه می شود . افراد دشمن گمان می کنند که حمله ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته است ، جملگی روحیه خود را می بازند و با سرعت تانک ها را رها کرده و فرار می کنند. در نتیجه ، حلقه محاصره شکسته می شود و نیروهای کمکی هم  می رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان  پاک سازی می کنند.

فهمیده در بیان رهبری

رهبر معظم انقلاب ، می فرمایند:

 زنده نگه داشتن یاد حادثه شهادت دانش آموز بسیجی ، شهید فهمیده از اصالت های دفاع مقدس می باشد .

مقام معظم رهبری د ردیدار با خانواده او در رابطه با فداکاری و شجاعت او فرمودند:

 بروز چنین حوادثی که از تربیت صحیح واصالت های خانوادگی است ، صرفا درمحیط های اسلامی جلوه گری و نور افشانی می کند.    

 

فهمیده از نگاه آوینی

سید شهیدان اهل قلم ، حاج مرتضی آوینی ، در قسمتی از برنامه پنجم روایت فتح با نامشهری درآسمان شهادت محمد حسین فهمیده را این گونه زیبا ترسیم می کند:

 خرمشهر، از همان آغاز خونین شهر شده بود. خرمشهر، خونین شهر شده بود. آیا طلعت را جز از منظر این آفاق  می توا ن نگریست ؟ آنان درغربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهای شان زیر تانک های شیطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست . اما... راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمی یابند. گردش خون در رگ های زندگی شیرین است . اما ریختن آن در پای محبوب ، شیرین تر.

... شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آن جا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد. شایستگان جاودانانند. حکمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بی انتهای نور، که پرتوی از آن همه کهکشان آسمان دوم را روشنی بخشیده است.   

خبر شهادت حسین فهمیده

صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه های خود اعلام می کند که نو جوانی سیزده ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است . امام قدس سره در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر می کنند، جملات معروف خود را پیرامون او می فرمایند:

رهبر ماآن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ تر است، با نارنجک ، خود را زیر تانک دشمن انداخت وآن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.

به این ترتیب و با این کلمات ، حسین و فداکاری و شجاعت او جاودانه شد. بقایای پیکر شهید حسین فهمیده دربهشت زهرا، قطعه 24، ردیف 44، شماره 11، به خاک سپرده می شود.

 

 



:: بازدید از این مطلب : 54
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 7 آبان 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

 

روز هفت عزای حسین است 
شیعه در ماتم و شور و شین است

هر کجا بگذری شور و غوغاست 
هفتم قتل فرزند زهراست

نغمه وا حسین واحسیناست 
اشک غم جاری از هردو عین‏است

روز هفت عزای حسین است 
شیعه در ماتم و شور و شین است

در عزا خاتم المرسلین است 
حضرت فاطمه دل غمین است

نوحه‏گر جبرئیل امین است 
هفته سرور نشأتین است

روز هفت عزای حسین است 
شیعه در ماتم و شور و شین است

شیعه را خاک محنت بسر شد 
در جنان خونجگر بوالبشر شد

روز جانسوز نوع بشر شد 
دیده تر شاه بدر و حنین است

روز هفت عزای حسین است 
شیعه در ماتم و شور و شین است 



:: بازدید از این مطلب : 225
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 آبان 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

ولادت

پنجم شعبان، زاد روز مسعود امام همام، حضرت زین العابدین است که در سال 38 ق در شهر مدینه، به دنیا آمد. او در خاندان پاک رسالت، قدم به دنیا گذاشت و جهانی از صفا، معنویت و دانش و بینش برای بشر به ارمغان آورد. او آمد تا شیفتگان عبادت و سالکان راه معرفت و خداشناسی را، از سرچشمه زلال توحید و عرفان ناب محمّدی سیراب سازد. پدرش امام حسین علیه السلام به سبب علاقه فراوانی که به پدر بزرگوارشان، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام داشتند، این مولود مبارک را «علی» نام نهادند.

خانواده

پدر ارجمند امام سجاد علیه السلام حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و مادر بزرگوارشان شهربانو، دختر آخرین پادشاه ساسانی، می باشد که پس از ولادت فرزندش با فاصله ای بسیار اندک جهان را بدرود گفت. حضرت زین العابدین در دو سال پایانی دوران حکومت جدّشان، حضرت علی علیه السلام به دنیا آمدند. و همچنین در حدود ده سال از امامت عمویش حضرت مجتبی علیه السلام و ده سال هم از دوران امامت پدر بزرگوارشان، را درک کردند که این امر سبب شد سه امام راستین به پرورش و تربیت او همت گمارند و دنیایی از فضایل اخلاقی و قداست ها بپرورانند و این موقعیتی بود که برای کم تر پیشوایی واقع می شد.

سجّاد

امام باقر علیه السلام می فرمایند: پدرم علی بن الحسین علیه السلام هرگز نعمتی از خدا را یاد نمی کردند مگر آن که برای شکر آن نعمت، خدا را سجده می کردند، ... و نیز هر گاه حق تعالی شرّی را از ایشان دفع می کرد که از آن بیم داشتند و یا مکر مکر کننده ای را دور می گرداند سجده می نمودند و همچنین بعد از فارغ شدن از نماز واجب و یا اصلاح میان دو کس برای شکر این توفیق سجده می کردند و در جمیع مواضع، سجود آن حضرت به چشم می خورد و به این سبب آن حضرت را «سجّاد» می گفتند.

زینت پرستندگان

امام سجاد علیه السلام در امر عبادت و مناجات با حضرت حق از همگان پیشی گرفته بود، چندان که مورد سوال و حتی اعتراض خاندان و یاران خویش قرار می گرفت.

امام علیه السلام در هنگام ادای فریضه نماز، چنان خوف خدا سراسر وجودش را فرا می گرفت که تمام اعضای بدنش می لرزید و چون وارد نماز می شد چنان خشک و بی حرکت می ایستاد که جز آنچه باد از لباسشان تکان می داد دیگر حرکتی از او مشاهده نمی شد. امام باقر علیه السلام عبادت پدرش را چنین توصیف می کنند: «پدرم در نماز قیامی داشتند چون قیام بنده ای ذلیل در پیشگاه سلطانی با شکوه و با هیبت، و نماز او چنان می نمود که نماز وداع است و گویی برای همیشه با آن خداحافظی می کند».

صدقات پنهانی

بسیاری از خانواده های محروم و نیازمند مدینه، شبانگاه از لطف و بخشش مردی ناشناس بهره مند می شدند که هرگز او را نشناختند مگر زمانی که علی بن الحسین علیه السلام در گذشت. پس از آن بود که آن مرد ناشناس دیگر به سراغ آنان نیامد و دانستند آن امدادگر ناشناس، حضرت زین العابدین علیه السلام است.

زُهَری یکی از معاصران امام علیه السلام می گوید: «شبی سرد و بارانی، علی بن الحسین علیه السلام را دیدم که آرد و هیزم بر پشت داشت و آن را برای فقیران می برد. گفتم: ای پسر رسول خدا، این چیست؟ حضرت فرمودند: سفری در پیش دارم و توشه آن را آماده کرده ام تا در جای امنی بگذارم. به امام گفتم: اجازه دهید من آن بار را حمل کنم؛ چراکه شأن شما بالاتر از این است، حضرت قبول نکردند و سپس فرمودند: من شأن خود را از حمل باری که در سفر از هلاک شدن نجاتم دهد و ورودم به مقصد را نیکو گرداند، برتر نمی دانم».

نشانه های شیعه

امام سجاد علیه السلام در ضمن فرمایشاتی نشانه های شیعه بودن را این گونه بیان می فرمایند: «شیعیان ما، با آثار عبادت و نیز سادگی و بی آلایشی در زندگی شناخته می شوند. در چهره های آنان آثار عبادت نمایان است... هنگامی که همه ساکت و خاموشند، آنان در تقدیس و تسبیح خدایند و آنگاه که همه خوابند، آنها به نماز و نیایش پروردگار می پردازند و آن وقت که دیگران در سرور و خوشی های زودگذر غرق می شوند، آنان در فکر اندیشه های درخشان و اصیل انسانی به سر می برند».

عفو و گذشت

روزی امام سجاد علیه السلام از منزل خارج شد. مردی به او رسید و ناگهان شروع به ناسزا گفتن به امام کرد. همراهان امام خواستند، جوابش را بگویند، ولی آن حضرت فرمود: «رهایش کنید». سپس رو به آن مرد کرد و فرمود: «آیا حاجتی داری تا به تو کمک کنیم؟» آن مرد شرمنده شد و اظهار پشیمانی کرد و سرش را پایین انداخت. آن گاه امام دستور داد هزار درهم به او بدهند. آن مرد در حالی که برمی گشت می گفت: «گواهی می دهم که تو از فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله هستی».

مناجات در کنار کعبه

اَصْمعی یکی از اصحاب امام سجاد می گوید: «در شبی مهتابی اطراف خانه خدا طواف می کردم. صدای زیبا و غم انگیزی گوش مرا نوازش داد. به دنبال صاحب صدا رفتم تا این که جوانی را دیدم که دست در پرده خانه کعبه افکنده و چنین مناجات می کند: ای پروردگار من، چشم های بندگان در خواب فرو رفته و ستارگان آسمان یکی پس از دیگری سر به افق مغرب گذاشته و از دیده ها پنهان گردیده و تو خداوند زنده و قیّومی هستی که هرگز خواب تو را فرا نمی گیرد. در این دل شب پادشاهان درِ قصرهای خود را بسته و نگهبان گمارده اند و تنها دری که برای نیازمندان گشوده است درِ خانه توست و من اکنون، با تهی دستی به درگاه تو امید بسته ام...». اَصمعی گوید: «آن قدر این جوان مناجات کرد که بی هوش شد و به روی زمین افتاد. چون نزدیک او رفتم و به دقت به صورتش خیره شدم، متوجه شدم او زین العابدین امام سجاد است».

پادشاهی عبدالملک

دوران امامت امام سجاد علیه السلام بیشتر مصادف با دوره خلافت عبدالملک بن مروان بوده است. عبدالملک نخستین کسی بود که به صورت رسمی از فریضه امر به معروف و نهی از منکر جلوگیری کرد. او پس از کشتن عبدالله زبیر در یک سخنرانی عمومی گفت: هر کس مرا به تقوا دعوت کند، او را گردن می زنم! و بدین وسیله مردم را به خفقانی عمیق دعوت نمود. او برای اختناق بیشتر به قتل و غارت مردم می پرداخت امام سجاد علیه السلام در عصر حکومت عبدالملک در تنگنای فشارهای امنیتی، دوران سختی را می گذراندند.

احیای نهضت عاشور

از سیاست های ثابت و همیشگی اهل بیت علیهماالسلام بعد از شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام احیای نهضت عاشورا بود؛ زیرا نهضت عاشورا تابلوی زیبا و پرافتخار غیرت دینی و شجاعت و ظلم ستیزی و عدالت خواهی است و امامان معصوم با احیای آن می خواستند این ارزش ها را در جوامع مسلمان زنده نگه دارند. در این باره امام سجاد علیه السلام نقش به سزایی داشتند؛ چراکه در مدت 35 سال حیات پربرکتشان بعد از واقعه عاشورا، به روش های مختلف نهضت عاشورای حسینی را در جامعه زنده می کردند که خود مبارزه شدیدی علیه دستگاه حاکم به شمار می رفت. برخی اقدامات امام سجاد علیه السلام در این باره عبارت است از:

1. گریه مداوم بر سیدالشهداء علیه السلام ؛

2. یادآوری وقایع عاشورا؛

3. توصیه حضرت به زیارت امام حسین علیه السلام ؛

4. سجده بر تربت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و سفارش بدان.

افشای چهره امویان

واقعه کربلا از چهره پلید امویان پرده برداشت. اهل بیت علیهم السلام و در رأس آنان امام زین العابدین علیه السلام به عنوان پیام رسانان عاشورا نقش زیادی در شناساندن چهره پلید امویان به جامعه اسلامی داشتند. خطبه های امام سجاد علیه السلام در کوفه و شام و مدینه و مبارزات پی گیر آن حضرت در دوران حیاتشان بیشترین اثر را در این زمینه داشت.

تبیین مبانی اعتقادی و فرهنگی شیعه

با توجه به جوّ خفقانی که از سوی دستگاه أُموی در جامعه به وجود آمده بود، امام سجّاد علیه السلام نمی توانست اقدام صریحی علیه نظام کند، ولی از آن جا که امام هم باید مردم جامعه را هدایت و ارشاد نماید و جلوی تحریفات اسلام را بگیرد، در عرصه دعا وارد مبارزه شد. دعاهای امام در عین این که حرکتی اخلاقی بود مبارزه ای آرام ولی ریشه کن کننده با دشمن به شمار می رفت. بنابراین مجموعه گران سنگ صحیفه سجادیه ـ که در حقیقت دوره کاملی از معارف توحیدی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی است ـ از امام بر جای ماند و چراغ هدایتی برای انسان ها و نسل های آینده بود. هم چنین رساله ای در حقوق و مواعظ و سخنانی در تفسیر قرآن از ایشان به یادگار مانده است.

پناهگاه اهل مدینه

در ماجرای واقعه حرّه که شامیان به مدینه هجوم بردند بسیاری از خانواده ها، همسر و فرزندان خود را به خانه امام سجاد علیه السلام فرستادند و از آن حضرت پناه خواستند و در پناه آن حضرت تا پایان اشغال مدینه به دست سپاه شام، در امنیت و سلامت به سر می بردند و از تعرّض شامیان در امان بودند. در برخی از منابع آمده است که زمانی که سپاه یزید قصد مدینه کرد تا جان و مال و ناموس اهل مدینه را مورد تعرض قرار دهد، علی بن الحسین علیه السلام چهارصد تن را در میان خانه خود پناه داد و تا زمان برگشت سپاه و خروج آنها از مدینه از این چهارصد نفر پذیرایی می کرد.

انگیزه های قتل امام

دستگاه اموی با گذشت زمان به شیوه های مبارزاتی امام سجاد علیه السلام پی برد و دریافت که ادامه حیات امام با شرایط و اوضاع زمامداری آنها نمی سازد. لذا تصمیم به قتل حضرت گرفتند. به طور کلی می توان چهار عامل مهم را انگیزه دستگاه حاکم از قتل امام برشمرد:

1. وسعت نفوذ امام. در طول 35 سال بعد از واقعه کربلا، امام از طریق دعاها و نشر معارف اسلامی به تدریج توانست یارانش را منسجم کنند و آگاهی های لازم را به آنها بدهد که این خطر بزرگی برای دشمن به حساب می آمد؛

2. بغض و حسادت. عبدالملک، هشام و ولید و حتی جمعی از بزرگان بنی امیه به امام سجاد علیه السلام حسادت می ورزیدند؛ چرا که مردم از روی فهم و درایت به امام عرض ارادت می کردند؛

3. افشاگری. امام سجاد علیه السلام در فرصت های بسیار و از داستان شهادت پدر و اسارت و مظلومیت خود و خاندانش سخن ها می گفت که این خود نوعی افشاگری رسمی علیه ظلم بنی امیه بود؛

4. ترس از قیام. دستگاه خلافت تصوّر می کرد که اگر امام عَلَمی بلند کند بخاطر محبوبیت و نفوذ معنوی آن حضرت حتی کسانی که دوست اهل بیت هم نیستند زیر آن پرچم جمع می شوند و قیامی بزرگ علیه حکومت آنان به وجود خواهد آمد.

شهادت

حضرت سید الساجدین پس از گذراندن یک عمر پربرکت که در یکی از حساس ترین دوره های تاریخ اسلام واقع شد از ویژگی های مهمی در بین مردم برخوردار شده بود؛ چراکه فضایل و مکارم اخلاقی آن حضرت در هر مجلس و محفلی بیان می شد و در یک کلام امام در دل ها و عواطف مردم جا گرفته بود. این وضع بر امویان دشوار بود و آنها را می رنجاند و از همه کس بیشتر ولیدبن عبدالملک کینه امام را در دل داشت. او بارها می گفت: «من تا وقتی که علی بن الحسین در دنیا باشد راحت نیستم». این بود که وقتی زمام سلطنت را به دست گرفت تصمیم گرفت امام را مسموم کند. لذا زهر کشنده ای برای کارگزارش در مدینه فرستاد و به او دستور داد تا این زهر را به امام بخوراند و آن نانجیب نیز دستور ولید را عملی کرد. زهر در بدن نازنین امام کارگر شد و بدین وسیله حضرت در سن 57 سالگی در مدینه طیبه به شهادت رسید.

تشییع پیکر امام

پیکر پاک امام سجاد علیه السلام را در شهر مدینه تشییع کردند. در آن شهر از پیکر امام تشییع بی نظیری صورت گرفت؛ زیرا توده های مردم از مناطق مختلف بر جنازه حضرت حاضر شدند و همگی پریشان و گریان و دل شکسته جنازه مطهر حضرت را بر دوش می بردند. مردم در هاله ای از اشک با امام وداع می کردند. بدن مطهر حضرت سجاد علیه السلام را به قبرستان بقیع بردند و در قبری که در کنار قبر عمویش امام حسن مجتبی علیه السلام آماده ساخته بودند به خاک سپردند.

امام از منظر علمای اهل تسنن

ذَهَبی یکی از بزرگان اهل سنت درباره امام سجاد می نویسد: «برای ایشان جلالت عجیبی بود و ایشان به سبب شرافت و سیادت و قدرتش و هم چنین به دلیل علم و اهلیت و کمال عقلش هر آینه برای امامت شایسته است».

جاحظ که یکی از دانشمندان به نام اهل تسنن است نیز می گوید: «مردم با همه اختلاف مذاهبشان در مورد ایشان دارای وحدت نظر بودند و هیچ کس در تدبیر او تردید نداشت و احدی در تقدیم او بر دیگران در همه زمینه ها شک نداشت». و مهم تر از همه شافعی که خود یکی از پیشوایان چهارگانه اهل تسنن است می گوید: «همانا علی بن الحسین فقیه ترین اهل بیت است».

شاگردان مکتب امام علیه السلام

حضرت سجاد علیه السلام در مدت 35 سال امامت خود، افراد زیادی را تربیت کردند و برای تداوم مکتب اسلام ناب محمدی، توانستند آنان را از هر جهت آماده کنند که از آنجمله ثابت بن دنیار و معروف به ابوحمزه ثمالی است که به تعبیر امام رضا علیه السلام همچون مسلمان در عصر خویش بود و هم چنین می توان به أبوُخالِد کابُلی، یَحیی بن أُم الطّویلُ سَعَید بن جُبَیْر ـ که از نظر مقام علمی جایگاه رفیعی داشت ـ اشاره کرد. این افراد جملگی از ممتازترین اصحاب و یاران امام سجاد علیه السلام بودند که همچون ستاره های درخشانی در آسمان علم و معرفت درخشیدند و پرتو افشانی کردند.

سخنان کوتاه از امام سجاد علیه السلام

سه چیز نجات بخش مؤمن است: این که زبانش را از غیبت مردم باز دارد، خود را به چیزی مشغول کند که در دنیا و آخرت او را سود دهد و بر گناهان، بسیار گریه کند.

نگاه محبت آمیز مؤمن به صورت برادر ایمانی خود، عبادت است.

نشان معرفت (خداشناسی) و کمال دین مسلمان، ترک سخنان بیهوده، کم تر جدل کردن، و بردباری و خوش خویی است.

مبادا به گناهی که می کنی شادمان شوی که شادمانی به گناه، بدتر از ارتکاب آن است.

در شگفتم از آن کسی که از طعام از ترس زیان آن می پرهیزد، اما از گناه به سبب زشتی آن نمی پرهیزد.

همه خیر در این است که انسان خود را (از آلودگی ها) نگه دارد.

شرافت در فروتنی، و عزت در پرهیزگاری، و بی نیازی در قناعت است.

اگر مردم بدانند که در طلب علم چه فوایدی است، آن را می طلبند، اگر چه با ریختن خون دل و فرو فتن در گرداب ها باشد.

هر کس خود را گرامی داند، دنیا نزد او خوار است.

در عزای سیّد سجاد

جای آن دارد که بارد آسمان خون بر زمین در عزای سیّد سجّاد، زین العابدین
آنچه او دید از جفای کوفیان و شامیان کافرم گر هیچ کس دیده است ظلمی این چنین
سی و شش سال از پس قتل پدر در کربلا روز و شب کاری نبودش غیر زاری و غمین
گاه برنی جلوه گر دیدی سر پاک حسین گاه خوردی تا زیانه از غلامان حَصین
خویش را از اهل دین خواندند آن بی دین گروه وانگهی بستند در زنجیر کین، سلطان دین

(نصیر اصفهانی)



:: بازدید از این مطلب : 61
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 آبان 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

جایگاه والای حضرت سیدالشهدا (عليه السلام)

 
در مکتب شيعه شخصيت و زيارت امام حسين عليه السلام از موقعيت ويژه اي برخوردار است و روايات بسياري در مورد ايشان ذکر شده است. در اين مطلب چهل حديث از اهل بيت عليهم السلام در مورد امام حسين عليه السلام مي آوريم تا معرفت خود را نسبت به اين بزرگوار هر چه بيشتر نماييم. 

1- حريم پاك

عن النبى (ص) قال: ... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة. 
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در ضمن حديث بلندى مى‌فرمايد: 
كربلا پاك ترين بقعه روى زمين و از نظر احترام بزرگترين بقعه‌ها است والحق كه كربلا از بساط هاى بهشت است.(1) 

2- سرزمين نجات

قال رسول الله صلى الله عليه و آله: يقبر ابنى بأرض يقال لها كربلا هى البقعة التى كانت فيها قبة الاسلام نجا الله التى عليها المؤمنين الذين امنوا مع نوح فى الطوفان. 
پيامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسين در سرزمينى به خاك سپرده مى‌شود كه به آن كربلا گويند، زمين ممتازى كه همواره گنبد اسلام بوده است، چنان كه خدا ياران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد .(2) 

3- مسلخ عشق‌

قال على عليه السلام: هذا... مصارع عشاق شهداء لا يسبقهم من كان قبلهم ولا يلحقهم من كان بعدهم. 
حضرت على عليه السلام روزى گذرش از كربلا افتاد و فرمود: اينجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهيدان است شهيدانى كه نه شهداى گذشته و نه شهداى آينده به پاى آنها نمى‌رسند.(3) 

4- عطر عشق‌

قال على عليه السلام: واها لك ايتها التربة ليحشرن منك قوم يدخلون الجنة بغير حساب. (4) 
اميرالمومنين عليه السلام خطاب به خاك كربلا فرمود: چه خوشبويى اى خاك! در روز قيامت قومى از تو به پا خيزند كه بدون حساب و بى درنگ به بهشت روند. 

5- ستاره سرخ محشر

قال على بن الحسين عليه السلام: تزهر أرض كربلا يوم القيامة كالكوكب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطيبة المباركة التى تضمنت سيدالشهداء و سيد شباب اهل الجنة.(5) 
امام سجاد عليه السلام فرمود: زمين كربلا در روز رستاخيز، چون ستاره مرواريدى مى‌درخشد و ندا مى‌دهد كه من زمين مقدس خدايم، زمين پاك و مباركى كه پيشواى شهيدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است. 

6- كربلا وبيت المقدس‌

قال ابوعبدالله عليه السلام: الغاضرية من تربة بيت المقدس.(6) 
امام صادق عليه السلام فرمود: كربلا از خاك بيت المقدس است. 

7- فرات و كربلا

قال ابوعبدالله: ان أرض كربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارك و تعالى...(7) 
امام صادق عليه السلام فرمود: سرزمين كربلا و آب فرات، اولين زمين و نخستين آبى بودند كه خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشيد. 

8- كربلا كعبه انبياء

قال ابوعبدالله عليه السلام: ليس نبى فى السموات والارض و الا يسألون الله تبارك و تعالى ان يوذن لهم فى زيارة الحسين عليه السلام ففوج ينزل و فوج يعرج.(8) 
امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ پيامبرى در آسمانها و زمين نيست مگر اين كه مى‌خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زيارت امام حسين عليه السلام مشرف شوند، چنين است كه گروهى به كربلا فرود آيند و گروهى از آنجا عروج كنند. 

9- كربلا، مطاف فرشتگان‌

قال ابوعبدالله عليه السلام: ليس من ملك فى السموات والارض إلا يسألون الله تبارك و تعالى ان يوذن لهم فى زيارة الحسين عليه السلام ففوج ينزل و فوج يعرج.(9) 
امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ فرشته‌اى در آسمانها و زمين نيست مگر اين كه مى‌خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زيارت امام حسين عليه السلام مشرف شود، چنين است كه همواره فوجى از فرشتگان به كربلا فرود آيند و فوجى ديگرعروج كنند و از آنجا اوج گيرند. 

10- راه بهشت‌

قال ابوعبدالله عليه السلام: موضع قبرالحسين عليه السلام ترعة من ترع الجنة.(10) 
امام صادق عليه السلام فرمود: جايگاه قبر امام حسين عليه السلام درى از درهاى بهشت است. 

11- كربلا حرم امن‌

قال ابوعبدالله عليه السلام: ان الله اتخذ كربلا حرما آمنا مباركا قبل ان يتخذ مكة حرماً.(11) 
امام صادق (ع) فرمود: به راستى كه خدا كربلا را حرم امن و با بركت قرار داد پيش از آن كه مكه را حرم قرار دهد.( شايان ذکر است منظور از اين روايت درعالم بالا مي باشد که قبل از مکه، کربلا حرم امن الهي قرار گرفت.) 

12- زيارت مداوم‌

قال الصادق عليه السلام: زوروا كربلا ولا تقطعوه فان خير أولاد الانبياء ضمنته...(12) 
امام صادق (ع) فرمود: كربلا را زيارت كنيد و اين كار را ادامه دهيد، چرا كه كربلا بهترين فرزندان پيامبران را در آغوش خويش گرفته است. 

13- بارگاه مبارك‌

قال الصادق عليه السلام: « شاطى‌ء الوادى الايمن» الذى ذكره الله فى القرآن،( قصص/30) هو الفرات و« البقعة المباركة» هى كربلا. (13) 
امام صادق (ع) فرمود: آن « ساحل وادى ايمن» كه خدا در قرآن ياد كرده فرات است و « بارگاه با بركت» نيز كربلا است. 

14- شوق زيارت‌

قال الامام باقرعليه السلام: لو يعلم الناس ما فى زيارة قبرالحسين عليه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً.(14) 
امام باقرعليه السلام فرمود: اگر مردم مى‌دانستند كه چه فضيلتى در زيارت مرقد امام حسين عليه السلام است از شوق زيارت مى‌مردند. 

15- حج مقبول و ممتاز

قال ابوجعفرعليه السلام: زيارة قبر رسول الله صلى الله عليه و آله و زيارة قبور الشهداء، و زيارة قبرالحسين بن على عليهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله عليه و آله.(15) 
امام باقر عليه السلام فرمودند: زيارت قبر رسول خدا (ص) و زيارت مزار شهيدان، و زيارت مرقد امام حسين عليه السلام معادل است با حج مقبولى كه همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود. 

16- تولدى تازه‌

عن حمران قال: زرت قبرالحسين عليه السلام فلما قدمت جاء نى ابو جعفر محمد بن على عليه السلام ... فقال عليه السلام ابشر يا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) يريد الله بذلك وصلة نبيه حرج من ذنوبه كيوم ولدته امه.(16) 
حمران مى‌گويد هنگامى كه از سفر زيارت امام حسين (ع) برگشتم، امام باقرعليه السلام به ديدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مى‌دهم كه هر كس قبور شهيدان آل محمد (ص) را زيارت كند و مرادش از اين كار رضايت خدا و تقرب به پيامبر(ص) باشد، از گناهانش بيرون مى‌آيد مانند روزى كه مادرش او را زاده است. 

17- زيارت مظلوم‌

عن ابى جعفر و ابى عبدالله عليهماالسلام يقولان: من احب أن يكون مسكنه و مأواه الجنة، فلا يدع زيارة المظلوم.(17) 
از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام نقل شده كه فرمودند: هر كس كه مى‌خواهد مسكن و مأوايش بهشت باشد، زيارت مظلوم - امام حسين- را ترك نكند. 

18- شهادت و زيارت‌

قال الامام الصادق عليه السلام: زوروا قبرالحسين عليه السلام ولا تجفوه فانه سيد شباب أهل الجنة من الخلق و سيد شباب الشهداء.(18) 
امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسين عليه السلام را زيارت كنيد و با ترك زيارتش به او ستم نورزيد، چرا كه او سيد جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهيد است. 

19- زيارت، بهترين كار

قال ابوعبدالله عليه السلام: زيارة قبرالحسين بن على عليهماالسلام من أفضل ما يكون من الأعمال.(19) 
امام صادق (ع) فرمود: زيارت قبر امام حسين عليه السلام از بهترين كارهاست كه مى‌تواند انجام يابد. 

20- سفره‌هاى نور

قال الامام الصادق عليه السلام: من سره ان يكون على موائد النور يوم القيامة فليكن من زوارالحسين بن على عليهماالسلام.(20) 
امام صادق (ع) فرمود: هر كس دوست دارد روز قيامت، بر سر سفره‌هاى نور بنشيند بايد از زائران امام حسين عليه السلام باشد. 

21- شرط شرافت‌

قال الصادق عليه السلام: من اراد ان يكون فى جوار نبيه و جوارعلى و فاطمه عليهم السلام فلا يدع زيارة الحسين عليه السلام. (21) 
امام صادق (ع) فرمود: كسى كه مى‌خواهد در همسايگى پيامبر(ص) و در كنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زيارت امام حسين (ع) را ترك نكند. 

22- زيارت، فريضه الهى‌

قال ابوعبدالله عليه السلام: لو ان احدكم حج دهره ثم لم يزرالحسين بن على عليهماالسلام لكان تاركا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسين فريضة من الله تعالى واجبه على كل مسلم.(22) 
امام صادق (ع) فرمود: اگر يكى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسين عليه السلام را زيارت نكند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترك كرده است؛ چرا كه حق حسين (ع) فريضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است. 

23- كربلا كعبه كمال‌

قال ابوعبدالله عليه السلام: من لم يأت قبرالحسين عليه السلام حتى يموت كان منتقص الايمان منتقص الدين، ان ادخل الجنة كان دون المؤمنين فيها.(23) 
امام صادق (ع) فرمود: هر كس به زيارت قبر امام حسين (ع) نرود تا بميرد، ايمانش ناتمام و دينش ناقص خواهد بود به بهشت هم كه برود پايين تر از مومنان در آنجا خواهد بود. 

24- از زيارت تا شهادت‌

قال ابوعبدالله عليه السلام: لا تدع زيارة الحسين بن على عليهماالسلام و مُرّ أصحابك بذلك يمدالله فى عمرك و يزيد فى رزقك و يحييك‌ الله سعيدا ولا تموت الا شهيدا.(24) 
امام صادق (ع) فرمود: زيارت امام حسين عليه السلام را ترك نكن و به دوستان و يارانت نيز همين را سفارش كن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زياد كند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نميرى مگر با شهادت. 

25- حديث محبت‌

عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخير قذف فى قلبه حب الحسين عليه السلام و زيارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسين عليه السلام و بغض زيارته.(25) 
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه خدا خير خواه او باشد محبت حسين (ع) و زيارتش را در دل او مى‌اندازد و هر كس كه خدا بدخواه او باشد كينه و خشم حسين (ع) و خشم زيارتش را در دل او مى‌اندازد. 

26- نشان شيعه بودن‌

قال الصادق عليه السلام: من لم يأت قبرالحسين عليه السلام و هو يزعم انه لنا شيعة حتى يموت فليس هو لنا شيعة و ان كان من اهل الجنة فهو من ضيفان اهل الجنة.(26) 
امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه به زيارت قبر امام حسين نرود و خيال كند كه شيعه ما است و با اين حال و خيال بميرد او شيعه ما نيست و اگر هم از اهل بهشت باشد از ميهمانان اهل بهشت خواهد بود. 

27- سكوى معراج‌

قال الصادق عليه السلام: من اتى قبرالحسين عليه السلام عارفا بحقه كتبه الله عزوجل فى اعلى عليين.(27) 
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه به زيارت قبر حسين عليه السلام نايل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترين درجه عالى مقامان ثبت مى‌كند. 

28- مكتب معرفت‌

قال ابوالحسن موسى بن جعفرعليه السلام: أدنى ما يثاب به زائر ابى عبدالله عليه السلام بشط فرات إذا عرف حقه و حرمته و ولايته ان يغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخز.(28) 
حضرت امام موسى كاظم عليه السلام فرمود: كمترين ثوابى كه به زائر امام حسين عليه السلام در كرانه فرات داده مى‌شود اين است كه تمام گناهان بخشوده مى‌شود. بشرط اين كه حق و حرمت ولايت آن حضرت را شناخته باشد.

29- همچون زيارت خدا

قال الرضا عليه السلام: من زار قبرالحسين (ع) بشط الفرات كان كمن زار الله.(29) 
امام رضا عليه السلام فرمود: كسى كه قبر امام حسين عليه السلام را در كرانه فرات زيارت كند، مثل كسى است كه خدا را زيارت كرده است. 

30- زيارت عاشورا

قال الصادق عليه السلام: من زارالحسين عليه السلام يوم عاشورا وجبت له الجنة.(30) 
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه امام حسين عليه السلام را در روز عاشورا زيارت كند بهشت بر او واجب مى‌شود.

31- بالاتر از روسپيدى

قال ابوعبدالله عليه السلام: من باب عند قبرالحسين عليه السلام ليلة عاشورا لقى الله يوم القيامة ملطخا بدمه كأنما قتل معه فى عرصة كربلا.(31) 
امام صادق (ع) فرمود: كسى كه شب عاشورا در كنار مرقد امام حسين عليه السلام سحر كند روز قيامت در حالى به پيشگاه خدا خواهد شتافت كه به خونش آغشته باشد، مثل كسى كه در ميدان كربلا و در كنار امام حسين عليه السلام كشته شده باشد. 

32- نشانه‌هاى ايمان‌

قال ابو محمدالحسن العسكرى عليه السلام: علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسين، و زيارة الاربعين، والتختم فى اليمين، و تعفير الجبين والجهر ببسم الله الرحمن الرحيم.(32) 
امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: نشانه‌هاى مؤمن پنج چيز است: 1 ـ پنجاه رکعت نماز( نماز يوميه و نمازهاي نافله) 2 ـ زيارت اربعين 3 ـ انگشتر به دست راست كردن 4 ـ بر خاك سجده كردن 5 ـ بسم الله الرحمن الرحيم را در نماز بلند گفتن. 

33- رواق منظر يار

قال رسول الله (ص): الا و ان الإجابة تحت قبته والشفاء فى تربته، و الائمة عليهم السلام من ولده.(33) 
پيامبر خدا(ص) فرمود: بدانيد كه اجابت دعا، زير گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان عليهم السلام از فرزندان اوست.‌ 

34- تربت و تربيت‌

قال الصادق عليه السلام: حنكوا اولادكم بتربة الحسين (ع) فإنها امان.(34) 
امام صادق (ع) فرمود: كام كودكانتان را با تربت حسين (ع) برداريد چرا كه خاك كربلا فرزندانتان را بيمه مى‌كند. 

35- بزرگترين دارو

قال ابوعبدالله عليه السلام: فى طين قبرالحسين عليه السلام الشفاء من كل داء و هو الدواء الاكبر.(35) 
امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسين عليه السلام است و همان است كه بزرگترين داروست. 

36- تربت و هفت حجاب‌

قال الصادق عليه السلام: السجود على تربة الحسين عليه السلام يخرق الحجب السبع.(36) 
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسين عليه السلام حجابهاى هفتگانه را پاره مى‌كند. 

37- سجده بر تربت عشق

‌كان الصادق (ع) لا يسجد الا على تربة الحسين (ع) تذللا لله و إستكانة اليه.(37) 
رسم حضرت امام صادق (ع) چنين بود كه: جز بر تربت حسين (ع) به خاك ديگرى سجده نمى‌كرد و اين كار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى‌كرد. 

38- تسبيح تربت

قال الصادق (ع): السجود على طين قبرالحسين (ع) ينور الى الارض السابعة و من كان معه سبحة من طين قبرالحسين (ع) كتب مسبحا و ان لم يسبح بها...(38) 
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت قبر حسين (ع) تا زمين هفتم را نور باران مى‌كند و كسى كه تسبيحى از خاك مرقد حسين (ع) را با خود داشته باشد، تسبيح گوى حق محسوب مى‌شود، اگر چه با آن تسبيح هم نگويد. 

39- تربت شفا بخش

عن موسى بن جعفرعليه السلام قال: ولا تأخذوا من تربتى شيئا لتبركوا به فأن كل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسين بن على عليهماالسلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشيعتنا و أوليائنا.(39) 
حضرت امام كاظم (ع) در ضمن حديثى كه از رحلت خويش خبر مى‌داد فرمود: چيزى از خاك قبر من برنداريد تا به آن تبرك جوييد؛ چرا كه خوردن هر خاكى جز تربت جدم حسين (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت كربلا را براى شيعيان و دوستان ما شفا قرار داده است. 

40- يكى از چهار نياز

قال الامام موسى الكاظم (ع): لا تستغنى شيعتنا عن أربع: خمرة يصلى عليها و خاتم يتختم به و سواك يستاك به و سبحة من طين قبر أبى عبدالله عليه السلام... (40) 
حضرت امام موسى بن جعفر عليهماالسلام فرمود: پيروان ما از چهار چيز بى‌نياز نيستند: 
1 ـ سجاده‌اى كه بر روى آن نماز خوانده شود. 
2 ـ انگشترى كه در انگشت باشد. 
3 ـ مسواكى كه با آن دندانها را مسواك كنند. 
4 ـ تسبيحى از خاك مرقد امام حسين (ع) . 


:: بازدید از این مطلب : 63
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 24 مهر 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

ارتش جمهوری اسلامی ایران، ارتشی اسلامی ـ مکتبی و مردمی است و طبق قانون اساسی، کارکنان ارتش باید در خط رهبری بوده و به هیچ حزب و تشکل سیاسی وابسته نباشند. آنان ضمن آشنایی با دستورات مسلم شرع، فرماندهان فرماندهی کل و مواضع سیاسی نظام جمهوری اسلامی، ملزم به رعایت نکات دینی و اخلاقی‌اند که این امر مستلزم آموزش، تشریح و تبلیغ است.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، گروهی از نیروهای مذهبی و انقلابی و عده‌ای از کارکنان مؤمن ارتش به ستاد مشترک ارتش آمده و در محل ساختمان مستشاران نظامی آمریکا که تنها ساختمان خالی ستاد بود، کمیته‌ی نظامی امام خمینی(ره) را تشکیل دادند (محمد نبی ابراهیمی،  ۲۲).

در آن زمان لیبرال‌ها معتقد بودند که اداره‌ی ارتش باید به دست فرماندهان سابق سپرده شود و به همین خاطر درصدد بودند پست‌های کلیدی به آنها واگذار گردد. از طرفی گروهک‌ها نیز با تشکیل نشست‌ها و به راه انداختن تظاهرات، خواستار انحلال ارتش و ایجاد ارتش به اصطلاح خلقی بودند.

از اواخر سال ۱۳۵۷ و اوایل ۱۳۵۸ ش در بیت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، جلساتی درباره‌ی ارتش با حضور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و برخی از اعضای کمیته‌ی نظامی امام(ره) تشکیل شد. در همین جلسات و به ابتکار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فکر ایجاد نهادی فرهنگی در ارتش شکل گرفت و اصول حاکم بر آن بررسی و تدوین گردید (همان).

در پی این تحول، با توجه به بینش الهی و شناخت عمیقی که امام (ره) از ارتش اسلامی داشتند، طی حکمی در ۲۳ مهر ۱۳۵۸ فرمان تأسیس (عقیدتی ـ سیاسی ارتش) که در ابتدا، «سیاسی ـ ایدئولوژیک» نامیده می‌شد، صادر فرمودند و آیت‌الله خامنه‌ای این طرح را در شورای انقلاب مطرح و به تصویب رساندند. با این حرکت، اولین گام در جهت قانونی شدن (نهاد سیاسی ـ ایدئوژیک) در ارتش برداشته شد (همان، ۲۳).

پس از صدور این فرمان، اولین جدول سازمانی این نهاد با کمک اداره‌ی پنجم ستاد مشترک تنظیم گردید. البته جوّ آن روز ارتش به‌گونه‌ای بود که موانع و مشکلاتی را بر سر راه این سازمان ایجاد می‌کرد. اولین مانع در برابر این نهاد از طرف عناصر نفوذی و عوامل گروهک‌ها در داخل ارتش بروز کرد که به تحریک ضدانقلاب انجام می‌گرفت؛ زیرا آنها راضی نبودند روحانیت در ارتش حضور داشته باشد. مخالفان بعدی، انجمن‌های اسلامی موجود در ارتش بودند، که افراد آن حاضر نمی‌شدند در یک چارچوب قانونی مقید گردند (همان، ۲۳) و مخالفان بعدی را برخی از فرماندهان و مسئولان وقت ارتش تشکیل می‌داد.

با این همه موانع سیاسی ـ ایدئولوژیک آن زمان تا روی کار آمدن بنی‌صدر جانشین فرمانده‌ کل قوا، در جهت شکل‌گیری و قوام بیشتر گام برمی‌داشت، اما چون بنی‌صدر مدعی بود که باید عقیدتی ـ سیاسی زیرنظرش باشد، آشکارا و رسماً با عقیدتی ـ سیاسی به مخالفت پرداخت. از سوی دیگر طیف مخالف خط امام هم، او را در این راه حمایت و تشویق می‌کرد.

با فشارهایی که از جانب بنی‌صدر و مخالفان خط امام بر سیاسی ـ ایدئولوژیک وارد می‌شد، با حکمی از جانب امام خمینی (ره) حجت‌الاسلام والمسلمین غلامرضا صفایی به عنوان رئیس اداره‌ی سیاسی ـ ایدئولوژیک ارتش در ۲۲ فروردین ۱۳۶۰ ش  منصوب گردید (همان، ۲۵).

همزمان با انتصاب رئیس اداره‌ی سیاسی ـ ایدئولوژیک از جانب امام خمینی (ره) حکمی نیز خطاب به رئیس ستاد مشترک صادر شد و طی آن، سازمان سیاسی ـ ایدئولوژیک در انتخاب خط مشی خود صرفاً تابع ولایت فقیه شد و فقط از نظر امور انسانی و آماد و پشتیبانی تابع ستاد مشترک ‌گردید (همان).

اداره‌ی سیاسی ـ ایدئولوژیک در ۴ مرداد ۱۳۶۲ به اداره‌ی عقیدتی ـ سیاسی تغییر نام داد. با رحلت امام و انتصاب آیت‌الله خامنه‌ای، ایشان عنایت ویژه‌ای به این نهاد داشته، وجود آن را از ضروریات سازمان ارتش به حساب می‌آورند.

علاوه بر ادارات نیروهای سه‌گانه و ستاد مشترک و سپاه پاسداران، اداره‌ی عقیدتی ـ سیاسی وزارت دفاع نیز در تابعیت سازمان عقیدتی ـ سیاسی ارتش بود، که با ادغام وزارتخانه‌های دفاع و وزارت سپاه در یک وزارتخانه، تحت عنوان وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، عقیدتی ـ سیاسی این وزارتخانه مستقل گردید. در نتیجه (ساع س‌آ‌جا) ادارات عقیدتی ـ سیاسی: اداره‌ی ع٫ س نزاجا، اداره‌ی ع٫ س نهاجا، اداره‌ی ع٫ س، نزاجا و اداره‌ی ع٫ س سماجا را زیر نظر دارد (همان، ۳۱).

سازمان عقیدتی سیاسی، سازمانی است با سلسله ‌مراتب مستقل و متمرکز که مأموریت دارد فرهنگ و ارزش‌های اسلامی را در ارتش و سازمان‌های وابسته، بر اساس معیار و ضوابط اسلامی و تدابیر و رهنمودها و دستورالعمل‌های مقام رهبری ترویج کند.

این سازمان وظایف زیر را به عهده دارد:

الف) آموزش عقیدتی و سیاسی پرسنل جهت رشد مذهبی و سیاسی آنان؛

ب) انجام فعالیت‌های تبلیغی برای پرسنل از قبیل انتشار جزوات و نشریات، تشکیل کتابخانه‌ها و نمایشگاه‌ها و تولید برنامه‌های رادیو تلویزیونی ارتش و اداره‌ی مساجد و سایر اماکن مذهبی مربوط؛

ج) ارائه‌ی خط‌مشی‌های مکتبی به مبادی ذی‌ربط در جهت انطباق سازماندهی‌ها، مقررات آیین‌نامه با ضوابط و معیارهای اسلامی؛

د) نظارت بر حفظ و عمل به موازین اسلامی در تمامی زمینه‌ها و اعلام موارد خلاف به مسئولین جهت رفع آنها و گزارش به فرماندهی کل در صورت لزوم؛

هـ) بررسی و ارزیابی پرسنل از لحاظ شایستگی مکتبی جهت انتصابات، ترفیعات و مأموریت‌های خارج از کشور؛

و) انجام کلیه‌ی وظایف روابط عمومی ارتش و وزارت دفاع و سازمان‌های وابسته به آنها.

به موجب قانون اساسی، مسئولین عقیدتی ـ سیاسی کلیه‌ی یگان‌ها و سازمان‌ها، از روحانیونی که حداقل دوره‌ی سطح را به پایان رسانده و از بینش سیاسی و اجتماعی کافی برخوردار باشند و در هیچ یک از تشکل‌های سیاسی عضویت و فعالیت نداشته باشند، تعیین می‌گردند (همان، ۳۰ ـ ۳۱). ریاست سازمان عقیدتی سیاسی ارتش از بدو تشکیل تا ۱۳۷۴ ش به عهده‌ی حجت‌الاسلام والمسلمین غلامرضا صفایی بود. پس از آنکه ایشان از طرف مقام معظم رهبری به ریاست دفتر عقیدتی ـ سیاسی فرماندهی معظم کل قوا منصوب شدند، حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمود قوچانی طی حکمی در ۸/۲/۱۳۷۴ از طرف مقام معظم رهبری به ریاست سازمان عقیدتی ـ سیاسی ارتش منصوب شدند. در مرداد ۱۳۷۹ عقیدتی ـ سیاسی از نظر تشکیلاتی با تغییراتی مواجه گردید و زیرمجموعه‌ی سازمان به ۱۷ اداره‌ی منطقه‌ای تقسیم شد، اما این کار در مرحله‌ی

اجرا عملاً با موانع و مشکلاتی مواجه گردید.

در ۲۵ مرداد ۱۳۷۹ حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر سیدمحمود علوی از طرف رهبر معظم انقلاب به ریاست سازمان منصوب گردید (همان، ۳۵ ـ ۳۶).

سازمان عقیدتی ـ سیاسی از نظر سلسله‌مراتب، مستقل و تابع مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا است و در حال حاضر تشکیلات آن به شرح زیر است:

الف) حوزه‌ی مرکزی (فعالیت عقیدتی ـ سیاسی در حوزه‌ی مرکزی)؛

ب) ادارات عقیدتی ـ سیاسی نیروهای سه‌گانه و سماجا؛

ج) مدیریت‌ها، دوایر، شعب، بخش‌ها و تیم‌های عقیدتی ـ سیاسی یگان‌های مختلف ارتش.



:: بازدید از این مطلب : 378
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 13 مهر 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

متاسفانه پس از بررسی های امروز، تعداد قربانیان ایرانی فاجعه منا به به ۲۲۶ نفر رسیده است. با روندی که افزایش آمار جانباختگان را داریم، آمار ما رو به افزایش است. همانطور که آمار جان‌باختگان همه کشورها درحال زیاد شدن است؛ تا قبل از این ۱۲۰۰ جسد در سردخانه بود، اما با وارد شدن تریلی های جدید از اجساد، آمار کلی به بیش از ۴۷۰۰ نفر رسیده است.
تاریخ انتشار:۰۶ مهر ۱۳۹۴ - ۱۹:۳۶-28 September 2015
 
رییس سازمان حج و زیارت گفت: با جست‌وجوی های تیم های تفحص در سردخانه بزرگ مکه و برخی از کانتینرهای اجساد، تعداد قربانیان ایرانی حادثه منا به ۲۲۶ نفر رسیده است.

به گزارش «تابناک»، سعید اوحدی گفت: با توجه به اینکه سردخانه بزرگ مکه بیش از ۱۲۰۰ جان باخته را در خود جا داده است، تا روز گذشته با حضور تیم تحقیق و تفحص ستاد ویژه بحران حج و زیارت، ۱۶۹ نفر از قربانیان ایرانی حادثه منا شناسایی شدند. در همین رابطه کار تشریفات قانونی ارسال اجساد درحال انجام است تا بتوانیم شاهد اعزام آنها باشیم.

او گفت: شب گذشته ۲۱ تریلی اجساد جانباخانگان وارد سردخانه اصلی مکه شد و پس از کار تخلیه شروع شده است، اما به دلیل تعداد بالای اجساد، کار تخلیه با کندی انجام می شود. 

رییس سازمان حج و زیارت گفت: جستجو در این کانتینرها کار بسیار سختی است؛ تریلی هایی که حامل حداقل ۳ هزار اجساد است. باید تیم جستجو بروند، وارد تریلی ها بشوند و همه اجساد را بررسی کنند. 

او گفت: متاسفانه پس از بررسی های امروز، تعداد قربانیان ایرانی فاجعه منا به به ۲۲۶ نفر رسیده است. با این حساب تعداد گمشدگان ۲۴۸ نفر و مجروحان ۲۷ نفر است. 

اوحدی گفت: ۸۰ درصد بیمارستان های مکه طائف جده و منا مورد بررسی قرار گرفت، اما خبری از مفقودان نداریم. متاسفانه با روندی که افزایش آمار جانباختگان را داریم، آمار ما رو به افزایش است. همانطور که آمار جان‌باختگان همه کشورها درحال زیاد شدن است؛ تا قبل از این ۱۲۰۰ جسد در سردخانه بود، اما با وارد شدن تریلی های جدید از اجساد، آمار کلی به بیش از ۴۷۰۰ نفر رسیده است. 

او گفت: عمق فاجعه خیلی بالاتر از چیزی هست که رسانه های عربستان اعلام می کنند.

به گفته اوحدی فقط ۲ کانتینر از ۲۱ کانتینری که وارد مکه شده، رسیدگی شده، هر تریلی ۳۰۰ تا ۳۵۰ جسد در خود جا داده است.


:: بازدید از این مطلب : 114
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 مهر 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

امام هادی علیه السلام
مقام:امام دهم
نام مبارک:علی
لقب معروف:هادی، نقی
کنیه شریف:ابوالحسن
پدر:امام جواد علیه السلام
مادر:سمانه
تاریخ ولادت:15 ذی الحجه سال 212 هجری قمری
محل ولادت:مدینه
مدت امامت :34سال
مدت عمر:42 سال
تاریخ شهادت:3 رجب سال 254 هجری
علت شهادت:
قاتل:معتمد عباسی لعنه الله
محل دفن:سامرا

زندگی نامه امام هادی علیه السلام[ویرایش]

پیشوای دهم شیعیان حضرت امام هادی علیه السلام در سال 212 ه.ق در شهر صریا (نزدیک مدینه) دیده به جهان گشود. پدر ایشان حضرت امام محمدتقی جوادالائمه علیه السلام و مادرشان بانویی فاضله و عفیفه به نام سمانه است. نام مبارک ایشان علی از القابشان نقی، هادی و نجیب؛ و کنیه شان ابوالحسن می باشد.

مدت امامت ایشان حدود 34 سال است یعنی از سال 220 ه.ق (سال شهادت امام جواد علیه السلام) تا سال 254 ه.ق که در شهر سامرا به شهادت رسیدند. پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر مطهر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند.

در مورد شهادت امام هادی علیه السلام و قاتل آن حضرت اختلاف است: برخی معتمد عباسی را قاتل آن حضرت میدانند (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتمد رخ داده است) و به عقیده ی برخی دیگر معتز عباسی، فرمان قتل آن بزرگوار را صادر و معتمد آن را اجرا کرد. (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتز روی داده است.)

اوضاع سیاسی زمان امام هادی علیه السلام[ویرایش]

امام علی النقی الهادی علیه السلام در سال 220 ه.ق به امامت رسیدند. در این زمان ایشان در مدینه بودند و در آنجا به مدت 13 سال وظایف امامت خود را انجام می دادند؛ مردم از این سرچشمه ی حیات معنوی و علمی و فکری سیراب می شدند و ایشان نیز به همه ی امور شیعیان رسیدگی می کردند تا این که متوکل (خلیفه ی وقت) که در دشمنی با ائمه اطهارعلیه السلام مشهور بود؛ به خاطر هراسی که از نفوذ و محبوبیت امام علیه السلام در جامعه داشت ایشان را از مدینه به سامرا فراخواند زیرا احساس می کرد که باید امام را از نزدیک تحت نظر بگیرد. پس از آمدن امام به سامرا، اگرچه ایشان ظاهرا آزاد بود اما «متوکل» منزلشان را طوری انتخاب کرده بود که همواره تحت نظر باشند. او به طور مرتب دستور تفتیش منزل ایشان را صادر می کرد و تمام دیدارها و رفت و آمدها توسط نیروهای حکومتی کنترل می شد.

او جو بسیار خفقان آمیزی را بر جامعه حکمفرما کرده بود و سختگیری و فشار زیادی را بر شیعیان اعمال می کرد:

او علویان را در محاصره ی اقتصادی قرار داده بود. به شاعران درباری مال فراوانی می داد تا در اشعار خود به ائمه علیه السلام بی احترامی کنند. او اکثر سادات جلیل القدر آن زمان را دستگیر و زندانی کرده بود. از هولناکترین اقدامات او در دوره ی حکومتش، انهدام و تخریب مرقد امام حسین علیه السلام بود. اوضاع معیشتی مردم و خصوصا علویان در زمان خلفای عباسی مخصوصا متوکل و بقیه ی خلفای هم عصر امام هادی علیه السلام، بسیار دشوار بود زیرا آنان بیت المال مسلمین را صرف خوشگذرانی هایی می کردند که به گواهی تاریخ، هزینه های مربوط به آ نها بی سابقه بوده است.

فعالیت های امام علیه السلام[ویرایش]

امام هادی علیه السلام با این که شدیدا تحت نظر بود، اما از پای ننشست و فعالیت های خود را به شیوه ای مطابق اوضاع زمان خویش به پیش برد. از مهمترین فعالیت های ایشان این بود که به مردم از راه های گوناگون آگاهی داده و منصب امامت و مقام علمی خود را در طی سخنان خویش و در مناظرات و پرسش و پاسخ های علمی، آشکار کرده و تثبیت کنند. همچنین عدم مشروعیت حکومت بنی عباس را تبیین می کردند. یکی دیگر از محورهای فعالیت امام، آماده کردن مردم و شیعیان نسبت به غیبت حضرت مهدی علیه السلام بود. البته ایشان با نهایت احتیاط و جلوگیری از حساس شدن حکومت، این موضوع را به طور سربسته در ضمن سخنان خویش ذکر می فرمودند.

وضعیت علمی زمان امام علیه السلام[ویرایش]

در حکومت بنی عباس از طرف خلفا به مسائل علمی و فرهنگی تمایل نشان داده می شد. در این زمان بسیاری از کتب سلیر ملل به عربی ترجمه شد و همین امر موجب شد افکار مردم و اوضاع علمی جامعه متحول شود.

همچنین مکاتب کلامی مانند اشاعره و معتزله رونق گرفته بود و شبهاتی مانند جسمیت خداوند، جبرگرایی مطلق یا اختیار مطلق، حادث یا قدیم بودن قرآن و... مطرح می شد که موضع گیری امام هادی علیه السلام و پاسخ ایشان به چنین شبهاتی، اولا اصالت و حقانیت مواضع شیعه را نشان می داد و ثانیا مسلمین را از گرفتاری در دام چنین شبهاتی حفظ می کرد.

اصحاب امام هادی علیه السلام[ویرایش]

  • فضل بن شاذان: از متکلمان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری است که از اصحاب امام هادی علیه السلام به شمار می رود.
  • حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام: از سادات جلیل القدری است که نسب شریفش به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد. او از نظر علمی و عقیدتی مورد تایید امام هادی علیه السلام بود.

زیارت جامعه ی کبیره[ویرایش]

از امام هادی علیه السلام چندین دعا و زیارت نامه برجای مانده است که از مشهورترین آنها زیارت جامعه ی کبیره است. این زیارت دارای سند صحیح بوده و از نظر بلاغت نیز در بالاترین درجه قرار دارد. شروح متعددی به فارسی و عربی بر این زیارت نوشته شده است. زیارت جامعه ی کبیره متضمن مفاهیمی بسیار عالی و مطالبی بدیع است.

از دیگر زیارات بر جای مانده از امام هادی علیه السلام، زیارت غدیر است که در آن هم خصوصیات و ویژگی های حضرت علی علیه السلام و هم حادثه ی غدیر ذکر شده است.

برخی از سخنان امام هادی علیه السلام[ویرایش]

«الدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ؛ دنيا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن سود مى برند و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند».[۱]

«النّاسُ فِى الدُّنْيا بِالاْمْوالِ وَ فِى الاَّْخِرَةِ بِالاْعْمالِ؛ مردم در دنيا به وسيله ثروت و تجملات شهرت مى يابند ولى در آخرت به وسيله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد». [۲]

«مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَيْهِ؛ هر كه از خود راضى باشد بدگويان او زياد خواهند شد». [۳]

«اِنّ اللّهَ جَعَلَ الدّنيا دارَ بَلْوى وَالاْخِرَةَ دارَ عُقْبى، وَ جَعَلَ بَلْوى الدّنيا لِثوابِ الاْخِرَةِ سَبَباً وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدّنيا عِوَضا؛ همانا خداوند، دنيا را جايگاه بلاها و امتحانات و مشكلات قرار داد؛ و آخرت را جايگاه نتيجه گيرى زحمات، پس بلاها و زحمات و سختى هاى دنيا را وسيله رسيدن به مقامات آخرت قرار داد و اجر و پاداش زحمات دنيا را در آخرت عطا مى فرمايد».[۴]

«الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طلب الْعِلْمِ، داعٍ إلىَ الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ؛ خودبينى و غرور، انسان را از تحصيل علوم باز مى دارد و به سمت حقارت و نادانى مى كشاند

 

 

زندگی نامه امام هادی علیه السلام[ویرایش]

پیشوای دهم شیعیان حضرت امام هادی علیه السلام در سال 212 ه.ق در شهر صریا (نزدیک مدینه) دیده به جهان گشود. پدر ایشان حضرت امام محمدتقی جوادالائمه علیه السلام و مادرشان بانویی فاضله و عفیفه به نام سمانه است. نام مبارک ایشان علی از القابشان نقی، هادی و نجیب؛ و کنیه شان ابوالحسن می باشد.

مدت امامت ایشان حدود 34 سال است یعنی از سال 220 ه.ق (سال شهادت امام جواد علیه السلام) تا سال 254 ه.ق که در شهر سامرا به شهادت رسیدند. پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر مطهر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند.

در مورد شهادت امام هادی علیه السلام و قاتل آن حضرت اختلاف است: برخی معتمد عباسی را قاتل آن حضرت میدانند (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتمد رخ داده است) و به عقیده ی برخی دیگر معتز عباسی، فرمان قتل آن بزرگوار را صادر و معتمد آن را اجرا کرد. (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتز روی داده است.)

اوضاع سیاسی زمان امام هادی علیه السلام[ویرایش]

امام علی النقی الهادی علیه السلام در سال 220 ه.ق به امامت رسیدند. در این زمان ایشان در مدینه بودند و در آنجا به مدت 13 سال وظایف امامت خود را انجام می دادند؛ مردم از این سرچشمه ی حیات معنوی و علمی و فکری سیراب می شدند و ایشان نیز به همه ی امور شیعیان رسیدگی می کردند تا این که متوکل (خلیفه ی وقت) که در دشمنی با ائمه اطهارعلیه السلام مشهور بود؛ به خاطر هراسی که از نفوذ و محبوبیت امام علیه السلام در جامعه داشت ایشان را از مدینه به سامرا فراخواند زیرا احساس می کرد که باید امام را از نزدیک تحت نظر بگیرد. پس از آمدن امام به سامرا، اگرچه ایشان ظاهرا آزاد بود اما «متوکل» منزلشان را طوری انتخاب کرده بود که همواره تحت نظر باشند. او به طور مرتب دستور تفتیش منزل ایشان را صادر می کرد و تمام دیدارها و رفت و آمدها توسط نیروهای حکومتی کنترل می شد.

او جو بسیار خفقان آمیزی را بر جامعه حکمفرما کرده بود و سختگیری و فشار زیادی را بر شیعیان اعمال می کرد:

او علویان را در محاصره ی اقتصادی قرار داده بود. به شاعران درباری مال فراوانی می داد تا در اشعار خود به ائمه علیه السلام بی احترامی کنند. او اکثر سادات جلیل القدر آن زمان را دستگیر و زندانی کرده بود. از هولناکترین اقدامات او در دوره ی حکومتش، انهدام و تخریب مرقد امام حسین علیه السلام بود. اوضاع معیشتی مردم و خصوصا علویان در زمان خلفای عباسی مخصوصا متوکل و بقیه ی خلفای هم عصر امام هادی علیه السلام، بسیار دشوار بود زیرا آنان بیت المال مسلمین را صرف خوشگذرانی هایی می کردند که به گواهی تاریخ، هزینه های مربوط به آ نها بی سابقه بوده است.

فعالیت های امام علیه السلام[ویرایش]

امام هادی علیه السلام با این که شدیدا تحت نظر بود، اما از پای ننشست و فعالیت های خود را به شیوه ای مطابق اوضاع زمان خویش به پیش برد. از مهمترین فعالیت های ایشان این بود که به مردم از راه های گوناگون آگاهی داده و منصب امامت و مقام علمی خود را در طی سخنان خویش و در مناظرات و پرسش و پاسخ های علمی، آشکار کرده و تثبیت کنند. همچنین عدم مشروعیت حکومت بنی عباس را تبیین می کردند. یکی دیگر از محورهای فعالیت امام، آماده کردن مردم و شیعیان نسبت به غیبت حضرت مهدی علیه السلام بود. البته ایشان با نهایت احتیاط و جلوگیری از حساس شدن حکومت، این موضوع را به طور سربسته در ضمن سخنان خویش ذکر می فرمودند.

وضعیت علمی زمان امام علیه السلام[ویرایش]

در حکومت بنی عباس از طرف خلفا به مسائل علمی و فرهنگی تمایل نشان داده می شد. در این زمان بسیاری از کتب سلیر ملل به عربی ترجمه شد و همین امر موجب شد افکار مردم و اوضاع علمی جامعه متحول شود.

همچنین مکاتب کلامی مانند اشاعره و معتزله رونق گرفته بود و شبهاتی مانند جسمیت خداوند، جبرگرایی مطلق یا اختیار مطلق، حادث یا قدیم بودن قرآن و... مطرح می شد که موضع گیری امام هادی علیه السلام و پاسخ ایشان به چنین شبهاتی، اولا اصالت و حقانیت مواضع شیعه را نشان می داد و ثانیا مسلمین را از گرفتاری در دام چنین شبهاتی حفظ می کرد.

اصحاب امام هادی علیه السلام[ویرایش]

  • فضل بن شاذان: از متکلمان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری است که از اصحاب امام هادی علیه السلام به شمار می رود.
  • حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام: از سادات جلیل القدری است که نسب شریفش به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد. او از نظر علمی و عقیدتی مورد تایید امام هادی علیه السلام بود.

زیارت جامعه ی کبیره[ویرایش]

از امام هادی علیه السلام چندین دعا و زیارت نامه برجای مانده است که از مشهورترین آنها زیارت جامعه ی کبیره است. این زیارت دارای سند صحیح بوده و از نظر بلاغت نیز در بالاترین درجه قرار دارد. شروح متعددی به فارسی و عربی بر این زیارت نوشته شده است. زیارت جامعه ی کبیره متضمن مفاهیمی بسیار عالی و مطالبی بدیع است.

از دیگر زیارات بر جای مانده از امام هادی علیه السلام، زیارت غدیر است که در آن هم خصوصیات و ویژگی های حضرت علی علیه السلام و هم حادثه ی غدیر ذکر شده است.

برخی از سخنان امام هادی علیه السلام[ویرایش]

«الدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ؛ دنيا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن سود مى برند و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند».[۱]

«النّاسُ فِى الدُّنْيا بِالاْمْوالِ وَ فِى الاَّْخِرَةِ بِالاْعْمالِ؛ مردم در دنيا به وسيله ثروت و تجملات شهرت مى يابند ولى در آخرت به وسيله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد». [۲]

«مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَيْهِ؛ هر كه از خود راضى باشد بدگويان او زياد خواهند شد». [۳]

«اِنّ اللّهَ جَعَلَ الدّنيا دارَ بَلْوى وَالاْخِرَةَ دارَ عُقْبى، وَ جَعَلَ بَلْوى الدّنيا لِثوابِ الاْخِرَةِ سَبَباً وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدّنيا عِوَضا؛ همانا خداوند، دنيا را جايگاه بلاها و امتحانات و مشكلات قرار داد؛ و آخرت را جايگاه نتيجه گيرى زحمات، پس بلاها و زحمات و سختى هاى دنيا را وسيله رسيدن به مقامات آخرت قرار داد و اجر و پاداش زحمات دنيا را در آخرت عطا مى فرمايد».[۴]

«الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طلب الْعِلْمِ، داعٍ إلىَ الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ؛ خودبينى و غرور، انسان را از تحصيل علوم باز مى دارد و به سمت حقارت و نادانى مى كشاند



:: بازدید از این مطلب : 66
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 3 مهر 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

شناسنامه مسلم بن عقیل علیه السلام
جناب مسلم بن عقیل بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم برادرزاده حضرت علی علیه السلام است. مسلم همسر رقیه دختر حضرت علی علیه السلام است که مادرش کلبیه بود. وی  به سال 60 ه.ق شهید گشت و از اجله بنی‌هاشم و کسی است که سید الشهداء او را به لقب ثقه ملقب فرموده. وی صاحب رأی و علم و شجاعت بوده و در مکه اقامت داشت.

چون مردم کوفه اطاعت خود را نسبت به امام حسین علیه السلام اعلام داشتند. حسین بن علی او را روانه کوفه ساخت که به نام آن حضرت از اهالی کوفه بیعت بگیرد. اما یزید، عبیدالله بن زیاد را به حکومت کوفه فرستاد و عبیدالله مردم را از بیعت حسین علیه السلام منع و آنان را متفرق کرد و مسلم را به شهادت رساند.

 

نامه های کوفیان
زمانی که دوازده هزار نامه با بيش از بيست و دو هزار امضا از طرف کوفيان به دست امام حسين عليه ‏السلام رسيد، آن حضرت تصميم گرفت به نامه ‏های ايشان پاسخ دهد. از اين رو، نماينده ‏ای از طرف خود برای بررسی اوضاع و سنجش روحيه مردم به کوفه فرستاد. به اين منظور، نامه ‏ای برای ايشان نوشت و مسلم بن عقيل، عموزاده و شوهرخواهر خويش را به عنوان سفير و نماينده به کوفه فرستاد.


مأموريت خطير مسلم در سفر به کوفه، تحقيق درباره اين بود که آيا عموم بزرگان و خردمندان شهر، آماده پشتيبانی از امام حسين عليه ‏السلام و عمل به نامه ‏هايی که نوشته‏ اند هستند يا نه؟ مسلم شبانه وارد کوفه شده، به منزل يکی از شيعيان مخلص رفت. خبر ورود مسلم در شهر طنين ‏انداز گرديد و شيعيان نزد او رفت و آمد و با امام عليه ‏السلام بيعت می ‏کردند. در تاريخ آمده که دوازده، هجده و يا به نقل از ابن کثير، چهل هزار نفر با مسلم بيعت نمودند.


نامه مسلم در کوفه به امام حسین علیه السلام
مسلم پس از چهل روز بررسی اوضاع کوفه، نامه‏ ای به اين مضمون به امام حسين عليه‏ السلام نوشت: «آنچه می ‏گويم حقيقت است. اکثريت قريب به اتفاق مردم کوفه آماده پشتيبانی شما هستند؛ فورا به کوفه حرکت کنيد».  امام  که از احساسات عميق کوفيان با خبر شده بود، تصميم گرفت به سوی اين شهر حرکت کند.


ورود ابن زیاد به کوفه
ابن زياد به همراه پانصد نفر از مردم بصره، در لباس مبدّل و با سر و صورت پوشيده وارد کوفه شد. مردم که شنيده بودند امام عليه ‏السلام به سوی آنان حرکت کرده، با ديدن عبيداللّه‏ گمان کردند آن حضرت وارد کوفه شده است. لذا در اطراف مرکبش جمع شده، با احساسات گرم و فراوان به او خير مقدم گفتند. پسر زياد هم پاسخی نمی ‏داد و همچنان به سوی دارالاماره پيش می ‏رفت تا به آنجا رسيد. نعمان بن بشير(حاکم کوفه) که گمان می ‏کرد او امام حسين عليه ‏السلام است، دستور داد درهای قصر را ببندند و خود از بالای قصر صدا زد: از اينجا دور شو.

من حکومت را به تو نمی ‏دهم و قصد جنگ نيز با تو ندارم. ابن زياد جواب داد: در را باز کن. در اين لحظه مردی که پشت سر او بود صدايش را شنيد و به مردم گفت: او حسين عليه‏ السلام نيست، پسر مرجانه است. نعمان در را گشود و عبيداللّه‏ به راحتی وارد دارالاماره کوفه شد و مردم نيز پراکنده گشتند.

 

هانی بن عروه
مسلم می ‏دانست دير يا زود عبيداللّه‏ کوچه به کوچه و خانه به خانه به دنبال او خواهد گشت و درصدد دستگيری و قتل او بر خواهد آمد. لذا تصميم گرفت جای خود را عوض کند و به خانه کسی برود که نيروی بيشتری در کوفه دارد، تا بتواند از نفوذ و قدرت او برای ادامه کار و مبارزه با حکومت ستمگر استفاده کند. به همين منظور خانه هانی بن عروه را برگزيد و هانی نيز به رسم جوان‏مردی، به او پناه داد. هانی بن عروه، از بزرگان کوفه و اعيان شيعه بوده، از اصحاب پيامبر (ص) به شمار می ‏آيد.


دستگیری هانی
پس از آنکه ابن زياد از مخفی‏گاه مسلم به دست غلام خود باخبر شد، درصدد برآمد با زر و زور و تزوير، ميزبان او، هانی را دستگير کرده، زمينه را برای دستگيری مسلم و ديگر بزرگان فراهم سازد. هانی که ميزبان مسلم بود، می ‏دانست عبيداللّه‏ قصد دستگيری او را دارد. لذا بيماری را بهانه کرده، از رفتن به مجلس او خودداری می ‏کرد. ابن زياد چند نفر را طلبيد و نزد هانی فرستاد.

 

آنان سرانجام هانی را نزد ابن زياد بردند. ابن زياد با ديدن هانی به او گفت که با پای خويش به سوی مرگ آمده است و درباره مسلم از او پرسيد. هانی منکر پناه دادن به مسلم شد. در اين هنگام عبيداللّه‏ معقل، غلام خود را صدا زد و هانی با ديدن او، دانست که انکار سودی ندارد. عبيداللّه‏ با تازيانه بر سر و صورت هانی زد و صورت و محاسنش را از خونش رنگين نمود، سپس دستور داد او را زندانی کنند.


طوعه زنی جوانمرد
مسلم، غريب و تنها در کوچه‏ های کوفه می ‏گشت. نمی ‏دانست کجا برود. افزون بر تنهايی، هر لحظه بيم آن می ‏رفت او را دستگير کرده، به شهادت برسانند. به ناگاه در کوچه ‏ای، زنی را ديد که بر درِ خانه ايستاده است. تشنگی بر مسلم غلبه کرد. نزد آن زن رفته، آبی طلبيد. زن که طوعه نام داشت، کاسه آبی برای مسلم آورد. مسلم بعد از آشاميدن آب همانجا نشست. طوعه ظرف آب را به خانه برد و بعد از لحظاتی بازگشت و ديد که مرد از آنجا نرفته است. به او گفت: ای بنده خدا! برخيز و به خانه خود، نزد همسر و فرزندانت برو و دوباره تکرار کرد و بار سوم، نشستنِ مسلم را بر در خانه‏ اش حلال ندانست.

مسلم از جای خويش برخاست و چنين گفت: من در اين شهر کسی را ندارم که ياری ‏ام کند. طوعه پرسيد: مگر تو کيستی؟ و پاسخ شنيد: من مسلم بن عقيل هستم. طوعه که از دوستداران خاندان پيامبر (ص) بود، در خانه را به روی مسلم گشود و از او پذيرايی کرد.


سخنان عبيداللّه‏ برای دستگيری مسلم
با آنکه مسلم تنها شده بود، ولی باز عبيداللّه‏ از ترس او و يارانش از قصر بيرون نمی ‏آمد. لذا به افراد خويش دستور داد همه جای مسجد را بگردند تا مبادا مسلم در آنجا مخفی شده باشد. آنان نيز همه مسجد را زير و رو کردند و مطمئن شدند که مسلم و يارانش آنجا نيستند. سپس عبيداللّه‏ وارد مسجد شد، بزرگان کوفه را احضار کرد و گفت: «هر کس که مسلم در خانه او پيدا شود و او خبر ندهد، جان و مالش بر ديگران حلال است و هر کس او را نزد ما بياورد، به اندازه ديه ‏اش پول خواهد گرفت».

تهديد و تطميع عبيداللّه‏ کارساز شد و بلال، فرزند طوعه، به دليل ترس و به طمع رسيدن به جايزه، صبح زود وارد قصر شده، مخفی‏گاه مسلم را لو داد. عبيداللّه‏ با شنيدن اين خبر، به محمد بن اشعث دستور داد به همراه هفتاد نفر مسلم را دستگير کنند.

 

 

 

امان دادن به مسلم و دستگيری او
مسلم در درگيری با سربازان عبيداللّه‏، حدود 45 نفر از آنان را از پای درآورد تا آنکه ضربه شمشيری صورتش را دريد. با اينکه مسلم زخمی بود، باز هم کسی يارای مقابله با او را نداشت. آنان بر پشت بام‏ها رفته و سنگ و چوب بر سر مسلم ريختند و دسته‏ های نی را آتش زده بر روی او انداختند. ولی مسلم دست از جدال برنمی ‏داشت و بر آنها يورش می ‏برد.

 

وقتی ابن اشعث به آسانی نمی ‏تواند مسلم را دستگير کند، دست به نيرنگ زد و گفت: ای مسلم! چرا خود را به کشتن می ‏دهی؟ ما به تو امان می ‏دهيم و ابن ‏زياد تو را نخواهد کشت. مسلم جواب داد: چه اعتمادی به امان شما عهدشکنان است؟ ابن اشعث بار ديگر امان دادنش را تکرار کرد و اين بار مسلم به دليل زخم‏هايی که برداشته و ضعفی که در اثر آنها بر او چيره شده بود، تن به امان داد. مرکبی آورده مسلم را دست بسته بر آن سوار کردند و نزد عبيداللّه‏ بردند.

شهادت حضرت مسلم
کشتن مسلم را به «بکربن حمران احمری‏» سپردند، کسی که در درگيريها از ناحيه سر و شانه با شمشير مسلم‏ بن عقيل مجروح شده بود. مامور شد که مسلم را به بام «دارالاماره‏» ببرد و گردنش را بزند و پيکرش را بر زمين اندازد.
مسلم را به بالای دارالاماره می ‏بردند، در حالی که نام خدا بر زبانش بود، تکبير می ‏گفت، خدا را تسبيح می ‏کرد و بر پيامبر خدا و فرشتگان الهی درود می ‏فرستاد و می ‏گفت: خدايا! تو خود ميان ما و اين فريبکاران نيرنگ‏ باز که دست از ياری ما کشيدند، حکم کن!


جمعيتی فراوان، بيرون کاخ، در انتظار فرجام اين برنامه بودند. مسلم را رو به بازار کفاشان نشاندند. با ضربت‏ شمشير، سر از بدنش جدا کردند، و... پيکر خونين اين شهيد آزاده و شجاع را از آن بالا به پايين انداختند و مردم نيز هلهله و سروصدای زيادی به پا کردند.

منبع:tarikhaneh.com



:: بازدید از این مطلب : 68
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 30 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

روز عرفه، همتاى شب قدر

مقاله حاضر نگاهى است اجمالى به ويژگى‌هاى روز عرفه و فلسفه پيدايش آن. در اين مقاله با استناد به آيات و روايات به اهميت اين روز نيز اشاراتى شده که باهم آن را مى‌خوانيم؛
قرآن کريم براى ارتباط بيشتر بندگان با مبدا هستى از شيوه‌هاى مختلفى بهره مى‌گيرد. از جمله اين شيوه‌ها تعيين زمان‌ها و مکان‌هاى خاصى براى نزديک شدن بيشتر به درگاه حضرت حق مى‌باشد. در سوره ابراهيم(ع) آيه 5 از زمان‌هاى ويژه عبادت خدا با عبارت “ايام‌الله” ياد مى‌کند؛ “ايام‌الله را به آنان يادآورى نما.” ايام‌الله تمام روزهايى است که داراى عظمتى در تاريخ زندگى بشر است. مقصود از ايام‌الله زمان‌هايى است که امر خدا و آيات وحدانيت و سلطنت او ظاهر شده و يا ظاهر مى‌شود. ممکن است ايام ظهور رحمت و نعمت الهى جز اين ايام بوده باشد.(1)
و نيز هر روز که يکى از فرمان‌هاى خدا در آن،چنان درخشيده که بقيه امور را تحت‌الشعاع خود قرار داده از ايام‌الله است هر روز که فصل تازه‌اى در زندگى انسان‌ها گشوده و درس عبرتى به آنها داده و ظهور و قيام پيامبرى در آن بوده و يا طاغوت و فرعون گردنکشى در آن به قعر دره نيستى فرستاده شده خلاصه هر روز که حق و عدالتى برپا شده و ظلم و بدعتى خاموش گشته، همه آنها از ايام‌الله است.
چنانکه در ادامه آيه مى‌فرمايد: در همه ايام‌الله آيات و نشانه‌هايى است براى هر انسان شکيبا و پراستقامت و شکرگزار(2.) روز عرفه نيز مى‌تواند روز پيروزى انسان بر طاغوت نفس و نقطه درخشانى درتاريخ زندگى هر فردى باشد. روز عرفه روز تحول درونى و انقلاب معنوى با آن همه مزايا و ويژگى‌هاى ارزشمند براى هر مسلمان بيدار و آگاه است.روز عرفه از مصاديق بارز “ايام‌الله” است که در آن روز زمينه‌ها و مقدمات بيشترى براى رهيابى انسان به سوى کمال و سعادت وجود دارد. آمرزش گناهان، قبولى طاعات، آشنايى بيشتر با معارف اسلامي، تفکر و تامل در گذشته و آينده، برآورده شدن حاجات و توجه ويژه خداوند متعال به بندگان از جمله آنهاست.
آنچه از روايات و دعاهاى اهل‌بيت(ع) در اين روز به دست مى‌آيد نشانگر آن است که پروردگار هستى اين روز را براى مناجات خود انتخاب کرده و نعمت‌هاى مادى و معنوى خود را در يوم‌الله عرفه بر بندگانش ارزانى داشته است. امام صادق(ع) در يکى از روايات مى‌فرمايد: هرکس در اين روز قبل از رفتن به مراسم دعاى عرفه در زير آسمان دو رکعت نماز بخواند و در پيشگاه خداوند متعال به تمامى گناهان و خطاهاى خود اعتراف نموده و حقيقتا از درگاه پروردگارش پوزش ‌طلبد، خداوند متعال آنچه را که براى اهل عرفات مقدر نموده به او نيز عطا مى‌کند و تمام گناهان وى را مى‌آمرزد.(3)

از عرفه تا عرفات

در روز عرفه اولين حرکت حاجيان در سرزمين وحى بعد از احرام با توقف در صحراى عرفات آغاز مى‌شود.
آنان وظيفه دارند که از اذان ظهر روز نهم ماه ذى‌الحجه تا وقت نماز مغرب در آن بيابان توقف کرده و به ذکر و دعا و تفکر و نيايش بپردازند.
عرفات به مساحت 18 کيلومترمربع در شرق مکه و در ميان راه طائف و مکه قرار دارد. اين بيابان به وسيله کوه‌هايى که به شکل نيم‌دايره در اطرافش قرار دارد مشخص شده است.(4)
خداوند متعال در اين مورد مى‌فرمايد: “هرگاه مى‌خواهيد از بيابان عرفات کوچ کنيد خداوند را در مشعرالحرام ياد کنيد، او را به ياد آريد همان طور که شما را هدايت کرد گرچه شما قبل از آن از گمراهان بوديد.”(بقره / 198)
درباره نامگذارى اين صحرا به عرفات نکاتى گفته شده که برخى عبارتند از: آدم و حوا همديگر را در اين ناحيه شناختند، اعمال حج به آدم يا ابراهيم(ع) در صحراى عرفه شناسانده شد و حاجيان همديگر را در اين ناحيه بيشتر مى‌شناسند.
ابن‌عباس در مورد نامگذارى روز عرفه مى‌گويد: وقتى حضرت ابراهيم(ع) در خواب ديد که پسرش اسماعيل را در راه خدا قربانى مى‌کند تمام آن روز در انديشه بود که آيا اين خواب از جانب خداست يا نه؟
تا اينکه دوباره در شب دوم خواب را ديد چون صبح شد مطمئن گرديد که اين دستور از سوى خداست و آن روز عرفه بود.

نيايش در عرفه

از ويژگى‌هاى روز عرفه دعا و نيايش به درگاه ربوبى است. پيشوايان معصوم(ع) با استفاده از موقعيت معنوى روز عرفه، مردم را به راز و نياز و تقويت پيوند با سرچشمه کمالات ترغيب و تشويق مى‌کردند چرا که اساس شخصيت حقيقى انسان و ارزش او به اندازه ارتباطش با خداوند متعال تعيين مى‌شود. قرآن مى‌فرمايد: “اى پيامبر بگو، پروردگارم براى شما ارزشى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد.”(فرقان / 77)
امام حسين(ع) با استفاده از فضاى معنوى روز عرفه در صحراى عرفات و در دامنه کوه جبل‌الرحمه مناجات زيباى خود را زمزمه کرده و آواى ملکوتى‌اش نه تنها در ميان حاجيان خانه خدا در صحراى عرفات طنين‌انداز بود بلکه آن نيايش‌هاى عاشقانه در طول تاريخ، دل‌هاى مشتاق را تحت تاثير قرار داده است. آن حضرت در فرازى از دعا مى‌فرمايد: پروردگارا، تفکر من در آثار و نشانه‌هاى تو موجب دورى ديدار مى‌گردد پس مرا به خدمتى وادار که با تو پيوندم دهد، چگونه بر وجود تو به چيزى استدلال شود که در وجودش به تو نياز دارد؟
آيا غير تو را ظهورى است که براى تو نيست و غير تو آن قدر آشکار است تا تو را آشکارتر کند؟ معبودا! کى بوده‌اى که نيازمند دليلى باشى تا برتو دلالت کند و کى دور بوده‌اى تا آزار ما را به تو بر ساند؟!
کى رفته‌اى زدل که تمنا کنم ترا
کى گشته‌اى نهفته که پيدا کنم ترا
با صدهزار جلوه برون آمدى که من
با صد هزار ديده تماشا کنم ترا
غايب نگشته‌اى که شوم طالب حضور
پنهان نبوده‌اى که هويدا کنم ترا
روز عرفه فرصتى استثنايى در هر سال است که بايد از لحظات آن در تقويت رابطه با خداوند استفاده نمود.

روز رحمت و مغفرت

امام چهارم(ع) در روز عرفه، مردى را مشاهده کرد که تکدى مى‌کند و درخواست خود را با مردم در ميان مى‌گذارد. حضرت به او فرمود: واى بر تو! در چنين روزى از غير خدا طلب حاجت مى‌کني؟ روز عرفه چنان عظمت دارد که اميد است حتى جنين‌هاى در شکم مادر از برکت آن به سعادت برسند.(5)
دعاى 47 صحيفه سجاديه بعد از شکر و سپاس به پيشگاه بارى تعالى و درود و سلام بر پيامبر و آل او به ضرورت وجود رهبر پرداخته و در مورد عظمت اين روز مقدس، عرضه مى‌دارد؛ “پروردگارا!! امروز، روز عرفه است، روزى که به آن شرافت، کرامت و عظمت بخشيد‌ه‌اى و در آن روز، رحمت خودت را بر اهل عالم منتشر ساخته‌اى و با عفو و گذشت خود در اين روز بر بندگان منت نهاده‌اى و عطيه و بخشش خود را در اين روز نيکو گردانيده‌اى و به خاطر روز عرفه بر بندگانت تفضيل و لطف فرموده‌اي!”
انس با خدا، اعتماد به نفس، ايجاد تعادل و آرامش، افزايش قدرت تحمل در مقابل مشکلات، رهايى از وابستگى‌هاى مادى و دنيوي، پايين‌آمدن از مرکب غرور و خودخواهي، مشخص شدن ارزش انسان و آموزشهاى اخلاقى و اجتماعى از دستاوردهاى ارزشمند دعاها بويژه مناجات‌هاى روز عرفه مى‌باشد.
روز عرفه چنان اهميت دارد که با شب قدر برابرى مى‌کند. امام صادق(ع) فرمود: اگر شخصى گناهکار نتواند در شب‌هاى با برکت ماه رمضان بويژه شب‌هاى قدر، خود را معرض نسيم رحمت الهى قرار دهد و آمرزيده شود، او تا سال آينده بخشوده نمى‌شود مگر اينکه عرفه را درک کند و از امتيازات آن روز بهره‌ گيرد.(6)
اساسا برخى از گناهان جز در روز عرفه و در منطقه عرفات در جاى ديگر قابل بخشش نيست؟
در روز عرفه شناخت حقيقى خداوند‌متعال بيشتر امکان‌پذير است چرا که آن روز معرفت و آگاهى در فضاى به وجود آمده بويژه آنکه در آستانه عيدقربان و تقرب‌ الى‌الله است بهتر انجام مى‌شود.
رسول خدا(ص) فرمود: در روز عرفه خداوند متعال به بندگان عارفى که در پيشگاه الهى صف کشيده و نداى عاشقانه و عارفانه‌شان صحراى عرفات را پر کرده است مباهات مى‌کند و به فرشتگانش مى‌فرمايد: اى ملائکه من! به بندگانم بنگريد که از راه‌هاى دور و نزديک، مشکلات بسيارى را متحمل شده و به اينجا آمده‌اند. شما را گواه مى‌گيرم که من خواسته‌ آنان را برآوردم و گناهکارانشان را به خاطر نيکوکارانشان بخشيدم.(7)

بهترين عمل در روز عرفه

بهترين عملى که مى‌توان در روز عرفه انجام داد و به بهر‌ه‌هاى فراوان معنوى دست يافت، حضور در کنار مرقد مطهر حضرت امام حسين(ع) است. “بشير دهان” روزى به حضور حضرت صادق(ع) آمده و عرضه داشت: مولاى من! من گاهى نمى توانم در روز عرفه در عرفات حضور يابم، به اين جهت تلاش مى‌کنم تا خود را در روز عرفه به کربلا برسانم و امام حسين را زيارت کنم. پيشواى ششم فرمود: آفرين بر تو اى بشير! اگر شخصى در روز عرفه با شناخت و معرفت کامل به مقام امام حسين(ع) به زيارت کربلا برود پاداش هزار حج و هزار عمره قبول شده و هزار غزوه که در کنار پيامبر يا امام عادل به جهاد پرداخته باشد برايش منظور مى‌شود. وقتى بشير از اين همه ثواب تعجب کرد امام صادق(ع) فرمود: اى بشير‌! مطمئن باش هرگاه يکى از اهل ايمان در روز عرفه به کنار قبر امام حسين بيايد و با آب فرات غسل کند و آنگاه که به زيارت حضرت سيدالشهدا(ع) بپردازد به تعداد هر قدمى که به سوى حرم امام حسين بر مى‌دارد برايش ثواب يک حج کامل مى‌نويسند.


:: بازدید از این مطلب : 77
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 30 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

سالروز شهادت امام محمد باقر ( علیه السلام )
هفتم ماه ذی الحجه مصادف است با سالروز شهادت پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت حضرت امام محمد باقر (( علیه السلام )) ، شهادت این بزرگوار را به تمامی ارادتمندان خاندان اهل بیت عصمت و طهارت تسلیت می گوییم .


امام باقر علیه السلام :
«إِنَّما یُداقُّ اللّهُ الْعِبادَ فِى الْحِسابِ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَلى قَدْرِ ما آتاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِى الدُّنْیا.»:
خداوند در روز قیامت در حساب بندگانش، به اندازه عقلى که در دنیا به آنها داده است، دقّت و باریک بینى مى کند.


 خلاصه ای از زندگی  پر برکت حضرت امام محمد باقر ( ع )
 نام مبارک امام پنجم محمد بود . لقب آن حضرت باقر يا باقرالعلوم است ،بدين جهت که : دريای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت . القاب ديگری مانند شاکر و صابر و هادی نيز برای آن حضرت ذکر کرده اند که هريک باز گوينده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است .
کنيه امام " ابوجعفر " بود . مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی ( ع ) است . بنابراين نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن ( ع ) و از سوی پدر به امام حسين ( ع ) می رسيد . پدرش حضرت سيدالساجدين ، امام زين العابدين ، علی بن الحسين ( ع ) است .


تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57هجری در مدينه اتفاق افتاد . در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سيد الشهداء کودکی بود که به چهارمين بهار زندگيش نزديک می شد .


دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95هجری که سال درگذشت امام زين العابدين ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114ه . يعنی مدت 19سال و چند ماه ادامه داشته است .

 

در دوره امامت امام محمد باقر ( ع ) و فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) مسائلی مانند انقراض امويان و بر سر کار آمدن عباسيان و پيدا شدن مشاجرات سياسی و ظهور سرداران و مدعيانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و ديگران مطرح است ، ترجمه کتابهای فلسفی و مجادلات کلامی در اين دوره پيش می آيد ، و عده ای از مشايخ صوفيه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پيدا می شوند . قاضيها و متکلمانی به دلخواه مقامات رسمی و صاحب قدرتان پديد می آيند و فقه و قضاء و عقايد و کلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسير می نمايد ، و تعليمات قرآنی - به ويژه مسأله امامت و ولايت را ، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا ، افکار بسياری از حق طلبان را به حقانيت آل علی ( ع ) متوجه کرده بود ، و پرده از چهره زشت ستمکاران اموی و دين به دنيا فروشان برگرفته بود ، به انحراف می کشاندند و احاديث نبوی را در بوته فراموشی قرار می دادند . برخی نيز احاديثی به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و يا مشغول جعل بودند و يا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون می نمودند .


اينها عواملی بود بسيار خطرناک که بايد حافظان و نگهبانان دين در برابر آنها بايستند . بدين جهت امام محمد باقر ( ع ) و پس از وی امام جعفر صادق ( ع ) از موقعيت مساعد روزگار سياسی ، برای نشر تعليمات اصيل اسلامی و معارف حقه بهره جستند ، و دانشگاه تشيع و علوم اسلامی را پايه ريزی نمودند.

 

زيرا اين امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقيقی تعليمات پيامبر ( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند ، و می بايست به تربيت شاگردانی عالم و عامل و يارانی شايسته و فداکار دست يازند ، و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و تدوين و تدريس کنند . به همين جهت محضر امام باقر ( ع ) مرکز علماء و دانشمندان و راويان حديث و خطيبان و شاعران بنام بود . در مکتب تربيتی امام باقر ( ع ) علم و فضيلت به مردم آموخته می شد .
امام باقر ( ع ) دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود . سيرت و صورتش ستوده بود . پيوسته لباس تميز و نو می پوشيد . در کمال وقار و شکوه حرکت می فرمود .


از آن حضرت می پرسيدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش می پوشيد ، تو چرا لباس فاخر بر تن می کنی ؟ پاسخ می داد : مقتضای تقوای جدم و فرمانداری آن روز ، که محرومان و فقرا و تهيدستان زياد بودند ، چنان بود . من اگر آن لباس بپوشم در اين انقلاب افکار ، نمی توانم تعظيم شعائر دين کنم .


امام پنجم ( ع ) بسيار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود .
با همه اصحاب مصافحه می کرد و ديگران را نيز بدين کار تشويق می فرمود . در ضمن سخنانش می فرمود : مصافحه کردن کدورتهای درونی را از بين می برد و گناهان دو طرف - همچون برگ درختان در فصل خزان - می ريزد . امام باقر ( ع ) در صدقات و بخشش و آداب اسلامی مانند دستگيری از نيازمندان و تشييع جنازه مؤمنين و عيادت از بيماران و رعايت ادب و آداب و سنن دينی ، کمال مواظبت را داشت .


می خواست سنتهای جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بين مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به مردم تعليم نمايد . در روزهای گرم برای رسيدگی به مزارع و نخلستانها بيرون می رفت ، و با کارگران و کشاورزان بيل می زد و زمين را برای کشت آماده می ساخت . آنچه از محصول کشاورزی - که با عرق جبين و کد يمين - به دست می آورد در راه خدا انفاق می فرمود .


بامداد که برای ادای نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) می رفت ، پس از گزاردن فريضه ، مردم گرداگردش جمع می شدند و از انوار دانش و فضيلت او بهره مند می گشتند .
مدت بيست سال معاويه در شام و کارگزارانش در مرزهای ديگر اسلامی در واژگون جلوه دادن حقايق اسلامی - با زور و زر و تزوير و اجير کردن عالمان خود فروخته - کوشش بسيار کردند .

 

ناچار حضرت سجاد ( ع ) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر ( ع ) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهای بی سابقه آل ابوسفيان ، که مردم به حقانيت اهل بيت عصمت ( ع ) توجه کردند ، در اصلاح عقايد مردم به ويژه در مسأله امامت و رهبری ، که تنها شايسته امام معصوم است ، سعی بليغ کردند و معارف حقه اسلامی را - در جهات مختلف - به مردم تعليم دادند تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جايی رسيد که فرزند گرامی آن امام ، حضرت امام جعفر صادق ( ع ) دانشگاهی با چهار هزار شاگرد پايه گذاری نمود ، و احاديث و تعليمات اسلامی را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد . امام سجاد ( ع ) با زبان دعا و مناجات و يادآوری از مظالم اموی و امر به معروف و نهی از منکر و امام باقر ( ع ) با تشکيل حلقه های درس ، زمينه اين امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دينی را برای مردم روشن فرمود . رسول اکرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بين و با روشن بينی وحی الهی وظايفی را که فرزندان و اهل بيت گرامی اش در آينده انجام خواهند داد و نقشی را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت ، ضمن احاديثی که از آن حضرت روايت شده ، تعيين فرموده است .

 

چنان که در اين حديث آمده است :
روزی جابر بن عبدالله انصاری که در آخر عمر دو چشم جهان بينش تاريک شده بود به محضر حضرت سجاد ( ع ) شرفياب شد . صدای کودکی را شنيد ، پرسيد کيستی ؟ گفت من محمد بن علی بن الحسينم ، جابر گفت : نزديک بيا ، سپس دست او را گرفت و بوسيد و عرض کرد : روزی خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم . فرمود : شايد زنده بمانی و محمد بن علی بن الحسين که يکی از اولاد من است ملاقات کنی . سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حکمت دهد . علم و دين را نشر بده . امام پنجم هم به امر جدش قيام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دينی و تعليم حقايق قرآنی و احاديث نبوی ( ص ) پرداخت .


نام نامی آن حضرت با دهها و صدها حديث و روايت و کلمات قصار و اندرزهايی همراه است ، که به ويژه در 19سال امامت برای ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شايسته خود بيان فرموده است . بنا به رواياتی که نقل شده است ، در هيچ مکتب و محضری دانشمندان خاضعتر و خاشعتر از محضر محمد بن علی ( ع ) نبوده اند .


در زمان اميرالمؤمنين علی ( ع ) گوئيا ، مقام علم و ارزش دانش هنوز - چنان که بايد - بر مردم روشن نبود ، گويا مسلمانان هنوز قدم از تنگنای حيات مادی بيرون ننهاده و از زلال دانش علوی جامی ننوشيده بودند ، و در کنار دريای بيکران وجود علی ( ع ) تشنه لب بودند و جز عده ای معدود قدر چونان گوهری را نمی دانستند . بی جهت نبود که مولای متقيان بارها می فرمود : سلونی قبل از تفقدونی "پيش از آنکه من را از دست بدهيد از من بپرسيد . " و بارها می گفت : من به راههای آسمان از راههای زمين آشناترم .

 

ولی کو آن گوهرشناسی که قدر گوهر وجود علی را بداند ؟ اما به تدريج ، به ويژه در زمان امام محمد باقر ( ع ) مردم کم کم لذت علوم اهل بيت و معارف اسلامی را درک می کردند ، و مانند تشنه لبی که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و يا قدر آن را ندانسته باشد ، زلال گوارای دانش امام باقر ( ع ) را دريافتند و تسليم مقام علمی امام ( ع ) شدند ، و به قول يکی از مورخان : " مسلمانان در اين هنگام از ميدان جنگ و لشکر کشی متوجه فتح دروازه های علم و فرهنگ شدند " . امام باقر ( ع ) نيز چون زمينه قيام بالسيف ( قيام مسلحانه ) در آن زمان - به علت خفقان فراوان و کمبود حماسه آفرينان - فراهم نبود ، از اين رو ، نشر معارف اسلام و فعاليت علمی را و هم مبارزه عقيدتی و معنوی با سازمان حکومت اموی را ، از اين طريق مناسب تر می ديد ، و چون حقوق اسلام هنوز يک دوره کامل و مفصل تدريس نشده بود ، به فعاليتهای ثمر بخش علمی در اين زمينه پرداخت . اما بدين خاطر که نفس شخصيت امام و سير تعليمات او - در ابعاد و مرزهای مختلف - بر ضرر حکومت بود ، مورد اذيت و ايذاء دستگاه قرار می گرفت .


دستگاه خلافت آنجا که پای مصالح حکومتی پيش می آمد و احساس می کردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمی گيرد و خط صحيح را در شناخت " امام معصوم ( ع ) " و امامت که دنباله خط " رسالت " و بالاخره " حکومت الله " است تعليم می دهد ، تکان می خوردند و دست به ايذاء و آزار و شکنجه امام ( ع ) می زدند و گاه به زجر و حبس و تبعيد ...


برای شناخت اين امر ، به بيان اين واقعه که در تاريخ ياد شده است می پردازيم :
" در يکی از سالها که هشام بن عبدالملک ، خليفه اموی ، به حج می آيد ، جعفر بن محمد ، امام صادق ، در خدمت پدر خود ، امام محمد باقر ، نيز به حج می رفتند .

 

روزی در مکه ، حضرت صادق ، در مجمع عمومی سخنرانی می کند و در آن سخنرانی تأکيد بر سر مسأله پيشوايی و امامت و اينکه پيشوايان بر حق و خليفه های خدا در زمين ايشانند نه ديگران ، و اينکه سعادت اجتماعی و رستگاری در پيروی از ايشان است و بيعت با ايشان و ... نه ديگران . اين سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته می شود ، آن هم در مکه در موسم حج ، طنينی بزرگ می يابد و به گوش هشام می رسد. هشام در مکه جرأت نمی کند و به مصلحت خود نمی بيند که متعرض آنان شود . اما چون به دمشق می رسد ، مأمور به مدينه می فرستد و از فرماندار مدينه می خواهد که امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه کند، و چنين می شود .


در محفلی که هشام برای توهین به امام ترتیب داده بود بر سر مقام رهبری و خلافت اسلامی با امام باقر ( ع ) سخن می گويد . امام باقر درباره رهبری رهبران بر حق و چگونگی اداره اجتماع اسلامی و اينکه رهبر يک اجتماع اسلامی بايد چگونه باشد ، سخن می گويد.

 

اينها همه هشام را - که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام - بيش از پيش ناراحت می کند . بعضی نوشته اند که : امام باقر را در دمشق به زندان افکند . و چون به او خبر می دهند که زندانيان دمشق مريد و معتقد به امام ( ع ) شده اند ، امام را رها می کند و به شتاب روانه مدينه می نمايد . و پيکی سريع ، پيش از حرکت امام از دمشق ، می فرستد تا در آباديها و شهرهای سر راه همه جا عليه آنان ( امام باقر و امام صادق - ع - ) تبليغ کنند تا بدين گونه ، مردم با آنان تماس نگيرند و تحت تأثير گفتار و رفتارشان واقع نشوند . با اين وصف امام ( ع ) در اين سفر ، از تماس با مردم - حتی مسيحيان - و روشن کردن آنان غفلت نمی ورزد.


حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين ( ع ) زندگی کرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير امامت ، نشر و تبليغ فرهنگ اسلامی ، تعليم شاگردان ، رهبری اصحاب و مردم ، اجرا کردن سنتهای جد بزرگوارش در ميان خلق ، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحيح رهبری و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعی و امام معصوم ، که تنها خليفه راستين خدا و رسول ( ص ) در زمين است ، پرداخت و لحظه ای از اين وظيفه غفلت نفرمود .


سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114  هجری در سن 57 سالگی در مدينه با توطئه هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست . پيکر مقدسش را در قبرستان بقيع - کنار پدر بزرگوارش - به خاک سپردند.



:: بازدید از این مطلب : 70
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 28 شهريور 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سیدعباس موسویان

درباره هفته دفاع مقدس

 

دفاع مقدس در کلام رهبری

هفته دفاع مقدس نمودار مجموعه‌ای از برجسته‌ترین افتخارات ملت ایران در دفاع از مرزهای میهن اسلامی و جانفشانی دلاورانه در پای پرچم برافراشته اسلام و قرآن است. در این مجموعه تابناک، درخشنده‌ترین و نفیس‌ترین نگین گرانبها یاد و خاطره شهیدان است. آنها جوانان و جوانمردان رشید و پاک سرشتی بودند که با آگاهی و درک والای خود موقعیت حساس کشور را تشخیص دادند و وظیفه‌ی بزرگ جهاد در راه خدا را مشتاقانه پذیرا شدند. هر ملتی که چنین دلاوران آگاه و شجاعی را در دامان خود پرورده باشد حق دارد به آنان ببالد و آنان را الگوی تربیت جوانان خود در همه دوران‌ها بداند.

دفاع مقدس و غرور ملی

هشت سال دفاع جانانه ملت در برابر تجاوز وحشیانه دشمن منشأ غرور ملی پایان‌ناپذیری برای مردم سلحشور ایران گردید و باعث شد که توطئه مشترک شرق و غرب برای به زانو درآوردن ملت بزرگ ایران به فرصتی برای اثبات توانمندی‌های اسلام و انقلاب و کشور تبدیل شود. رشادت‌های جوانان برومند، انقلاب و نظام را بیمه کرد و نشان داد که با داشتن پشتوانه مردمی و در پرتو حاکمیت اسلام و وحدت نیروها می‌توان هر دشمن خیره سری را ناکام ساخت.

دفاع مقدس و ولایت پذیری

این روزها هنگامی که یادی از دفاع مقدس می‌شود، دنیایی از شرف و حماسه ملتی نجیب و آزاده در اذهان تداعی می‌شود که عطر معنویت و صفای خاصی به ما ارزانی می‌دارد. ملتی که با پرورش رزمندگانی حماسه‌آفرین مفهوم روشن «تعبد در برابر ولایت» را به نمایش گذاشتند و با انگیزه «ادای تکلیف» در پی «مرجع و رهبر» خود سر از پا نشناخته، به جبهه‌های حق علیه باطل شتافتند و طلوع عشقی بی‌بدیل را ترسیم کردند و به پیروزی بزرگی که حفاظت از وجب به وجب سرزمین اسلامی و صیانت از مکتب و عقیده بود دست یازیدند.

پیام دفاع مقدس

هفته دفاع مقدس یادآور خون‌های مقدسی است که در پای شجره طوبای انقلاب اسلامی ریخته شد. فرزندان جبهه و شهادت اطاعت را عبادت می‌بینند. وارثان دفاع مقدس عزت جهاد را با ذلت در خانه نشستن عوض نمی‌کنند. ایستادگی آنها نشستگان تاریخ را به قیام وا می‌دارد و این پیام بزرگ دفاع مقدس است.

سال‌های عشق و عطش

خدایا، آن سال‌ها رفتند؛ سال‌های زلال مهربانی؛ سال‌های سجود و صعود؛ سال‌های اوج شهادت و شجاعت مادران شهید؛ سال‌های سنگرهای سوز و گداز؛ سال‌های خوش «دوکوهه»؛ سال‌های بی‌قراری و انتظار. دریغا که سال‌های عشق و عطش گذشت!

دفاع مقدس و انگیزه ما

مردم ایران با برخورداری از رهبری توانا و آگاه، هوشمندانه و با انگیزه‌های دینی و ملی در مقابل دشمن متجاوز به پاخاست و صحنه‌های زیبایی از وفاق ملی را به نمایش گذاشت. انگیزه حضور مردم ما دینی، عقیدتی و ملی بود. دفاع ما نبردی صددرصد شرافتمندانه بود و به همین دلیل حاضر نشدیم مقررات انسانی و اسلامی را در این جنگ زیر پا بگذاریم.

جبهه، مدرسه‌ی عشق

چهره‌ای شاد و نورانی داشت. خوب که نگاهش می‌کردی می‌توانستی آثار خستگی را در صورتش ببینی. ولی چشمانش تو را بیشتر مجذوب خود می‌کرد. لباس خاکی، ساده و تمیزی بر تن داشت. هفده ساله نشان می‌داد. لاغر و باریک اندام بود و در چهره‌اش مظلومیتی غریب موج می‌زد. اصلاً به او نمی‌آمد که مرد جنگ و جبهه باشد؛ اما نگاهش می‌گفت: «جبهه بزرگ و کوچک نمی‌شناسد، عشق می‌شناسد».
به او می‌گویم: «چرا به مدرسه نرفتی؟». با اخم نگاهم می‌کند و جواب می‌دهد: «جبهه خود مدرسه است؛ آن هم مدرسه عشق و ایثار؛ مدرسه‌ای که انسان کامل پرورش می‌دهد». بعد لبخندی می‌زند. لبخندش سراسر معنا بود. سال‌ها بعد مادرش عکسش را نشانم داد و گفت: در کربلای پنج کربلایی شد...

دلتنگ روزهای خدایی

دلم برای جبهه تنگ شده؛ روزهایی که خدا نزدیک بود؛ آن روزها که صدای توپ و تفنگ در هم پیچیده بود و نوای یا زهرا و یا حسین شهر را پر کرده بود. دلم برای غروب‌های شلمچه، موج‌های خروشان اروند، دوکوهه و حسینیه حاج همت تنگ شده. دلم هوای نماز مسجد جامع خرمشهر کرده. کاش دوباره در زمین صبحگاهی می‌نشستیم پای دعای «عهد» بچه‌ها. دلم هوای ایستگاه صلواتی با آن چای همیشه جوش خورده‌اش کرده. دلم برای همه چیز جبهه و جنگ تنگ شده. از شهر و حصارهای بلندش خسته‌ام. خدایا دلم تنگ روزهای خدایی است...

پشت هیاهوی شهر

پشت هیاهوی شهر، پشت این حجم سیاه بی‌اعتنایی، پشت این تراکم خودبینی و خودخواهی، پشت این تزویرها و تظاهرها، سنگرهایی بود پر از سجاده‌های سبز و فرصت‌های آبی با فرشهایی از آسمان؛ هوایی آکنده از اخلاق و صمیمیت؛ خلوت‌هایی که پوشیده از آفتاب بود و سرشار از خدا و عشق؛ لبریز از آینه بود و آرامش؛ وقت‌هایی که می‌شد زانو به زانوی عشق نشست و با خدا صحبت کرد. ماه‌ها و سال‌هایی که دور از خود می‌توانستی با سر انگشتان دعا حیات را لمس کنی، با تمام دلت در فضای شفاف گل‌ها بنشینی، شیرینی پرواز را بنوشی و حضور خدا را ادراک کنی. آه آن روزها و آن سال‌های خوب کجاست؟! شب‌هایی که همگی شب قدر بود...

زنان و دفاع مقدس

زنان ایرانی با انقلاب اسلامی و جنگ حیاتی دوباره یافتند. زنان ایرانی همان مادران، همسران و خواهران کسانی بودند که در صف مقدم جبهه از عقیده و ناموس و سرزمین خویش دفاع می‌کردند. زنان شجاع ایران اسلامی حماسه‌آفرینان عرصه‌های پشتیبانی و امداد جبهه‌های جنگ و جهاد بودند که نقش خویش را در نهایت تعهد، ایثار و تلاش ایفا کردند و در این میدان سخت و طاقت‌فرسا نیز موفق و سربلند به در آمدند و افتخاری بر افتخارات خویش افزودند که به جز زنان صدر اسلام نمی‌توان نمونه‌ای برای آن نشان داد. حضور در خط مقدم جبهه و جنگ، پرستاری و مداوای مجروحان جنگی، تهیه وسایل رفاهی برای مردان جنگ، و حضور فرهنگی در شهرها از مهم‌ترین فعالیت‌های زنان در طول دفاع مقدس بوده است. زنان حماسه‌های بزرگ آفریدند و دیدگان تاریخ را در بهتی عجیب فرو بردند.

دفاع مقدس و هنر

همواره دفاع ملت‌ها از سرزمین‌های خویش الهام‌بخش هنرمندان متعهد و مسئول بوده است. با نگاهی کوتاه به عرصه‌های مختلف هنری ـ ادبیات، سینما، نقاشی، موسیقی و غیره ـ می‌توان دریافت که بهترین و برترین آثار متعلق به جنگ‌های دفاعی و مقدس است. بر این اساس دفاع مقدس ما نیز منبع سرشار و پایان‌ناپذیری برای خلق آثار هنری برتر و متعهد است. اگر بخواهیم صحنه‌های به یاد ماندنی جنگ و دفاع مقدس برای تمام نسل‌ها و عصرها ماندگار بماند باید آن رشادت‌ها، شهادت‌ها و جانبازی‌ها را در قالب‌های مختلف هنری درآوریم. نسل‌های بعد باید بدانند که برای حفظ این سرزمین چه عزیزانی جان و مال خویش را در طبق اخلاص نهاده‌اند و این مهم میسّر نمی‌شود مگر اینکه درباره جنگ فیلم‌های برتر، شعرهای پرمحتوا، داستان‌های پرشور و نقاشی‌های پرجاذبه ساخته و پرداخته شود.

دفاع مقدس و استقلال نظامی

ایران قبل از انقلاب اسلامی کشوری بود که در تمام مسائل نظامی وابسته به آمریکا و غرب بود. حضور مستشاران نظامی آمریکا در تمام سطوح نیروهای مسلح آشکار بود. اما با وقوع انقلاب اسلامی و اخراج مستشاران نظامی و شروع جنگ تحمیلی، نیروهای نظامی، خود ارکان ارتش و صنایع نظامی را در اختیار گرفتند. نیازهای مختلف جنگ و تحریم شدید تسلیحاتی باعث شد در صنایع نظامی نوآوری‌های مختلفی بروز کند. این روند بعد از جنگ نیز ادامه یافت. ساخت موشک‌ها و تانک‌های پیشرفته و ناوهای کوچک و بزرگ از دستاوردهای مهم صنایع نظامی در طول دوران دفاع مقدس می‌باشد.

خاطره‌ای از آن روزه

تازه جنگ شروع شده بود. خبرهای سخت و دردناکی از جبهه‌های جنوب و غرب می‌رسید. بی‌دردان مرفه فرار را بر قرار ترجیح می‌دادند و بار سفر به سوی بهشت خیالی غرب می‌بستند. پابرهنه‌گانِ همیشه استوار با کم‌ترین سلاح و تجهیزاتی در مقابل دشمنِ تا بن دندان مسلح ایستادگی می‌کردند. آن روز وقتی از مدرسه به خانه آمدم دیدم مادر لباس‌های سبز پدر را آماده می‌کند. خواهر کوچکم سعی می‌کرد پوتین‌های پدر را تمیز کند. بوی عطر پدر فضای خانه را خوشبو کرده بود. پدر در لباس رزم چه استوار و راست قامت می‌نمود. او می‌رفت، مادر آهسته گریه می‌کرد، خواهرم از پدر سوغاتی می‌خواست و من به تماشای قدم‌های استوار او ایستاده بودم. او رفت و از جبهه برایمان سوغات شهادت آورد.

جوانان و دفاع مقدس

بسیاری از نیروهای حاضر در جبهه‌ها جوانان بودند. جوانان در قالب نیروهای بسیج حضوری چشم‌گیر در دفاع مقدس داشته‌اند. این جوانان از سر کلاس درس و دانشگاه یا کارخانه و مزرعه و اداره برای دفاع از آرمان و سرزمین خود به جبهه‌ها آمده بودند. جوانان ایران اسلامی با خلق رشادت‌های فراوان نشان دادند که بهترین جوانان جهانند. الگوی این جوانان، جوانان کربلا بود. ملتی که چنین جوانانی دارد به جاست که بر خود ببالد و به داشتن چنین جوانانی افتخار کند.

در سوگ شهادت شهیدان

رفتند عاشقان خدا از دیار ما 
از حد خود گذشت غم بی‌شمار ما 
دل‌هایمان به همره این کاروان برفت 
در ره بماند دیده امیدوار ما 
یک عده یافتند مقصد و مقصود خویش
واحسرتا به سر نرسید انتظار ما 
عمری پی وصال دویدیم و عاقبت
اندر فراق سوخت دل داغدار ما 
یاران زقید و بند علایق رها شدند
ماندیم و خاطرات کهن در کنار ما 
افسوس روزگار شهادت به سر رسید 
سوز و گداز و آه و فغان شد نثار ما 
دیگر تمام قافله‌ها کوچ کرده‌اند
برجای مانده است تن زخمدار ما 
صمد قاسمپور
منبع: ماهنا مه گلبرگ


:: بازدید از این مطلب : 237
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 25 شهريور 1394 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد